روزنامه هم میهن در گزارش «مرگ تدریجی یک رویا» مشکلات پیش روی جبهه اصلاح طلبان را تشریح کرده است.
انتخابات بهعنوان یک مسئله در جایگاه امر سیاسی در جامعه ایران قرار داشته است و به پیدایش، برجسته شدن یا حاشیه رفتن جریانهای مختلف سیاسی منجر میشود. جریان اصلاحطلبی نیز با انتخابات زاده شد و اوج گرفت. به گمان عدهای آخرین رئیسجمهور و آخرین مجلس مورد حمایت اصلاحطلبان موجب کاهش سرمایه اجتماعی آنها شده است.
گفتمان اصلاحطلبی رویایی روشن و واضح داشت که در کلام و نوشتار سلسله جنبانان اولیه آن تبلور یافته بود. مهمترین رویای این گفتمان تحول اساسی در عرصه انتخابات و نهادینهسازی انتخابات شفاف و قانونمند بود. سعید حجاریان در مقالهای که پس از انتخابات دوره پنجم مجلس شورای اسلامی و یکسال پیش از انتخابات دوم خرداد۷۶ در شماره ۴۵ نشریه «عصر ما» با عنوان «جایگاه نظام پارلمانی در ساخت سیاسی ایران» منتشر نمود، به سه دیدگاه مختلف در مورد نظام پارلمانی در نظام جمهوری اسلامی پرداخت و در پایان نتیجه گرفت: به هر حال به نظر میرسد که شرایط سیاسی و اجتماعی در کشور بغرنجتر از آن است که بتوان نظام پارلمانی آن را در قالب یکی از نظامهای متعارف ردهبندی کرد بلکه باید به دنبال چارچوبهای نظری خودویژهای بود که بتواند وضعیت کنونی ما را توضیح دهد و پویایی آن را در چشماندازی تاریخی ترسیم کند. (جمهوریت، افسونزدایی از قدرت، سعید حجاریان، انتشارات طرح نو؛ چ اول؛ ۱۳۷۹، ص ۱۷۱)
او یکماه پس از انتخابات دومخرداد نیز در مقالهای به عنوان «نوسازی سیاسی ضرورتی گزیرناپذیر» تاکید داشت: در شرایطی که بعد از انتخابات ریاستجمهوری؛ نظام در اوج محبوبیت مردمی است و قواعد رقابت سیاسی نیز کمابیش تعریف و نهادینه شده است، فرصتی طلایی پیش رو داریم که آفاق جدید از نوسازی سیاسی را فتح کنیم و به مدارجی ارتقا یابیم که حتی کشورهای راقیه جهان حسرت آن را بخورند.» (همان؛ ص ۳۷۵)
همین نگاه وی موجب میشود در پایان سال ۱۳۷۶ و در شماره ۹۰ «عصر ما» به فلسفه انتخابات و نقش آن در رشد سیاسی؛ انتقال حق؛ پیدایش دولت–ملت؛ مردمسالازی؛ شایستهسالاری؛ مشروعیتبخشی و تداول قدرت بپردازد. حمیدرضا جلاییپور نیز در آستانه انتخابات دوره ششم مجلس و در روزنامه «ایران» سه کارکرد پارلمان یعنی نهادی میان دو نوع حاکمیت پل میزند؛ منازعات و رقابتهای موجود میان گروههای جامعه را از طریق اعمال قاعده رای اکثریت به مکانیسمی برای هدایت حکومت تبدیل میکند و با دورهای بودن پارلمان حکومت موقتی میشود و از شرور این شر لازم کاسته میشود. (دولت پنهان؛ حمیدرضا جلاییپور؛ طرح نو، چ اول؛ ۱۳۷۹ ص ۱۶۵) دوران اوج جنبش اصلاحات در انتهای دهه هفتاد آنچنان شوقبرانگیز بود که دکتر حسین بشیریه انتخابات دوم خرداد را سرآغاز یا جزئی از دورانی به شمار میآورد که عنصر دموکراتیک نظام نیرومندتر شده و میزانی از مشارکت خاص خود را نیز برانگیخته است. (عقل در سیاست؛ حسین بشریه؛ نگاه معاصر؛ چ ۵، ۱۳۹۴ ص ۷۵۶). جملات فوق قطرهای در دریایی از نوشتارهاست که از یک رویا خبر میدادند؛ رویایی که برپایه آن انتخابات عرصهای نوین از حضور جامعه ایران را در خود متبلور میکرد و مسئله ساخت قدرت در جامعه ایران را حل مینمود. به تدریج سه مشکل مهم در پیش روی رویای مزبور پدیدار شد:
۱- دو نگاه متفاوت به انتخابات: هرچند جریان اصلاحی انتخابات را بهعنوان محلی برای تبدیل منازعات به رای میدانست، ولی در نگاه نهادهای تاثیرگذار انتخابات چنین کارکردی نداشت. همین نگاه به انتخابات علت ایجادی نظارت استصوابی و تقویت آن بوده است. جریانهای مشارکتجو همواره بهدنبال تبدیل انتخابات به نهادی مدرن بودهاند، ولی از سوی دیگر ساخت قدرت در برابر این مطالبه مقاومت کرده است. زمینه و فرصت شکلگیری نگاه مشترک به انتخابات نیز فراهم نیامده است.
۲- فقدان گفتمان رقیب: اصلاحطلبان همواره خود را در برابر گفتمان اصولگرایی میدانستند درحالیکه به تدریج این دوگانگی گفتمانی رنگ دیگری به خود گرفت. اصولگرایان ترجیح دادند به دنبال سامان دادن بدنه اجتماعی در جامعه نباشند. همین امر دوگانگی گفتمان اصلاحطلب و اصولگرا را بلاموضوع میکرد. اصولگرایان بیشتر کوشیدهاند اصلاحطلبان را نه رقیب خود که رقیب مجموعه نظام بدانند و خود در چارچوب همین دوگانگی به فعالیت ادامه دهند. راست سنتی برپایه باور غلط فوق فرصت طلایی خود برای نوسازی بدنه اجتماعی را از دست داد.
۳-ناکامی نظری-عملی اصلاحطلبان: اصلاحطلبان در طول ربع قرن گذشته رفتار یکسانی درمورد تحولات سیاسی داشتهاند و در نشان دادن توان برساختن یک تحول جدید به جامعه ناتوان بودهاند. جبهه اصلاحات نیز به تدریج به یک نظم بوروکراتیک از مجموعه احزاب دارای مجوز تبدیل شده است که با بدنه اجتماعی خود ارتباط چندانی ندارد. از این رو در سطح کلان موجب همبستگی احزاب مجوزدار میشود، ولی در سطح بدنه ناموفق است. ناکامی اصلاحطلبان در عرصه عمل و نظر جبهه اصلاحات را دچار تکرار کرده است. وحدت بین انتخاباتها و چنددستگی در هنگام انتخابات برونداد همیشگی جبهه اصلاحات است.
سهگانه فوق روندی را در جهت مرگ تدریجی رویای انتخابات بهوجود آوردند. در درون جبهه اصلاحات نیز همان دوگانه مشارکت در انتخابات و هشدار در مورد انتخابات نیز همچنان ادامه دارد. عموم جامعه نیز فارغ از دوگانه فوق راه دیگری را در پیش گرفته است. حسین بشیریه در پایان مقاله بحران مشارکت سیاسی و انتخابات خرداد ۷۶ تاکید دارد که آینده به نوع ائتلاف میان نیروهای سیاسی فعال؛ سازشها و ستیزها و آرایش نیروها و میزان حضور افکار عمومی و حساسیت آنها نسبت به تعقیب مسائل سیاسی و توان گردآوری منابع بستگی دارد. (عقل در سیاست؛ ص ۷۶۲) راهکار فوق هرچند پس از انتخابات ۱۳۷۶ نگاشته شده است، ولی همچنان قابلیت اجرایی دارد. دراین راهکار باید در جهت حساس کردن افکار عمومی و تغییر آرایش نیروها برآمد و انتخابات واقعی را مقدم بر تحریم یا کنشگری قرار داد. در صورتی که آرایش نیروها به سمت مطالبه انتخابات واقعی باشد، امکان کنشگری فعالانه و واقعی در انتخابات پدید میآید. نگرش به انتخابات به مثابه نهادی برای مشارکت در قدرت امکان بروز ندارد و در برانگیختن افکار عمومی ناکام است. اصلاحطلبان نیازمند بازگرداندن رویای انتخابات شفاف؛ سالم و قانونمند با حضور همه اقشار و عقاید هستند. دراین مسیر نهادینهسازی انتخابات مطلوب و واقعی مهمتر از کنشگری انتخاباتی و لیست بستن است.