شاید تعریفها ادامه داشته باشد؛ شاید همه چیز برداشت اشتباه باشد؛ شاید اسکوچیچ همان گواردیولایی است که ایران در پی آن بوده و بعد از آزمون و خطای بسیار به او رسیده است. شاید او آنقدر نبوغ دارد که در چند هفته خودش را تبدیل به اسطورهای برای بازیکنان ملیپوش کرده باشد. اگر اینطور باشد اتفاق بزرگی رخ داده و آنگاه جایز است که ستارههای تیم ملی به تعریف و تمجید از این مرد کروات ادامه دهند.
تیم ملی فوتبال ایران با دراگان اسکوچیچ، سرمربی جدید، بالاخره بعد از قریب به هشت ماه، در دیداری تدارکاتی برابر ازبکستان به میدان رفت تا این مرد کروات بالاخره در کارنامهاش یک بازی ملی هم به عنوان سرمربی داشته باشد. نمایش ایران برابر ازبکستان، به ویژه در نیمه نخست، نمایش قابل قبولی بود و به نظر میرسید اسکوچیچ با یکی، دو تغییر در ترکیب تیم ملی به دنبال آزمودن هدف تازهای است.
به گزارش شرق، اگرچه لغو دیدار دوستانه دوم برابر مالی، هدفهای این مربی را ناتمام گذاشت ولی به نظر میرسد او در همین اردوی چندروزه توانسته نظر بازیکنان را جلب کند؛ هرچند که ظاهرا، جلب نظری که او انجام داده آنقدر چشمگیر بوده که بیش از نیمی از بازیکنان تیم ملی در حد «گواردیولا» از دراگان تعریف میکنند. سمت و سوی تعریفها به گونهای است که علاقهمندان فوتبال رفتهرفته به شک میافتند که چنین تمجیدهایی واقعی است یا موضوع دیگری پسِ پرده وجود دارد.
1-اسکوچیچ مربی خوبی است؛ او با کارکردن در تیمهای نه چندان مدعی ایران و رساندن آنها به جایگاه مناسب در جدول ردهبندی لیگ برتر و لیگ یک، نشان داده توانایی مربیگری در سطح ایران را دارد. اسکوچیچ برخلاف دو مربی اخیری که ایران روی نیمکت نشانده، دلسوزتر نشان داده و دستکم وقتش را برای مرخصیهای بیمورد هدر نداده است. اینکه این موضوع با فشار فدراسیون رقم خورده یا واقعا خواست خود اسکوچیچ است موضوع چندان پیچیدهای نیست و به نظر میرسد دراگان، هموغمش را گذاشته تا در تیم ملی ایران موفق باشد. با وجود اینکه او مربی خوبی است ولی آنطور که باید و شاید امتحان پس نداده است؛ او حتی در لیگ ایران هم نتوانست به تیمهای مطرح برسد، مربیگری کند و فشار تماشاگر را به معنای واقعی حس کند. واقعیت این است که اسکوچیچ مربی خوبی است ولی سرمربی عالیای نیست؛ دستکم تا الان اینطور بوده و شاید فرصت بینظیری به دست آورده تا بتواند عالیبودنش را در قالب سرمربیگری تیم ملی ایران نشان دهد. پس تا آن زمان و با وجود خوببودن، او هنوز وزنه چندان سنگینی برای نشستن روی نیمکت تیم ملی ایران نیست.
2.اسکوچیچ بدون حرف و حدیث نیامده است؛ هنوز زمان زیادی از شایعات پیرامون انتخاب او به عنوان سرمربی تیم ملی نمیگذرد. درحالیکه فدراسیون عنوان کرده بود سرمربی بعدی صددرصد ایرانی است و قلعهنویی هم مهیای نشستن روی نیمکت تیم ملی بود ولی بهناگاه اسم اسکوچیچ مطرح شد. دراگان که قراردادش را با صنعت نفت فسخ کرده بود تا راهی کرواسی شود سر از فدراسیون فوتبال درآورد و در یکی، دو ساعت به عنوان سرمربی انتخاب شد! علی دایی و بسیاری دیگر، خبر دادند که او انتخابِ دستهای پشت پرده است و کسی از فدراسیون در جریان انتخاب این مربی نبوده است. اگرچه برای چنین شایعاتی سندی موثق رو نشده ولی هنوز هم که زمان تقریبا زیادی از انتخاب اسکوچیچ میگذرد پشت سرش حرف و حدیث زیاد است؛ اینکه آقازادهها در انتخابش نقش داشتهاند و... پس چنین مربیای تا بخواهد از زیر تیغ تند انتقادات رها شود نیاز به برگزاری چندین و چند بازی تدارکاتی و رسمی دارد. موردی که فعلا شیوع ویروس کرونا مانعش شده و عیار دراگان در سطح ملی را همچون یک علامت سؤال باقی گذاشته است.
3. از اسکوچیچ به طرز افراطیای تعریف میشود؛ مهدی طارمی، شجاع خلیلزاده، کنعانیزادگان، قلیزاده و وحید امیری در چند روز اخیر به شکل افراطیای از دراگان اسکوچیچ تعریف کردهاند! این بازیکنان هرکدام به سبک خود با نسبتدادن صفتی مثبت به اسکوچیچ، کار این مربی را ارزشمند جلوه دادهاند. تعداد تعریفها آنقدر زیاد است که شک و شبهه به وجود میآید! چطور میشود بازیکنان ملیپوش با دو، سه جلسه تمرینی و یک مسابقه دوستانه، از اسکوچیچ و تواناییهایش در حد گواردیولا تعریف کنند؟ اتفاقا بازیکنان نامبرده، ستارههای کوچکی هم نیستند و هر کدام در طول دوران حرفهایشان دستکم با یکی، دو مربی بزرگتر از اسکوچیچ کار کردهاند. سطح تعریفها از این مرد کروات اما فراتر از یکی، دو جلسه تمرینی و یک بازی دوستانه است. اگر اسکوچیچ آنقدر که بازیکنان ملیپوش میگویند، خوب بوده چطور تا الان فرصت حضور در تیم مطرح باشگاهی یا تیم ملی دیگری را به دست نیاورده است؟
4.کاش سفارشی در کار نباشد؛ افراط در تعریف و تمجید از اسکوچیچ به گونهای است که ناخودآگاه این فرضیه خطرناک را به ذهن متبادر میکند که آیا چنین گفتوگوهایی سفارشی است؟ همانطور که در بالا عنوان شد بازیکنان تیم ملی با مربیانی بزرگتر از اسکوچیچ همکاری کردهاند و به این «شوری» از کسی تعریف نکردهاند. اگر کارلوس کیروش و حضور چندسالهاش در فوتبال ایران که بارها مورد تمجید بازیکنان قرار گرفت، کنار گذاشته شود، کمتر کسی به یاد دارد یکی مثل مهدی طارمی در 10 روز سه بار از تواناییهای یک مربی حرف بزند و از خوبیهایش بگوید! طارمی حتی با زیرسؤالبردن مربیای مثل ویلموتس، از سبک متفاوت مربیگری اسکوچیچ هم حرف زده است. نکته عجیب اینکه همه این بازیکنان در گفتوگو با سایت فدراسیون فوتبال ایران از تواناییهای اسکوچیچ تعریف کردهاند! آیا مسئولان ردهبالای ورزش و فدراسیون از بازیکنان خواستهاند از مربیشان حمایت کنند؟ این موضوع فرضیه خطرناکی است که فوتبالیها دوست ندارند درست از آب دربیاید ولی کسی که دو، سه جلسه تمرین کرده و یک مسابقه دوستانه داده است، چطور به این همه جنبه مثبت از یک مربی میرسد؟
5.شاید تعریفها ادامه داشته باشد؛ شاید همه چیز برداشت اشتباه باشد؛ شاید اسکوچیچ همان گواردیولایی است که ایران در پی آن بوده و بعد از آزمون و خطای بسیار به او رسیده است. شاید او آنقدر نبوغ دارد که در چند هفته خودش را تبدیل به اسطورهای برای بازیکنان ملیپوش کرده باشد. اگر اینطور باشد اتفاق بزرگی رخ داده و آنگاه جایز است که ستارههای تیم ملی به تعریف و تمجید از این مرد کروات ادامه دهند. دراگان آنقدر نقد منفی شنیده که نیاز به انرژی مضاعف دارد؛ چه انرژیای بیشتر از اینکه شاگرد از اندیشههای جادویی استاد بگوید و خبر از خوشحالی افراطیاش از همکاری با چنین مربیای دهد.
6.فراموشکار نباشیم؛ این بدعت بد ایرانیهاست؛ خوشاستقبال و بدبدرقه. همه آنهایی که این روزها از اسکوچیچ تعریف میکنند و پشتش ایستادهاند نباید فراموشی بگیرند. اسکوچیچ مثل هر مربی دیگری میداند که حرفهاش نوسان دارد. شاید حالا با یک برد در دیداری تدارکاتی دلربایی کند؛ ولی نیک میداند با یک شکست در دیداری دیگر، نوک پیکان به سمتش میرود. امید آنکه این شکست هرگز در بازیهای رسمی به سراغ اسکوچیچ و کادرش نیاید و او با قدرت، ایران را به جام جهانی ببرد ولی اگر روز بد فوتبال به سراغ این مربی آمد، آنهایی که امروز پشت او ایستاده و از اندیشههای فوتبالیاش دفاع میکنند، پشت به اسکوچیچ نکنند، فراموشی نگیرند و به روی خودشان نیاورند که روزی از سبک متفاوت کاری مربیای دفاع کردند که به نظرشان ایدئال بود.