«گامبی وزیر» دنیایی را به تصویر میکشد که در آن استعداد، سختکوشی و بازی جوانمردانه پاداش داده میشود؛ جهانی که در آن همه برابر هستند، جایی که قدرت فاسد نیست، در بازی تقلب نمیشود و یک برنده میتواند انتظار تصدیق مشتاقانه پیروزیهای خود را داشته باشد. هیچچیز از واقعیت فعلی ما دورتر نیست، اما چه کسی به واقعیت فعلی ما نیاز دارد؟ آنچه اکنون به آن نیاز داریم چیز دیگری است.
بعد از موفقیت سال گذشته فیلم «انگل» و سیاستهای جدید اسکار شانس فیلم «میناری» از آسیای شرقی برای حضور در رقابتهای اسکار زیاد است. فیلم برداشتی آزاد از زندگی خود کارگردان به عنوان یک مهاجر است و داستان خانوادهای کرهای را در دهه ۸۰ میلادی روایت میکند که به آمریکا آمدهاند و با مشاغل پیشپاافتادهای در فقر روزگار میگذرانند.
انيميشن «روح» ما را به ثانيه صفر خلقت ميبرد، جايي كه سرنوشت همه موجودات از همان عدد مشخص شده است و تغيير و مبارزهاي وجود ندارد، همهچيز ساخته شده است. يك تصوير ظريف و دقيق از زندگي پس از مرگ و همچنين قبل از آمدن به روي كره زمين.
انیمیشن دیگر هنر یا ژانری سینمایی برای کودکان تلقی نمیشود. هر چند در لایه ظاهری روایتگر داستانی برای سرگرمی و آموزش برای کودکان است، اما در زیرلایههای خود مخاطب بزرگسال را نیز به اندیشه وامیدارد. انیمیشن «روح» در همین دسته قرار میگیرد. انیمیشنی که این روزها مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفته و توجهها را به خود معطوف کرده است.
در حالی که ایتالیا فیلم «شب» را برای اسکار معرفی کرده، اما این فیلم در گلدن گلوب شانسی ندارد، زیرا یک مستند بلند است و جایی در جوایز گلدن گلوب ندارد. در عین حال مناقشه زیادی درباره فیلم «میناری» وجود دارد که باید در بخش بهترین فیلم نامزد شود. این فیلم هنوز در بخش بهترین بازیگر میتواند شانس حضور داشته باشد.
آقایی در وهله اول یک شخصیت ملموس و باورپذیر ارائه میدهد. مخاطب میداند او کیست و منظورش از رفتارهایی که در پیش گرفته، چیست. بازیگر نقش را مال خود کرده و برای جزئیترین رفتارهای او طراحی داشته است. این را میتوان از کنش و واکنشهای آقایی در موقعیتهای مختلف فهمید؛ چه جایی که ساکت است و انتقال حس را به چشم واگذار میکند و چه آنجا که با فریاد حرفش را میزند.
بیشترین نقطه ضعف سریال «آقازاده»، اما در فیلمنامه آن به چشم میآید. فیلمنامهای که سنگ بنایش روی کلیشهها گذاشته شده است. کلیشههایی که هر روز و هر شب از طریق اخبار سراسری در اختیار مردم قرار میگیرند و از فرط تکرار، حالا دیگر عادی و پیش پا افتاده به نظر میرسد.
قورباغه اگرچه با قدرت داستان خودش را شروع کرده است، اما برای قضاوت در بارهی آن زود است و باید به انتظار نشست و مشاهده کرد که قسمتهای آیندهی آن چه سرنوشتی به خود میگیرند.
هومن سیدی در فیلمهای دیگرش و در قورباغه نوعی از زیبایی شناسی را در کارهایش پی میگیرد که هم نسبت سایر ساختههای ایرانی متفاوت است و هم به بهترین نحو پرداخت میشود. پایان بندی قسمت اول مخاطبان را در تعلیقی نگه میدارد که قسمت دوم سریال را با هیجان بیشتری پی بگیرند و هنوز خبری از بازیگران پر شمار سریال نیست.
دو روز پیش بالاخره بعد از چندبار تعویق و حاشیه سریال جدید هومن سیدی به نام قورباغه از نماوا منتشر شد. کمتر کسی فکر میکرد اولین حاشیه این سریال که اسمش را در توئیتر و اینستاگرام سر زبانها بیندازد از طرف بعضی از اهالی شهرک اکباتان رقم بخورد؛ شهرکی در غرب تهران که بین خود تهرانیها هم به زندگی مدرن اهالیاش معروف است.
قسمت اول قورباغه هومن سیدی نشان داد که با یک سریال متفاوت روبرو هستیم و این سریال با سریالهای آبکی نمایش خانگی فاصله زیادی خواهد داشت.