عبدالرحمن راشد مینویسد: از آغاز جنگ کنونی غزه، اسرائیل برای درگیری فراتر از غزه آماده شده است. اسرائیل ژنراتورهای برق پشتیبان را در سراسر کشور مستقر کرده، مخازن آب را پر کرده، تدابیر امنیت سایبری را تشدید کرده و چندین ماه مواد غذایی ذخیره کرده است. اسرائیل ادعا میکند که میتواند برق را از منابع متنوعی، در خشکی، زیر زمین و در دریا تولید کند.
به نظر میرسد که نبرد غزه به پایان خود نزدیک میشود و نشانههایی از توافق در حال ظهور است. دیدگاه حماس و اسرائیل به یکدیگر نزدیکتر شده و سید حسن نصرالله از حزبالله اعلام کرده که جنگ تلافی جویانهای برای کشته شدن حدود ۵۰۰ نفر از رهبران حزبالله در کار نخواهد بود. علاوه بر این، بقایای گروگانهای کشتهشده اسرائیلی اکنون در حال تحویل است.
به گزارش دیپلماسی ایرانی، با این حال، به نظر من، توافق پیشرو از درگیریهای آینده بین ایران و اسرائیل مانع نخواهد شد. این بار، جنگ در آستانه وقوع بود. مگر اینکه هر دو کشور برای جلوگیری از درگیریهای آینده تلاش کنند که نیازمند سازشهای چشمگیر است، راهبرد ایران در محاصره اسرائیل، به احتمال زیاد به جنگ بین این دو قدرت منطقهای خواهد انجامید. طی چهار دهه گذشته، درگیریهای نیابتی ادامه داشته است، با وقفههایی طولانی که تنها خسارتهای محدودی به بار آورد.
چگونه میدانیم که جنگ بین تهران و تلآویو دیگر به اندازهای که در گذشته فکر میکردیم، بعید نیست؟ حمله حماس در ۷ اکتبر متفاوت بود، یک دگرشِ کیفی در این درگیریها بود که هراسهای عمیقی را در اسرائیل بیدار کرد. اسرائیل آن حمله را به عنوان یک تهدید وجودی درک کرد و حمله تلافیجویانه اش نیز رویکرد متفاوتی داشت. اسرائیل تصمیم گرفت که رژیم حماس در غزه را از بین ببرد. اسرائیل میخواهد سیاست بازدارندگی خود را احیا کند، تا جایی که هرگونه حمله به اسرائیل هزینه بالایی داشته باشد و تصویر خود را بهعنوان یک ابرقدرت منطقهای تقویت کند. در طول این جنگ، اسرائیل نشان داد که به تاب آوری در جنگهای طولانیمدت قادر است و به مدت ۱۱ ماه تاکنون در چندین جبهه شامل غزه، کرانه باختری، لبنان، ایران و یمن جنگیده است.
اسرائیل تواناییهای اطلاعاتی ترسناک و قابلیتهای نظامی پیشرفتهای را به نمایش گذاشته است. بدون ورود حتی یک اینچ به خاک لبنان، اسرائیل موفق شد نیمی از رهبران حزبالله را هدف قرار دهد. همچنین چندین فرمانده سپاه پاسداران ایران را هدف قرار داد و با جسارت تمام یک رهبر حماس را در خود تهران ترور کرد.
در داخل اسرائیل، بخش قابلتوجهی از اسرائیلیها، بهویژه نخبگان، ممکن است نتانیاهو و متحدان مذهبی او را دوست نداشته باشند، اما همچنان پشت او ایستادهاند. با وجود تلفات سنگین نیروهای اسرائیلی، میلیاردها دلار خسارت به اقتصاد اسرائیل و شکست نتانیاهو در حذف کامل رهبران حماس، هیچیک از این موارد نتوانسته او را مجبور به توقف جنگ کند.
در حالی که جنگ غزه یک موضوع داخلی اسرائیل است، هر جنگ آینده با ایران، هم اسرائیل و هم غرب را درگیر خواهد کرد.
اسرائیل اکنون بیش از هر زمان دیگری برای یک درگیری بزرگ آماده است و ناوگانهای دریایی خود را برای یک جنگ بزرگ با ایران آماده کرده و یکی از بزرگترین تجمعات نظامی منطقه را رقم زده است. این یک سیگنال روشن به تهران است که ایران و نظام آن هزینه این جنگ را خواهند پرداخت. علیرغم سخنان مقامهای روسیه، بازدید مقامات روسی و ارسال سریع کمکهای نظامی برای مقابله با حملات هوایی احتمالی به ایران، این تشدید تنش با هیچ یک از درگیریهای قبلی در منطقه از زمان جنگ ۱۹۷۳ قابل مقایسه نیست. این شرایط ممکن است ایران را وادار سازد تا به بیهودگی رویارویی با اسرائیل فکر کند، یا اینکه در مسیر افزایش توانمندیهای نظامی گام بردارد.
توافق قاهره در آستانه پایان دادن به جنگ در غزه است، اما آمادگی برای جنگ با ایران و حزبالله را پایان نخواهد داد.
از آغاز جنگ کنونی غزه، اسرائیل برای درگیری فراتر از غزه آماده شده است. اسرائیل ژنراتورهای برق پشتیبان را در سراسر کشور مستقر کرده، مخازن آب را پر کرده، تدابیر امنیت سایبری را تشدید کرده و چندین ماه مواد غذایی ذخیره کرده است. اسرائیل ادعا میکند که میتواند برق را از منابع متنوعی، در خشکی، زیر زمین و در دریا تولید کند. اگر شبکه برق نابود شود، سیستم پشتیبان در عرض هفت دقیقه برق را باز میگرداند. اسرائیل همچنین پناهگاههایی برای صدها هزار نفر بهعنوان خط دفاع دوم آماده کرده است، برای شرایطی که گنبد آهنین نتواند دفاع کند. این ذهنیت سنگرسازی و آمادهسازی برای جنگ، نقشی اساسی در هدایت تصمیمگیریها به سمت درگیری دارد.
برای دههها، راهبرد اصلی اسرائیل بر پایه احتمال وقوع جنگ منطقهای بوده است. زمانی، تمرکز آن بر مصر، اردن و سوریه بود. امروزه این راهبرد علیه ایران هدفگیری شده چرا که اسرائیل ایران را به دلیل پیگیری قابلیتهای نظامی هستهای و توسعه موشکهایی که میتوانند به شهرهای بزرگ اسرائیل برسند، تهدید اصلی وجودی خود میداند. این امر باعث میشود که ایران – نه نیروهای نیابتیاش – هدف بعدی اسرائیل باشد.
در این جنگ، ایران نتوانست حماس را نجات دهد و ترجیح داد که با برکنار داشتن حزبالله از درگیری، آن را حفظ کند. تلاش برای گشودن جبههای در اردن شکست خورد و سوریه از اجازه به گروههای مسلح تحت حمایت ایران برای استفاده از قلمروش برای اقدام نظامی خودداری کرد. حوثیهای یمن تنها نیروهایی بودند که درگیر شدند، اما پس از تخریب تأسیسات حیاتی در بندر حدیده، از هدفگرفتن اسرائیل عقبنشینی کردند.
به نظر من، یک جنگ اسرائیلی – ایرانی غیرممکن نیست، با توجه به تجمع نظامی مداوم، گسترش نفوذ ایران و امتناع اسرائیل از به رسمیت شناختن یک کشور مستقل فلسطینی.