«سوال مهم این است که آیا ممکن است در برابر این حمله جوبایدن قصد زدن بخشهایی از خاک ایران را هم داشته باشد؟ برای پاسخ به این سوال باید به رفتارهای آتی ایران طی روزهای پیش رو نگریست. لیکن نهتنها دولت بایدن بلکه اگر دولت ترامپ هم سر کار بود، از شدت گرفتن جنگ بزرگ منطقهای دوری میکرد؛ چراکه جنگ بزرگ منطقهای هزینههایی را برای آمریکا و متحدیناش در منطقه خواهد داشت که نمیتوان از ابعاد دقیق آن سخن راند.»
هم میهن نوشت: اگر بخواهیم سه حادثه خطرناک در دوران جنگ سرد را نام ببریم، یکی از آنها بحران موشکی کوبا میان آمریکای کِنِدی و شوروی خروشچف بود. در سال ۱۹۶۲ خروشچف تصمیم گرفت سکوهای پرتاب موشکهای میانبرد را به کوبا منتقل سازد تا بتواند کوبا را در قبال حملات آمریکا حفظ کند.
این کار شوروی با واکنش قاطع جان. اف. کندی روبهرو شد تا جاییکه جهان را تا لبه پرتگاه جنگ هستهای پیش برد. بحران موشکی کوبا سرانجام با پذیرفتن خروشچف در جمعآوری سکوهای پرتاب موشک از کوبا، مانع جنگ بزرگ این دو ابرقدرت هستهای شد؛ اما غفلتی هرچند کوچک میتوانست نظریه بازدارندگی در روابط بینالملل را در بزنگاهی خاص با فروپاشی روبهرو کند. نقل است که به هنگام بحران، خروشچف گفته است که آیزنهاور مرد جنگ بود و مخاطرات جنگ را میشناخت؛ اما کندی اینگونه نیست و سرانجام شوروی با پذیرش شکست این راهبرد، از آن عقب نشست.
تاریخ روابط بینالملل به ما آموخته است که تنشهای کمشدت گاهی ممکن است تبدیل به بحرانی بزرگ شوند. کشته شدن سه نظامی آمریکایی در مرز اردن و سوریه طی روزهای اخیر سببساز چالش جدی میان مقامات آمریکا در برابر نیروهای محور مقاومت در منطقه بهخصوص در عراق و سوریه شده است.
آمریکا بهعنوان ابرقدرتی پنجبعدی بههیچوجه نمیتواند در برابر کشته شدن نظامیانش در منطقه خاورمیانه و هر نقطهای از جهان ساکت بماند؛ چراکه عدم واکنش، سبب تضعیف بازدارندگی نظامی آن شده و به مرور سبب میشود که دیگر دولتها نیز دیگر تهدیدات آمریکا را جدی تلقی نکنند. کشته شدن سه سرباز آمریکایی نهتنها از زمان جنگ هفتم اکتبر اسرائیل و غزه بلکه از زمان شروع دوران ریاستجمهوری بایدن تاکنون بیسابقه است.
اگر روزی جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن، ۱۰ روز قبل از هفتم اکتبر در مجله فارینافرز از وجود ثبات در خاورمیانه و صلح سعودی و اسرائیل و نزدیکی خروج گامبهگام آمریکا از خاورمیانه سخن گفت؛ حالا کاملاً روند تغییر کرده است. آمریکای امروز دستکم دو ناو نظامی غولپیکر در آبهای نزدیک در منطقه خاورمیانه دارد و در قبال حملات گروههای نزدیک به جمهوری اسلامی یا متهم به حمایت گرفتن از جمهوری اسلامی ایران در چالش جدی بهسر میبرد. جو بایدن که روزی بسیاری به امید از سرگیری برجام از پیروزیاش استقبال کردند، حالا دیگر نمیتواند در برابر کشته شدن دستکم سه سرباز آمریکایی تنها رئیسجمهوری نظارهگر باشد.
با آگاهی از تئوری بازدارندگی درمییابیم که ایالات متحده به احتمال زیاد در برابر این حمله به نیروهایش در اردن، واکنشی مستحکم نشان خواهد داد؛ چراکه ساختار آمریکا و قرار گرفتن این کشور بهعنوان ابرقدرت پنجبُعدی در نظام بینالملل به آن اجازه نمیدهد که در برابر چنین حملهای گذشت کند. گذشت در برابر چنین حملهای شکست مهمی برای قدرت آمریکا محسوب میشود و جوبایدن نیز نشان داده که نمیخواهد از او بهعنوان رئیسجمهوری ضعیف در تاریخ آمریکا یاد شود. برعهده گرفتن این حمله توسط گروه مقاومت اسلامی عراق که آمریکا آن را از گروههای محور مقاومت نزدیک به جمهوری اسلامی ایران میداند این کشور را وا خواهد داشت که ضربهای مستحکم و کاری نهتنها به این گروه بلکه به دیگر گروههای دیگر تحت حمایت ایران از عراق تا یمن وارد سازد.
اما سوال مهم این است که آیا ممکن است در برابر این حمله جوبایدن قصد زدن بخشهایی از خاک ایران را هم داشته باشد؟ برای پاسخ به این سوال باید به رفتارهای آتی ایران طی روزهای پیش رو نگریست. لیکن نهتنها دولت بایدن بلکه اگر دولت ترامپ هم سر کار بود، از شدت گرفتن جنگ بزرگ منطقهای دوری میکرد؛ چراکه جنگ بزرگ منطقهای هزینههایی را برای آمریکا و متحدیناش در منطقه خواهد داشت که نمیتوان از ابعاد دقیق آن سخن راند.
نکته دیگر اینکه حمله مستقیم به ایران میتواند شعلهورساز جنگی شود که شروع آن با آمریکا باشد، اما پایان آن به مؤلفههای بسیاری مرتبط باشد؛ مؤلفههایی که از هماکنون ترامپ و تیم او در حال جمعآوری ضعف و قوتهایش هستند تا بتوانند از آن برای عبور از بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ استفاده کنند.
نویسنده: اکبر مختاری