کوچه دانگی، سهراه دانگی، مسجد دانگی، کاروانسرای دانگی. اینها نامهایی است نشسته بر تن برخی از مکانها و خیابانهای پایتخت، بهویژه جنوب آن.
به گزارش همشهری آنلاین، اهالی درباره وجه تسمیه این مکانها و نامها اطلاعات متناقضی میدهند: «چون چند نفر جمع میشدند و با هم پول ساخت جایی را میدادند پسوند نام آن مکان میشد دونگی، مثلاً مسجد دونگی (مسجد پامنار) یا کوچه دونگی»، اما ماجرای شنیدنیتر و به واقعیت نزدیکتر همان است که جعفر شهری در کتاب طهران قدیم آورده و به صراحت گفته که داستان کاروانسرا یا سهراه دانگی از کجا آب میخورد.
در انتهای پامنار، ۲۰۰متر مانده به شرق، کاروانسرایی بود که اهالی یکی از شهرها وقت مسافرت از شهرستان به تهران آنجا سکونت میکردند. بعد از اینکه مدتی از آمد و شد آنها به تهران گذشت، کمکم کاروانسرا به کاروانسرای دانگی و سهراهی که در نزدیکی آن بود به این نام شهره شد. اما داستان این تغییر نام به بعد از وزارت مستوفیالممالک که تفرشیالاصل بود مربوط میشود. تفرشیها بعد از وزیر شدن همشهریشان بیشتر از قبل به دنبال کسب دانش رفتند و اغلبشان لقب میرزا را با نام خود یدک میکشیدند.
خلاصه اینکه میرزاتفرشیها کمکم به تهران میآیند تا به واسطه سوادشان شغلی برای خود دست و پا کنند. منتهی، چون پول کافی برای خرید لباس نداشتند تا با سرو وضعی آراسته به دنبال شغل درخور بروند هر ۱۰ نفر با هم همخرج میشدند. یعنی با هم پول مساوی میگذاشتند و در سفر با هم همراه بودند و وقتی به تهران میرسیدند یک دست لباس مرتب از عبا و کفش تا یک کلاه مقوایی میخریدند و هر روز یکی با این لباس که دانگی خریده بودند دنبال کار میرفت و بعد که کار پیدا میکرد لباس از نو قیمتگذاری و سهم طرفی که کار پیدا کرده بود پرداخت میشد و تا آخر... این رسم، چون باعث دوستی بین تفرشیها میشد کمکم به مذاق تهرانیها خوش آمد و آنها هم دانگی خرج کردن را در پیش گرفتند.. از آن زمان این سهراه، کاروانسرا، و... به دانگی معروف شد و هنوز هم به آن دانگی میگوییم.