چگونه میتوان از جنگ بزرگتر که هیچ یک از طرفین آن را نمیخواهند جلوگیری کرد؟ دانا استرول، مدیر تحقیقات موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک که از فوریه ۲۰۲۱ تا فوریه ۲۰۲۴ به عنوان معاون دستیار وزیر دفاع ایالات متحده در امور خاورمیانه خدمت کرده است، ۲۳ سپتامبر در فارن افرز نوشت: ۲۴ ساعت پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، حزبالله با حمله خود از جنوب لبنان به شمال سرزمینهای اشغالی موشکپرانی کرد. سید حسن نصرالله رهبر حزبالله گفت که هدف از این کارزار تحت فشار قرار دادن اسرائیل و وادار کردن نیروهای نظامی اسرائیل، برای جنگ همزمان در دو جبهه است. یحیی سنوار، رهبر حماس امیدوار بود که حزبالله، همراه با دیگر گروههای مورد حمایت ایران در سراسر خاورمیانه، اسرائیل را در حلقهای از آتش محاصره کنند، بر سیستم دفاعی آن چیره شوند و موجودیت آن را تهدید کنند.
به گزارش دنیای اقتصاد، سید حسن نصرالله در عوض یک رویکرد میانه، سطح تشدید تنش را انتخاب کرد؛ تلاشی عملگرایانه برای نشان دادن همبستگی با حماس بدون به خطر انداختن بقای حزبالله به عنوان پیچیدهترین بازوی شبکه نیابتی ایران. از آن زمان، حزبالله به طراحی حملات خود ادامه داده است تا زیر آستانه یک حریق تمام عیار باقی بماند. این گروه به طور مداوم شمال اسرائیل را تحت فشار قرار داده و حدود ۸۰هزار شهرکنشین را مجبور به تخلیه خانههای خود کرده است (که یک چالش سیاسی برای ائتلاف حکومتی اسرائیل ایجاد میکند) و ارتش اسرائیل را مجبور به اختصاص نیروی هوایی و پرسنل منحصر به شمال کرده است. هدف آنها از انتخاب سایتهای نظامی به جای مناطق غیرنظامی و خودداری از استفاده از زرادخانه موشکهای هدایت شونده دقیق، گویای این وضعیت است.
تا همین اواخر، رهبران اسرائیل حملات تلافی جویانهای را انتخاب میکردند که به گستره یا مقیاسی نمیرسید که جنگی تمام عیار در شمال را آغاز کند. با هر حمله حزبالله، اسرائیل با الگوی تشدید فزاینده خود پاسخ میداد که باعث میشد ارتش اسرائیل به عمق لبنان حمله کند، تاکتیکهای مرگبار بیشتری را علیه اهداف بلندمرتبه حزبالله به کار گرفت و یک منطقه حائل در جنوب لبنان ایجاد کرد که دهها هزاران غیرنظامی لبنانی به آن سو آواره شدهاند. این مبادلات روزانه همیشه خطر بالایی از یک اشتباه محاسباتی یا تصادف را به همراه دارد که میتواند منجر به تلفات جمعی و تشدید تنش شود. اما برای ماهها پس از ۷ اکتبر، به نظر میرسید که هر دو طرف میتوانند این ریسک را کنترل کنند.
اما اکنون، رویکرد خشونتآمیز تشدید تدریجی و پاسخهای محاسبه شده ممکن است دیگر پایدار نباشد. این تغییر در اواخر ژوئیه آغاز شد؛ زمانی که حمله موشکی حزبالله باعث کشته شدن ۱۲ کودک دروزی در شهر مجدل شمس اسرائیل شد. اسرائیل با هدف قرار دادن فؤاد شکر، فرمانده دوم حزبالله در یک ساختمان مسکونی در بیروت پاسخ داد. در ابتدا، به نظر میرسید که پویایی، تغییر چندانی نکرده است، اما پس از اینکه اسرائیل در اواخر اوت بهطور پیشگیرانه به پرتابههای موشکی حزبالله که برای حمله به سایتهای نظامی در اسرائیل آماده بودند، حمله کرد، پاسخ حزبالله نشاندهنده تمایل محدود به تشدید تنش بود.
سید حسن نصرالله مدت کوتاهی پس از آن به صراحت اعلام کرد که آماده بازگشت به وضعیت قبلی است. با این حال، در هفتههای اخیر، حملات ارتش اسرائیل و ترورهای هدفمند با سرعت و مقیاسی رخ داده است که نشاندهنده خطر بالاتر و آمادگی برای ورود به مرحله جدیدی از درگیری با حزبالله است. عملیاتهای پشت سر هم در ۱۷ و ۱۸ سپتامبر که در آن پیجرها و واکی تاکیها منفجر شدند، رکورد جدیدی را از نظر تلفات با حداقل ۳۰ کشته و هزاران زخمی به ثبت رساندند. در ۲۰ سپتامبر، اسرائیل یک حمله مبتنی بر ترور هدفمند دیگر را به گروهی از نیروهای نخبه حزبالله در یک ساختمان مسکونی در حومه بیروت انجام داد.
به نظر میرسد دو طرف در مارپیچ نظامی رو به بالا محبوس شدهاند، اما هر دو بیشتر از چیزی که از یک جنگ تمام عیار در حال حاضر به دست میآورند، از دست خواهند داد. ساختارهای مشوق در اسرائیل و لبنان باید هر دو گروه از رهبران را وادار به تنشزدایی و انرژی بخشیدن به ترتیبات دیپلماتیک برای بازگرداندن آرامش در مرزها کنند. تجربه جنگ سال ۲۰۰۶ بین اسرائیل و حزبالله و این واقعیت که جنگ امروز به طور تصاعدی ویرانگرتر خواهد بود - از نظر تلفات جانی، خسارتهای جانبی و خطر سرریز منطقهای - دلایل بیشتری برای عقبنشینی هر دو طرف ارائه میدهد. همچنین به همین دلیل است که مذاکرهکنندگان آمریکایی، از جمله عاموس هوخشتاین، فرستاده کاخ سفید، دسترسی ثابت سطح بالا در اسرائیل و لبنان دریافت کردهاند، زیرا آنها برای مذاکره در مورد پارامترهای ترتیبات دیپلماتیک بهمنظور پایان دادن به خصومتها تلاش میکنند.
پیچیدگی اما این است که سید حسن نصرالله کارزار حزبالله را به جنگ غزه مرتبط کرده است. این امر در عمل اسرائیل و لبنان را منوط به تصمیمگیری در مورد رویکرد یحیی سنوار میکند.
به ادعای فارن افرز، حزبالله میداند که حمله هوایی یا تهاجم زمینی اسرائیل در سال ۲۰۲۴ برای لبنان ویرانکنندهتر خواهد بود و منجر به تلفات سنگین غیرنظامیان و خسارات جانبی میشود. کمپین اسرائیل که قصد دارد حزبالله را از وضعیت بازدارندگی خارج کند و آن را از مواضع مستقر خود خارج و توانایی آن را تضعیف کند، به اهداف نظامی یا جنوب لبنان محدود نخواهد شد.
حزبالله مدتهاست که برای محافظت از تواناییهای خود با قرار دادن آنها در مناطق شهری در سراسر لبنان تلاش کرده است، با این استدلال که اسرائیل به دلیل آسیبهای اعتباری و اتهامات مربوط به نقض قوانین بینالمللی مبنی بر اینکه مناطق غیرنظامی را هدف قرار میدهد، دست به این کار نزند. اما از ۷ اکتبر، اسرائیل بسیار مایل به تحمل چنین انتقاداتی بوده و نسبت به آنها بیاعتنایی کرده است، همانطور که حمله آن در غزه به وضوح نشان داده است. اسرائیل احتمالا به تاسیسات موشکهای دوربرد حزبالله حمله خواهد کرد، که بیشتر آن در مناطق پرجمعیت از جمله بیروت و دره بقاع واقع شده است، حتی اگر به معنای خطر بیشتر آسیب غیرنظامیان باشد.
در همین حال، حمایت از حزبالله در جامعه چند قومیتی و مذهبی لبنان پس از انفجارهای قدرتمند ۲۰۲۰ بندر بیروت دستخوش فراز و فرود بوده است. بخشی از جامعه لبنان که در آن حمایت از حزبالله همچنان بسیار قوی است، در میان جمعیت شیعه است، بخشی از جمعیت که در جنوب لبنان برای حمایت اجتماعی و اقتصادی به این سازمان متکی هستند. با ناکامی در انجام اقداماتی برای جلوگیری از یک جنگ تمام عیار با اسرائیل که هزینههای آن بر عهده همه لبنانیها خواهد بود، آسیبپذیریهایی ایجاد میشود.
علاوه بر این، حزبالله در ۱۱ ماه گذشته متحمل عملیاتهای سنگینی شده است. در ماه آوریل، ارتش اسرائیل مدعی شد که ۶ فرمانده در سطح تیپ حزبالله و بیش از ۳۰ فرمانده در سطح گردان را ترور کرده است. از ۲۰ سپتامبر، اسرائیل فرمانده عملیاتی حزبالله، ابراهیم عقیل و دهها تن از فرماندهان نیروهای نخبه رضوان حزبالله را ترور کرد. بیانیه ۲۱ سپتامبر ارتش اسرائیل مدعی شد که «زنجیره فرماندهی نظامی حزبالله تقریبا به طور کامل منحل شده است.» حملات هوایی ارتش اسرائیل همچنین پایگاههای نظامی حزبالله، زیرساختهای فرماندهی و کنترل، باند فرودگاهها و انبارهای تسلیحاتی را در جنوب لبنان هدف قرار دادند.
تمایل به یک جنگ گسترده با حزبالله نیز برای اسرائیل دستاوردهای ضعیفی را به نمایش میگذارد. پس از نزدیک به یک سال نبرد در غزه، ارتش اسرائیل فرسوده شده است، ذخایر مهمات تمام شده است، حمایت عمومی از رهبران اسرائیل ضعیف است، اقتصاد اسرائیل در رنج است و جایگاه بینالمللی و منطقهای آن به طور قابلتوجهی از بین رفته است و برنامهریزان نظامی ارتش اسرائیل به خوبی میدانند که تواناییهای جنگی پیشرفتهتر حزبالله و تسلیحات پیشرفتهتر آن، کارزار اسرائیل در غزه را شبیه بازی کودکانه میکند.
تواناییهای موشکی و پهپادی حزبالله، تواناییهای نظامی اسرائیل را بهویژه هنگامی که جابهجایی از مناطق نظامی به غیرنظامی مدنظر است، تحت فشار قرار میدهد. یک بازی جنگی ساخته شده توسط دانشگاه رایشمن کمی قبل از حمله حماس در ۷ اکتبر پیشبینی میکرد که حزبالله میتواند روزانه ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ حمله موشکی به اسرائیل برای هفتههای متوالی انجام دهد.
برخی برآوردها تواناییهای موشکی و پهپادی حزبالله را حداقل ۱۵۰هزار فروند تخمین میزنند - ۱۰برابر تعداد مهماتی که در طول جنگ ۲۰۰۶ داشت - و اکنون شامل مهمات هدایت شونده دقیق است که میتواند سایتهای استراتژیک در داخل اسرائیل را مورد هدف قرار دهد.
ذخایر گنبد آهنین و رهگیرهای موشک دیوید اسلینگ اسرائیل ظرف چند روز تمام خواهد شد. بازی جنگی رایشمن همچنین رگبار مهمات هدایتشونده و پرسهزن را پیشبینی میکرد که زیرساختهای حیاتی و مراکز غیرنظامی اسرائیل را هدف قرار میداد. فرض بر این بود که کمک نظامی ایالات متحده به اندازه کافی یا به موقع برای پشتیبانی از پدافند هوایی اسرائیل کافی نخواهد بود و ارتش اسرائیل را به دفاع از مناطق دارای اولویت مجبور میکند. با توجه به فشار پیشبینیشده روی پدافند هوایی اسرائیل، برنامهریزان نظامی اسرائیل مدتهاست ارزیابی کردهاند که عملیات تهاجمی و پیشگیرانه در مقیاس بزرگ علیه حزبالله ضروری است.
یک کمپین هوایی گسترده میتواند سایتهای موشکی و مهمات هدایتشونده دقیق را از بین ببرد، اما حتی این تلاش به دلیل شبکه تونلهای زیرزمینی حزبالله که بر اساس گزارش مرکز تحقیقات آلما، حتی از شبکه تونلهای حماس توسعهیافتهتر است، پیچیدهتر میشود. اسرائیل ممکن است مجبور شود از مهمات سنگینتری علیه این تونلها استفاده کند و سطح تخریب را در سراسر لبنان افزایش دهد و یک کارزار زمینی در نهایت برای پاکسازی جنگندهها، انبارهای تسلیحات و مکانهای راهاندازی روستا به روستا و تونل به تونل ضروری است، که انحرافی از رویکرد اخیر استفاده از نیروی هوایی و توپخانهای به شمار میرود.
تصمیم دولت بایدن در ماه مه ۲۰۲۴ برای توقف تحویل برخی مهمات، آسیبپذیری حیاتی اسرائیل را برجسته کرد: در ماه ژوئیه، ارتش اسرائیل اذعان کرد که از کمبود تانک، پس از آسیب دیدن بسیاری در غزه و همچنین مهمات و پرسنل رنج میبرد. همچنین کمبود قطعات یدکی گزارش شده است که هیچ یک از آنها را نمیتوان به سرعتی که یک جنگ گسترده در لبنان نیاز دارد، جبران کرد. برخی از تانکهای اسرائیلی در غزه به دلیل فشارهای موجود در غزه به طور کامل پر از گلوله نیستند. با توجه به این انتظار که جنگ در لبنان از نظر زمانی، گستره یا جغرافیایی محدود نخواهد بود، هیچ بازیگری نمیخواهد جبهه دومی را با چنین سطوح پایینی از آمادگی عملیاتی آغاز کند.
ارتش اسرائیل همچنین باید نگران تاثیر جنگ بر نیروی انسانی خود باشد. در ماه ژوئن، یک سازمان اسرائیلی که از نیروهای ذخیره ارتش اسرائیل پشتیبانی میکند، گزارش داد که ۱۰هزار سرباز ذخیره درخواست حمایت از سلامت روانی کردهاند، هزاران نفر از مشاغل غیرنظامی اخراج شدهاند و حدود ۱۰۰۰ کسبوکار که توسط نیروهای ذخیره اداره میشد، تعطیل شدهاند.
همچنین گزارش داد که تعداد قابلتوجهی از نیروهای ذخیره پس از فراخوانی برای بار دوم یا سوم به دلیل فرسودگی شغلی، نتوانستهاند خود را به خدمت معرفی کنند. خستگی در میان نیروهای فعال نیز شایع است. در ماه ژوئیه، چهار فرمانده ارتش اسرائیل با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل دیدار کردند تا زنگ خطر را در مورد وضعیت نیروهای خود به صدا درآورند. روحیه ضعیف و خستگی فزاینده در سراسر نیروی جنگی اسرائیل باید به تصمیمگیرندگان اسرائیلی در حالی که آنها به فکر یک جنگ گسترده هستند، هشدار جدی صادر کند.
اقتصاد اسرائیل نیز متحمل خسارات قابلتوجهی شده است که اگر این رژیم درگیر جنگ بعدی در لبنان شود، این خسارات بیشتر خواهد شد. دادههای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی نشان میدهد که اقتصاد اسرائیل امروز شدیدترین کندی را در میان کشورهای ثروتمند تجربه میکند و تولید ناخالص داخلی آن از ۷ اکتبر ۴.۱درصد کاهش یافته است. آژانسهای رتبهبندی مانند فیچ، رتبه اعتباری اسرائیل را کاهش دادهاند. افزودن یک کارزار گسترده در لبنان به کارزار در حال جریان در غزه به طور قابلتوجهی فشار بر اقتصاد اسرائیل را تشدید میکند.
به رغم انگیزههای آشکار اسرائیل و حزبالله برای کاهش تنش، دو طرف در چرخه تشدید به دام افتادهاند. در ۲۲ سپتامبر، حزبالله به حملات اخیر اسرائیل با رگبار راکت، موشک و پهپادهایی که مناطق نظامی را در نزدیکی حیفا هدف قرار دادند، پاسخ داد. اسرائیل از حمله به زرادخانههای مهمات هدایت شونده دقیق حزبالله که در مناطق پرجمعیت غیرنظامی قرار دارد خودداری کرده است، با این حال هر دو طرف تمایل خود را برای گسترش اهدافی که آسیب جانبی بیشتری داشته باشند و رسیدن به قلمرو طرف مقابل را ممکن کند، نشان میدهند.
بلافاصله پس از حمله حزبالله، غیرنظامیان لبنانی پیامهایی دریافت کردند که به آنها دستور داده بود مناطقی را که حزبالله سلاحهای خود را در آن مناطق ذخیره میکند، تخلیه کنند و ارتش اسرائیل بزرگترین مجموعه حملات خود را از زمان جنگ ۲۰۰۶ انجام داد و تاکنون بیش از ۵۰۰ لبنانی جان باختهاند. اگر این گستردگی حملات ادامه یابد، روشن خواهد شد که اسرائیل تصمیم گرفته است وارد مرحله جدیدی از جنگ شود.
سید حسن نصرالله زمانی که حزبالله تاکید کرد که تا زمان آتشبس در غزه، تنش ادامه خواهد یافت، حزبالله را درگیر معادله پیچیدهتر کرد. اما رویکرد حداکثری سنوار به مذاکرات، آتشبس را دور از دسترستر میکند و دلایل زیادی برای این باور وجود دارد که ارتش اسرائیل برای مدتی به طور کامل از غزه خلاص نخواهد شد، هم با توجه به امتناع اسرائیل از موافقت با ساختار جدید حکومت غیرنظامی فلسطین و هم احتمال کمی وجود دارد که یک ماموریت بینالمللی یا نیروی امنیتی عربی، امنیت را در غیاب راهی به سوی تشکیل کشور فلسطین فراهم کند.
با این حال رهبران اسرائیل نیز به دام افتادهاند. عملیات پیجر و واکی تاکی هفته گذشته و مرحله فعلی حملات اسرائیل ضربه مهمی به حزب الله وارد کرد و ایالات متحده همچنان به حفظ موقعیت نظامی خود در منطقه ادامه میدهد. در نتیجه، سیاستگذاران اسرائیلی ممکن است وسوسه شوند که باور کنند که اگر ایران به کمک حزب الله بیاید، میتوانند به ایالات متحده برای حمایت تکیه کنند.
با این حال، دولت اسرائیل اهداف نظامی مشخص و قابل دستیابی را در اختیار ارتش اسرائیل قرار نداده است یا یک وضعیت نهایی واقع بینانه برای حزبالله بیان نکرده است - که زمینه را برای حمله گسترده با اهداف نامشخص و مستعد بحران فراهم میکند. (اخیرا، دولت [اسرائیل] گفت که یکی از اهداف جنگی آن، بازگرداندن آوارگان اسرائیلی به خانههایشان در شمال اسرائیل است). بدون اجماع بینالمللی در مورد نحوه برخورد با لبنان با توجه به شرایط کنونی حزبالله، اسرائیل با قفل کردن دولت، خطر محبوس کردن ارتش اسرائیل را در سناریوی دیگری دارد که در آن انتظار میرود ابزارهای نظامی، مسائل اساسی سیاسی را حل کنند.
هنوز راههایی برای جلوگیری از جنگ تمام عیار وجود دارد. دولت ایالاتمتحده ماهها برای مذاکره در مورد چارچوب دیپلماتیک کار کرده است که در آن نیروهای حزبالله حدود چهار مایل از مرز سرزمینهای اشغالی دور میشوند و سازمان ملل و ارتش لبنان به سمت جنوب لبنان حرکت میکنند. با این حال، این چارچوب کاهش تنش مورد تایید ایالات متحده به آتشبس در غزه گره خورده است و هیچکس نمیتواند منتظر نتیجه آن باشد.
یک کمپین فشار منطقهای باید طرفهای دیگر را وادار کند تا حزبالله را متقاعد کنند که مذاکراتش را از حماس و غزه جدا کند. استراتژی دیپلماتیک ایالات متحده نیز باید تغییر کند و پیامهای کاهش تنش را به جای کانالهای دیپلماتیک سنتی به شیوههای ملموستر منتقل کند و با دولتهای کلیدی اروپایی مانند پاریس و برلین که اهرمهای مهمی را در لبنان حفظ کردهاند، هماهنگتر شود.
این قالب جدید تعامل باید به جای تعهدات رسمی، برای درک غیررسمی تلاش کند. در حالی که ایالات متحده تلاشها برای کاهش تنش را افزایش میدهد، باید به بازبینی تعهد خود در قبال اسرائیل نیز ادامه دهد. لبنان باید درک کند که تشدید تنش بین تلآویو و واشنگتن شکاف ایجاد نخواهد کرد. این میتواند حزبالله و ایران حامی آن را بیشتر به فکر کاهش تنش سوق دهد. ایران ۱۱ ماه گذشته را صرف فشار بر اسرائیل کرده و در عین حال به دنبال ماندن زیر آستانه یک جنگ تمامعیار بوده است. طرفین باید بدانند که اگر ایران وارد این درگیری شود، ایالات متحده نیز احتمالا این کار را خواهد کرد.
در نهایت، ایالات متحده باید به فشار بر اسرائیل برای بیان طرح خود برای پایان دادن به عملیات نظامی علیه حماس و اولویت دادن به غیرنظامیان فلسطینی در غزه ادامه دهد. چنین پیشرفتی برای امنیت بلندمدت اسرائیل ضروری است؛ چیزی که به نظر میرسد رهبران آن که در دام تصمیمگیریهای کوتاهمدت گرفتار شدهاند، قادر به درک آن نیستند.