«روسها در حال ترکِ ظاهری سوریه و سپردن میدان در این منطقه و هزینههای آن به ایران هستند. از این رو، بشار اسد نیز اکنون باید بیش از گذشته خود را نزدیک به تهران حس کند تا مسکو. این در حالی است که بشار اسد همواره لبخندهای ملیح و ظاهری را به ایران و نزدیکی عملی را به روسیه از خود نشان داده است؛ لذا باید دید که بعد از این سفر، معادلات مرتبط با سوریه و روابط آن به ویژه با روسها به چه ترتیبی رقم خواهد خورد».
فرارو- بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه به تازگی در سفری از پیش اعلام نشده، عازم ایران شد و با مقامهای عالی رتبه کشورمان نظیر مقام معظم رهبری و رئیس جمهور، دیدار و رایزنی انجام داده است. این سفر در نوع خود، توجهات گسترده منطقهای و بین المللی بسیاری را جلب کرده و برخی آن را جلوهای از وقوع تغییرات جدید و قابل توجه در عرصه معادلات میدانی سوریه به ویژه با توجه به خروج نیروهای روسی از خاک این کشور و تقویت حضور ایران در سوریه ارزیابی میکنند. گزارهای که مخصوصا با توجه به پرتنش شدن روابط روسیه و اسرائیل در بحبوحه جنگ اوکراین، از احتمالِ امکان عملیاتی شدن بیشتری برخوردار شده است. با این حال، برخی دیگر از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که جدای از مهم بودن این سفر، باید صبر کرد و دیگر مسائل و موضوعات میدانی را نیز جهت دستیابی به یک تحلیل جامع مد نظر قرار داد.
با این همه، سوالهای مختلفی در مورد انجام سفر اخیر بشار اسد به تهران مطرح است. به طور خاص بسیاری به طرح این مساله میپردازند که اساسا پیامهای این سفر در شرایط خاص کنونی منطقه خاورمیانه چیست و اینکه اوج گیری تنشها میان روسیه و اسرائیل تا چه حدی میتواند مهیا کننده فضای کنشگری و فرصتهای قابل توجه برای ایران در سوریه باشد؟
در این راستا، فرارو در گفتگو با "مهدی مطهرنیا"، استاد علوم سیاسی و کارشناس سیاست خارجی، به بررسی پرسشهای مذکور پرداخته است. مشروح گفتگو با مهدی مطهرنیا را در ادامه مطالعه فرمایید.
همانطور که میدانید به تازگی بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در سفری از پیش اعلام نشده، از کشورمان بازدید و با مقامهای عالی رتبه ایرانی دیدار و گفتگو کرد. سفری که از سوی بسیاری از جریانهای سیاسی و رسانهای مهم ارزیابی شده و میتواند حامل تبعات و پیامدهای خاصی نیز باشد. مهمترین پیامهای سفر بشار اسد به ایران را چه میدانید؟
نکته اساسی، سفر غیرمترقبه بشار اسد به ایران محسوب میشود. به این معنی که پس از سفر گذشته بشار اسد به کشورمان که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی و وزارت خارجه ظریف به انجام رسید و در قالب آن ماجرای استعفای "محمد جواد ظریف" به دلیل بی خبری از این سفر به تهران مطرح شد، حال تکرار این سفر از منظر تحلیلی که باز هم ماهیتی از قبل اعلام نشده دارد، نشان دهنده تحرک تهران در ماجرای سوریه بر اساس نگرشهای میدانی و نَه دیپلماتیک است و در مرحله نخست این پیام را مخابره میکند که ایران ارتباط خود را با دمشق نه در چهارچوب سیاست خارجی بلکه در قالب نوعی عملیات میدانی رهبری و مدیریت میکند.
دومین پیام این سفر معطوف به این مساله است که در زمانی رخ میدهد که بحران اوکراین و جنگ ناشی از آن اکنون در آستانه ورود به ماه چهارم است. این در حالی است که از منظر سیاسی-امنیتی و نظامی، پوتین به هر تقدیر، اگرچه به ظاهر مدعی فتح سه روزه یا یک هفتهای کیِف نبود، اما این انتظار از ارتش قدرتمند روسیه میرفت که این معنا را دنبال کند. اما در عمل میبینیم که روسها ضربات سهمگینی را متحمل شدند و به تبع، روسیه در حمایت از بشار اسد در سوریه، دیگر آن پرستیژ سابق را ندارد و حتی در قبال تهران با نوعی ضعف اسطورهای و استعارهای رو به رو است.
زیرا در نظام بین الملل، قدرت روسیه به عنوان یک قدرت اتمی، به شدت با چالش و پرسشهای جدی رو به رو شده است. اگرچه پوتین، کیف رمزِ پرتاب موشکهای هستهای را با خود حمل میکند و یا تهدیدهای مختلفی در مورد هدف قرار دادن ماهوارههای فضایی و استفاده از بمب اتم وجود دارد، اما تهدید به استفاده، تا انگیزه برای استفاده و استفاده از آن، راههای طولانی را طی میکند.
سومین مساله که در مورد سفر بشار اسد به تهران باید مورد توجه قرار گیرد، این است که روسیه در حال نزدیک شدن بیشتر به رژیم اسرائیل است. اگر چه ما اخیرا انتقاد شدید مسوولان اسرائیل از روسیه را به دلیل موضع گیری وزیر خارجه این کشور که هیتلر را فردی با خون یهودی توصیف کرده بود، داشتیم با این حال روسها به فوریت معذرت خواهی کردند. بدین ترتیب روسها در حال ترک ظاهری سوریه و سپردن میدان در این منطقه و هزینههای آن به ایران در قبال بشار اسد هستند.
از این رو، بشار اسد نیز اکنون باید بیش از گذشته خود را نزدیک به تهران حس کند تا مسکو. این در حالی است که بشار اسد همواره لبخندهای ملیح و ظاهری را به ایران و نزدیکی عملی را به روسیه از خود نشان داده است؛ لذا باید دید که بعد از این سفر، معادلات مرتبط با سوریه و روابط آن به ویژه با روسها به چه طریقی رقم خواهد خورد. آیا کفه ترازوی روسها نسبت به ایرانیها نزد بشار اسد و تیم وی کاهش خواهد یافت و ایران وزن بیشتری میگیرد یا این دو متحد سوریه به روشهای پیشین با سوریه ارتباط میگیرند.
از سوی دیگری نکته چهارم مربوط به داخل ایران است. اکنون تا حد زیادی شاهد یکدست شدن حاکمیتی هستیم که در قالب آن "امیر عبداللهیان" و شخص رئیس جمهور با آمدن از قبل اعلام نشده بشار اسد در وضعیت بی اطلاعی قرار نمیگیرند. آنها در مذاکرات حضور دارند و این نشان دهنده یکدستی بیشتر دولت به عنوان قوه مجریه با نهادهای فرادستی قدرت در حوزه حکومتی و حاکمیتی است که اگرچه مطلوب به نظر میرسد، اما میتواند بسیار هزینه زا نیز باشد. زیرا این مرتبه هر اشتباه و شکستی در عرصه عمل، نه به نام قوه مجریه و دولت ابراهیم رئیسی به عنوان دولت منتخب مردم بلکه چالشی برای حاکمیت ارزیابی میشود و این مساله میتواند در مورد شاخص سازیهای آتی اهمیتی بسزا داشته باشد.
در مدت اخیر شاهد اوج گیری تنشها میان روسیه و اسرائیل بوده ایم. متغیری که بدون تردید پیامدهای خود را نیز میتواند برای کشور ما داشته باشد. به نظر شما آیا با توجه به فرسایشی شدن روند جنگ اوکراین و قرار گرفتن روسیه و اسرائیل در جبهه مخالف این جنگ، انتظار میرود که روابط میان تل آویو و مسکو نیز وخیمتر شود؟ آیا این مساله حامل فرصتهایی برای ایران به ویژه در میدانِ سوریه نیست؟
اسرائیلیها "غرب محورِ شرق گرا" هستند. این بدان معناست که از منظر نقطه اتکای تحرکات خود در نظام بین المللی به جبهه غرب وابسته و پیوسته هستند، اما از نظر استراتژی ها، تاکتیکها و تکنیک ها، هیچ گاه خود را در جبهه غرب محدود نمیکنند. بلکه به بازی در عرصه بین المللی با برگهای مختلف جهت حفظ و ارتقای جایگاه خود در غرب روی میآورند.
از این رو به عنوان یک تحلیلگر مسائل بین المللی معتقد هستم، تل آویو یک مجموعه امنیتی-نظامی-سیاسی است که غرب محور بوده، ولی در عین حال متمایل به رویکردهای بین المللی و جهانگرایی، در جهت حفظ جایگاه خود در جهان غرب است. از این منظر، هرگاه حتی تل آویو با آمریکا به اصطکاک میخورد، به کارتِ روسیه و چین و همراهی با دیگر کشورهای جهان گرایش پیدا میکند و فعالیتهای خود را گسترش میدهد و از این طریق سعی میکند که توازن عملیاتی به نفع خود را به وجود آورد.