نوشتن شعار بر دیوارهای شهر، پخش تراکتهای تبلیغاتی حاوی اعلامیهها و اطلاعیههای سازمان درب منازل، ایجاد پایگاه اینترنتی و ارسال (هرز)نامههای الکترونیکی برای کاربران اینترنت؛ اینها راهکارهای سازمانی است که رهبرش خود را یگانه منجی ملت ایران میداند؛ "سازمان عَلَم حق و عدالت"
ورود به این حوزه را برخی پای نهادن ورای خطوط قرمز رسانهای میدانند، چه هرکه سخنی دراینباره بگوید ـ حتی در رد آن ـ به تبلیغ برای اینگونه سازمانها متهم میشود و هر نوشتهای به این چوب رانده میشود که ابزاری شده در جهت شناساندن بیشتر آنها به مردم، اما نکته مغفول در این میان آن است که خواهناخواه عدهای از شهروندان ایرانی از طریق روشهای تبلیغاتی فوقالذکر با فعالیتها، اهداف و برنامههای این سازمان آشنا شدهاند. پس به نظر میرسد لاپوشانی و بایکوت خبری این جریان و جریانات مشابه، نهتنها کمکی به حذف و طرد آن نمیکند بلکه مخاطبان تبلیغات هرزنامهها که با سؤالات متعددی در این زمینه مواجه هستند هیچ جوابی بهجز همان اعلامیهها نمییابند.
علم حق و عدالت میرزایی
آنچه مشخص است سازمان "علم حق و عدالت" نه سازمانی با تشکیلات منظم سیاسی و واحدهای مختلف و منسجم بلکه حلقهای مجازی است که پیرامون شخصی با نام «ابراهیم میرزایی» شکل گرفتهاست. فردی که در یک دگردیسی عجیب از ورزشکاری معروف و معتبر به فعال سیاسی تبدیل شده و اکنون داعیه رهبری سیاسی و بالاتر از آن زعامت مذهبی دارد و خود را یگانه منجی ملت ایران نام مینهد. برای شناخت بیشتر این سازمان لازم است درابتدا ابراهیم میرزایی را بشناسیم.
ابراهیم میرزایی کیست؟
ابراهیم میرزایی متولد سال 1318 شمسی است. پس برخلاف تصویری که در اعلامیهها از او به چاپ رسیده ـ مردی جوان با چهرهای مصمم و نگاهی نافذ ـ اکنون پیرمردی است حدودا هفتادساله و مجهولالمکان. در بیوگرافی میرزایی که در پایگاههای هواداران سازمان منتشر شده، آمدهاست که وی دانشآموخته دانشکده افسری است و استاد کنگفو که جزو یازده استاد برتر این رشته ورزشی در جهان نیز هست. میرزایی مبدع سبک «توآ» در کنگفو است. همچنانکه در پایگاه اینترنتی فدراسیون کونگفو آمدهاست که «کنگفو توآ با بهرهگیری از سالها تجربه در رشتههای مختلف رزمی و دورههای جنگهای چریکی و نبوغ و قابلیتهای علمی و فنی آقای ابراهیم میرزایی در ایران بنیانگذاری شد.» وی که در اعلامیههای سازمان با القاب و عناوین پرطمطراقی همچون پروفسور و دکتر معرفی میشود، بنابر ادعای پیروانش، دارای مدرک دکترا در رشته فلسفه و همچنین فیزیک (فیزیولوژی!) بوده و دولت فرانسه نشان عالی لژیون دونور را به پاس خدماتش به ورزش ایران به وی اهدا کردهاست. مدارکی که فقط ادعا پشتوانه انهاست و البته این ادعای آخری با شگفتی و لبخند یکی از مسوولان سفارت فرانسه در ایران مواجه می شود.
البته اینها علاوه بر مدارک دکترایی است که میرزایی در "کاراته" و "کنگ فو" اخذ کردهاست. همچنین در اعلامیههای سازمان به سوابق مبارزاتی میرزایی در رژیم پهلوی و ادامه فعالیتهای سیاسی او در نظام جمهوری اسلامی اشاره شدهاست. و اینکه میرزایی در اوایل انقلاب بهعنوان مسئول باشگاه استقلال انتخاب شده تا فعالیتهای علمیورزشی خود را در این باشگاه دنبال کند که البته پس از مدتی با فشارهای مختلف از این سمت برکنار شدهاست. خود میرزایی مدعی است که کاندیدای نخستین دوره ریاست جمهوری نیز بوده که در همان روزها دستگیر شده و پس از پایان انتخابات بدون دادگاه آزاد شدهاست. به گفته خودش بارها در جمهوری اسلامی مورد ترور و آزارواذیت قرار گرفته و حتی حکم تیر برای کشتنش صادر شدهاست.
آنچنان که در وب سایت میرزایی آمده آخرین فعالیت علنی میرزایی بنا بر اطلاعیههای سازمان، تأسیس "بیمارستان فيزیولوژی انرژی و روانپزشکی درد و درمان بیماریهای نادرمان" در ملارد شهریار بوده که مدعیست ئی در آنجا اقدام به درمان رایگان بیماران میکرده و با مخالفت مسئولان در سال 66 بیمارستان تعطیل و میرزایی از طریق کوهستان به ترکیه رفته است. بیش از این در مورد سرنوشت ابراهیم میرزایی اطلاعی در دست نیست و حاصل تمام جستجوهای اینترنتی و نیز تماس با سازمان هایی که احتمال می رود به نوعی با وی در تماس باشند (از جمله فدراسیون کونگ فو توآ) در همین حد است.
میرزایی کونگ فو به سبک ایرانی
یکی از اعضای واحد تحقیقات فدراسیون کنگفو (سبک توآ) در پاسخ به ما که از وی درمورد سابقه این رشته ورزشی و مبدع آن پرسیدهایم، ضمن تأیید اینکه میرزایی مبدع این رشته بوده و آن را درمقابل سبک شائولین در ایران راهاندازی کرده، می گوید: «سبک توآ سبکی کاملا ایرانی است که توسط آقای پروفسور ابراهیم میرزایی در سال 1351 در ایران راهاندازی شد. این سبک در مقابل سبک دیگر کنگفو که همان شائولین ووشو است، پایهگذاری شد. شائولین براساس حرکات پنج حیوان استوار است اما سبک توآ مبتنی بر انسان است. که شامل 50 درصد حرکات پا و 50 درصد حرکات دست است.»
او در توضیح نامگذاری سبک «توآ» میگوید: «دو توجیه درباره این اسم از سوی پروفسور مطرح شدهاست. نخست "تو آ" بهمعنای "به درون بیا" و "داخل شو" است. و دیگری ترجمه عبارت انگلیسی”time opperational animal” است. به معنی زمان برانگیخته شدن حیوان و آغاز انسان.»
یکی دیگر از مسئولان سبک توآ درمورد وضعیت کنونی ابراهیم میرزایی میگوید: «حدود هجده سال است که کسی در ایران از ایشان خبری ندارد.» و در پاسخ به این سؤال که «ممکن است فوت کردهباشند؟» جواب میدهد: «من گفتم کسی از ایشان خبری ندارد... دیگر نمیدانم.»
سازمان نجاتبخش ملت ایران
سازمان علم حق و عدالت به رهبری میرزایی، به عنوان تشکیلاتی سیاسی که هدفش براندازی نظام است، تمایزی آشکار با دیگر سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی دارد و آن رویکرد اعتقادی عجیب این سازمان است. در اعلامیهها و اطلاعیهها بر انسانی و حتی الهی بودن حرکت سازمان تأکید میشود. در این اعلامیهها، مخالفان سازمان و سران جمهوری اسلامی با القاب بسیار موهن که بهواقع نشان از خصومتی عقیدتی دارد تا سیاسی مورد خطاب قرار گرفتهاند و در ادبیات بهکاررفته، از واژگان سیاسی استفادهای ناچیز شده و بیش از آن، واژگان اعتقادی در رد و نفی نظام مورد استفاده قرار گرفتهاند.
استفاده از القاب و عناوینی مانند مصلح، منجی یگانه، راهبرالهادیالحفیظ، و حتی لقب «آقا» به جای «آقای...» در جهت قداستبخشی به رهبر سازمان نیز پیرو همین امر قابل طرح است. (احتمالا به این دلیل که استفاده از واژه «آقا» آنگونه که مصطلح است به عنوان پیشوند اسامی بزرگان مذهبی به کار برده میشود و برای خطاب رسمی به شخصیتی علمی یا حتی سیاسی از لفظ «آقای» استفاده میشود.)
در این اطلاعیهها عبارات کلی و نامفهومی با مضامین آزادی انسان، معنویت، صلح و عدالت در پوشش الفاظ به ظاهر دینی جایگزین نظرات آتشین سیاسی و طرح عینیات یک مبارزه مدون شده و در هیچ جای آن اشارهای صریح به مشی سیاسی و برنامه مشخص سازمان نمیشود.
فکاهی جهل و ادعا
هرچند طراحان این روش مبارزه ـ که به اعتقاد خود با مذهب به جنگ حکومتی مذهبی آمدهاند تا زودتر و بهتر نتیجه بگیرند ـ به نظر باید تبحری در مسائل اعتقادی داشته باشند، اما مکتوبات خود ابراهیم میرزایی و نیز اطلاعیههای سازمان، که پر است از واژگان غلط و عبارات نامفهوم و بیمعنی، نشاندهنده آن است که فهم و درک درستی برای آنچه ایشان مدعی آن است، وجود ندارد.
فهم مکتوبات میرزایی که خود را یگانه منجی ملت ایران میداند و به زعم خود مبارزهای الهی را در این راه شروع کرده و حتی با ادغام کتب ادیان ابراهیمی (قرآن، انجیل و تورات) «کتاب التوحید» را به وجود آورده تا ضامن سعادت بشریت باشد، از عهده عوام ـ حتی خواص ـ خارج است! و این نه از پیچیدگی و عمق معنایی مکتوبات، که حاصل پریشانگویی در قالب رازآلودی آنهاست. به این نمونه ها دقت کنید:
«پیكرة تنگاهيِ آدم در واحدة وجود منقسم به وظائفالاعضا است. ذات و فطرتِ قلبِ عقل (همة سؤالات در يك جواب) و عقلِ قلب (همة جوابها در يك سؤال) در واحدة وجودِ روانجاهي منقسم به وظايفِ دين و دانش از مشاهدات و كشفيات كه سؤالِ آدم ز كجا است و مفهوم زندگاني آدم چه معنا است؟»
و یا لقب «راهبر الهادی الحفیظ» عبارتی مجعول و مبهم است که فاقد اصول صرفونحوی است.
نجات ایران به روش سازمان
سازمان علم حق و عدالت بهرغم بیمایگی در اصول و مبانی، و ابهام در مواضع و اهداف، طرفدارانی ـ هرچند اندک ـ در کشور پیدا کرده و برنامههایی نیز تدارک دیدهاست. این سازمان اخیرا با افزودن به حجم تبلیغات وارد مرحله جدیدی شده. از شهرهای مختلف کشور خبر رسیده که اطلاعیههای سازمان، بیش از گذشته در شهر خودنمایی میکند. هواداران سازمان علنا در خیابان و جلوی برخی دانشگاهها تراکتهای تبلیغاتی دست مردم میدهند. هرچند با شناختی که از این جریان وجود دارد، این اقدامات بیاثر و بیهوده است، اما درهرصورت اقدامات پیشگیرانه به نظر ضروری میرسد.
این سازمان تحت عناوینی مانند انقلاب فرهنگی، دادگاه حق و عدالت، توجه به نقش زنان در مبارزه و... به هوادارانش وعده نصر داده. وعده به اینکه «پروفسور آقا ابراهیم میرزایی راهبر» این منجی یگانه میآید و کشور را پر از داد و عدالت و آزادی میکند. پایههای سست گذشته را ویران و حکومتی استوار بنا میکند. آنانی را که علیه بشریت جنایت کردهاند محاکمه و به سزای اعمالشان میرساند و...
جامعه ایران و مدعیان نجات
آنچه در مشی و روش سازمان علم حق و عدالت مهم است، اعتقاد وثیق رهبری و طرفداران این سازمان به این نکته است که رسالتی بر دوش دارند تا نجاتدهنده ملت ایران باشند. ابراهیم میرزایی خود را مکلف به وظیفهای می داند که تاریخ بر دوشش نهاده؛ آنکه یگانه منجی ایران باشد. این آزادیخواهی، عدالتطلبی، ایدهآلگرایی از نوع افراطی به اضافه نقص استدلال و ضعف شعور، ملغمه آشفتهای میشود که نتیجهاش منجیزدگی ـ دربرابر منجیگرایی رایج در ادیان مختلف ـ بیپایه و اساسی میشود؛ مانند آنچه در سازمان علم حق و عدالت رخ دادهاست.
سؤال اساسی دیگر آنکه امثال میرزایی از کدام ظرفیت جامعه ایرانی جهت جذب هوادار استفاده میکنند؟ و چرا انواع و اقسام این منجیها با گرایشات مختلف از سلطنتطلب و لسآنجلسی گرفته تا ملیگرا و مذهبی هر از چند گاهی ظهور میکنند و صلای نجات ملت ایران ـ آن هم به روشهای عجیبوغریب و خرافی ـ سر میدهند، پیروان قلیلی گرد میآورند و پس از چندی ناپدید میشوند.
این سوالیست که پیش از سیاستمداران و نهادهای امنیتی، جامعه شناسان و روان شناسان باید در پی پاسخ آن برآیند.