محمد فرازمند، سفیر سابق ایران در بحرین
گرچه در هفتههای اخیر تنش در روابط ایران و عربستان بر سر مسئله بحرین تا آستانه تخاصم پیش رفته، اما پیش از آن که بحرین به پرونده روابط دو کشور اضافه شود، روابط دو قطب بزرگ شمال و جنوب خلیج فارس خالی از تنش و عوامل خصومت برانگیز نبوده است. گذشته از عوامل و علل تاریخی رقابت ایران و عربستان که جای بحث آن در این مختصر نیست، طی سالهای اخیر تهران و ریاض بر سر نفوذ خود در منطقه خاورمیانه حداقل در دو نقطه یعنی عراق و لبنان رقابت سرسختانه ای داشته اند. عربستان در هر دو حوزه خود را بازنده و جمهوری اسلامی ایران را به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت مالکی درعراق و دولت نجیب میقاتی در لبنان برنده میداند.
خشم عربستان از اوضاع منطقه ای و نقش ایران ناشی از آن است این کشور بر اساس دیدگاه بسته قومی خود برای ایران هیچ جایگاهی در جهان عرب قائل نیست. عربستان از سیاستهای خاورمیانه ای آمریکا نیز خشمگین است. به اعتقاد سعودیها امریکا ناخواسته فضا را برای افزایش نفوذ و قدرت ایران فراهم کرده است.
انتقادات عربستان از سیاستهای خاورمیانه ای آمریکا با شروع انقلابهای عربی اوج گرفته است. عربستان آمریکا را در سقوط زودهنگام مبارک و بن علی و گسترش انقلابهای عربی به سایر کشورها مقصر میداند و به جز لیبی در مورد هیچ کشور دیگر عربی با آمریکا هم نظر نیست.
در مورد سوریه، هنوز نمیتوان قرینههای زیادی را در مورد موضع عربستان به دست داد. گرچه به نظر میرسد در صورت افزایش اعتراضات علیه بشار اسد، سعودیها علیرغم بهبود روابط خود در سالهای اخیر با سوریه چندان برای اسد دلسوزی نخواهند کرد.
انقلاب بحرین در بستر شرایط جدید خاورمیانه که از آن با عنوان بهار اعراب یاد میشود به وقوع پیوسته است. از نظر عربستان هرگونه قدرت گیری شیعیان در بحرین به افزایش نفوذ ایران میانجامد و خطر را به دروازههای عربستان میرساند. حکومت بحرین روابط گسترده ای با عربستان دارد. حکومت این جزیره کوچک در اقتصاد و امنیت خود کاملا متکی به عربستان و کمکهای همسایه بزرگ خود است.
انقلاب مردم بحرین میتواند برای شیعیان عربستان نیز الهام بخش باشد. لذا سعودیها از همان آغاز اعتراضات مردم، خواستار سرکوب آن بوده اند. از سوی دیگر ایران نیز نمیتواند نسبت به سرنوشت مردم بحرین و ورود نیروهای نظامی عربستان به این جزیره بی تفاوت باشد. علاوه بر پیوندهای عاطفی و اعتقادی بین مردم ایران و بحرین، نباید فراموش کرد که در گذشته نه چندان دور (1971) ایران به درخواست مردم بحرین با استقلال این کشور موافقت کرده است. طبیعی است که ورود نیروهای یک کشور ثالث به بحرین نمیتواند برای ایران قابل قبول باشد.
آمریکاییها نیز منافع چند بعدی در منطقه خلیج فارس دارند. از یک سو آنها مایلند خود را مدافع دموکراسی در همه کشورهای خاورمیانه نشان دهند و از سوی دیگر روابط حسنه ای با آل خلیفه و آل سعود دارند. مقر فرماندهی ناوگان پنجم آمریکا در بحرین است. همچنین وجود یک مرکز مهم مالی دنیا در بحرین و استقرار شعبههای منطقه ای بانکهای جهانی در این مرکز بر اهمیت بین المللی بحرین میافزاید. مجموعه این عوامل در کنار هم، سیاست آمریکا در بحرین را رقم میزند.
لذا طبیعی است که آنها در مقابل خشم عربستان در مورد حوادث بحرین، علیرغم همراهی اولیه با مطالبات مردم، در نهایت ترجیح دادند که در مقابل اقدام عربستان سکوت و تا حدودی نیز آن را تایید کنند. البته توضیح این دوگانگی در برخورد با انقلابهای عربی برای دستگاه دیپلماسی آمریکا مشکل شده و انتقادات از این برخورد دوگانه در غرب در حال افزایش است.
ایران در آخرین اقدام در مورد بحرین نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد نوشته است و خواستار مداخله شورای امنیت در این مسئله شده است. شرایط منطقه ای نگران کننده است و اگر تنش کنترل نشود میتواند به برخورد ایران وعربستان منجر شود.
غرب گرچه در بحرین دچار تناقض شده است ولی باید دانست که کماکان بزرگترین نگرانی غرب در خاورمیانه، ایران است و اگر بتواند با استقاده از مسئله بحرین صف بندی جامعه جهانی علیه ایران را مستحکم کند، از این کار خوشحال خواهد شد. در این میان منافع مردم بحرین و انقلاب آنها قربانی رقابتهای منطقه ای و بین المللی قدرتهای منطقه ای و بین المللی خواهد شد.
حل مسئله بحرین و کنترل تنش در خلیج فارس در گرو پرهیز از تند کردن فضای منطقه ای و خویشتنداری همه طرفهای درگیر است. مردم بحرین تا آستانه تحقق مطالبات خود از طریق اعتراضات مسالمت آمیز پیش رفته بودند. دخالت نظامی عربستان سعودی در بحرین صحنه را به هم ریخت. شاید اگر جریانات تندرو در بحرین که خواستار سقوط آل خلیفه بودند اجازه بودند که مذاکرات رهبران معارضین و ولیعهد بحرین به ثمر برسد، عربستان بهانه ای برای دخالت نظامی نداشت.
سعودیها با به کار گیری اهرم نظامی صحنه را ظاهرا به نفع خود تغییر دادند اما نباید شرایط عربستان را در خاورمیانه ایده آل دانست. بکارگیری نیروهای نظامی و حضور نظامی در یک کشور دیگر هزینه زیادی برای آنها دارد. وقتی گرد و غبارها فرو بنشیند حضور این نیروها هم برای عربستان و هم برای حکومت بحرین مسئله ساز خواهد شد.
در حال حاضر عربستان توسط خیزشهای عربی محاصره شده است. علاوه بر سقوط دو همپیمان سعودیها در تونس و مصر، در یمن نیز علی عبدالله صالح متحد دیگر سعودیها در حال سقوط است و شانسی برای ادامه کار ندارد. مردم یمن بطور سنتی میانه خوبی با سعودیها ندارند. حکومت آینده احتمالا به اندازه علی عبدالله صالح در مقابل سعودیها دست بسته نخواهد بود. علاوه بر نگرانی سعودیها نسبت به القاعده که در یمن فعال است آنها حتما نگران زخمهای کهنه ای که بین دو کشور وجود دارد نیز هستند.
عربستان سه استان یمن را در چند دهه قبل ضمیمه خاک خود کرده و مردم یمن علی عبدالله صالح را مسئول فیصله دادن این اشغال به نفع عربستان میدانند. سعودیها در جنگ صنعا علیه مردم شمال یمن در سال 2009 شرکت کرده و شماری از زیدیهای شمال یمن را به قتل رساندهاند. همچنین بر اساس یک باور عمومی مردم یمن، ملک عبدالعزیز و فرزندان او را مسبب تنگدستی و فقر خود میدانند.
شایان ذکر است که ملک عبدالعزیز به فرزندان حود وصیت کرده بود که برای دفع خطر از جانب یمن مردم آنجا را در فقر نگهدارند. از سوی دیگر حاکمان سالخورده ریاض از مدتها قبل و متعاقب بیماری همزمان شاه و ولیعهد با بحران جانشینی روبرو بودهاند و نگران به هم ریختن اوضاع داخلی خود در صورت مرگ ملک عبدالله هستند. بر اساس این واقعیتها سعودیها به هیچ وجه دست برتر را در تحولات خاورمیانه نداشته و تصمیم به اعزام نیرو به بحرین را نباید یک تصمیم از موضع قدرت و خردمندانه تلقی کرد. این تصمیم از سر استیصال و عصبانیت اتخاذ شده و شرایط را برای عربستان پیچیدهتر خواهد کرد.
از سوی دیگر تخاصم بین دو کشوربزرگ تولید کننده نفت در منطقه خلیج فارس امنیت انرژی را درجهان به مخاطره خواهد انداخت، به ویژه آنکه خاورمیانه همزمان درگیر خیزشهای مردمی است و فضا فراتر از تنش میان ایران و عربستان نیز به اندازه کافی ملتهب است.
در دراز مدت این تنش به نفع غرب نیز نیست. اگرچه در کوتاه مدت، غرب شاید از این که صف بندی جدیدی را علیه ایران شکل دهد خشنود شود و حداقل از این که ایران نمیتواند بر موج انقلابهای عربی سوار شود، راضی باشد. اما تنش و تخاصم افسار گسیخته در خلیج فارس در نهایت به نفع هیچ کس نیست. درک این شرایط برای سیاستمداران منطقه ای چندان پیچیده نیست. اما آنچه نگران کننده است، ضعف دیپلماسی دو کشور بزرگ منطقه یعنی ایران و عربستان است.
عربستان در شرایط نامساعد داخلی و خارجی گرفتار شده و قادر به اتخاذ تصمیمات حساب شده نیست. دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز در سالهای اخیر نتوانسته است متناسب با قدرت افزایش یافته ایران بخاطر تحولات منطقه ای، در صحنه منطقه ای و بین المللی حضور موثری داشته باشد. توصیه ای که میتوان در شرایط کنونی ارائه داد، کنترل بحران با عربستان و فعال کردن راه حلهای دیپلماتیک برای ترغیب از سرگیری مذاکرات نیمه تمام بین حکومت و مردم بحرین پس از خروج نیروهای سعودی است.