فرارو- انتخابات ۹۲ و ۹۶ اگر با پیروزی برای اصلاح طلبان همراه بود، اما در ادامه مشکلات پیش آمده از گرانی ارز و تحریمها و ناتوانی دولت در تحقق وعدههایش موجب شد تا دوگانه قدرت یا جامعه پیش روی اصلاحطلبان قرار گیرد.
به گزارش فرارو، در شرایطی که کمتر از ده ماه به انتخابات ریاست جمهوری مانده است اصلاحطلبان همچنان در گیر و دار چالشهایی هستند که میتواند بر کیفیت حضورشان در انتخابات ۱۴۰۰ تاثیر گذار باشد. مدتی است که در اظهار نظر فعالان سیاسی اصلاحطلب قدرت محوری یا جامعه محوری گاه همچون یک دوگانه متباین و گاه تلفیقی همنشین دیده میشود.
علی صوفی وزیر تعاون دولت اصلاحات و دبیر کل حزب پیشروی اصلاحات در گفتگو با فرارو در این باره گفت: قدرت محوری و جامعه محوری دوگانه نیستند و برای اصلاحات همچون یک دوراهی ترسیم نمیشود. قدرت محوری و جامعه محوری وقتی دوگانه است که ما بخواهیم خودمان را به انتخاب یکی از این دو محصور کنیم. یعنی یا قدرت محور باشیم یا جامعه محور. اما در اصل هر دو یکی است.
وی افزود: گرایش ما به قدرت اگر برای نقد و اصلاح قدرت باشد آنگونه که در قانون احزاب برای تعریف حزب آمده است هیچ تباینی ندارند. در قانون احزاب، حزب تشکلی است و جمعی از افرادی است که برای کسب یا مشارکت در قدرت (که این محور همان قدرت محوری است) و نقد و اصلاح آن به وجود میآید. اگر این تعریف را درنظر بگیریم وظیفه فعالان سیاسی نقد و اصلاح قدرت است و کسب و مشارکت قدرت برای نقد و اصلاح قدرت است یعنی کسب قدرت وسیله است برای نقد و اصلاح قدرت. اتفاقا وسیله کارآمدی هم هست و بدون آن نمیشود قدرت را آنطور که باید اصلاح کرد.
وزیر دولت اصلاحات اظهار کرد: وظیفه نقد و اصلاح قدرت بر عهده نهادهای مدنی و رسانهها است. احزاب اصلاح طلب و فعالان اصلاح طلب چه حزبی چه غیر حزبی که گرایش به کسب قدرت دارند وقتی این کارشان یعنی تلاش برای کسب قدرت، میتواند توجیه داشته باشد که از آن به عنوان وسیلهای برای نقد واصلاح قدرت یعنی جامعه محوری استفاده کنند. ما اگر دقیق نگاه کنیم در اصل فعالیت هر فعال سیاسی اصلاح طلب نمیتواند بدون نقد و اصلاح قدرت معنا داشته باشد، چون غیر از آن اگر باشد دیگر اصلاح طلب نیست.
او اضافه کرد: در بین اصلاح طلبان در طی سالهای اخیر و بعد از پیروزی در انتخابات ۹۲ انحرافی پیش آمد. برخی از احزاب وجه همت خود را کسب قدرت برای اعضای خودشان نه برای جامعه اصلاح طلبی قرار دادند و بنابراین بین احزاب وزن کشی و درگیری و حتی اختلاف پیش آمد. این انحرافی بود که موجب شد اصلاح طلبان هویت اصلی خود را از دست بدهند. همچنین باعث شد تا اعتماد مردم به اصلاح طلبها از دست برود و سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان به شدت آسیب ببیند. برای همین الان مطرح شده که ما باید قدرت محور باشیم یا جامعه محور؛ اما ما هم باید هر دوی آنها باشیم، ولی باید بین این دو تفکیکی قایل شویم؛ اینکه کدام وسیله و کدام هدف است. قدرت وسیله و هدف نقد و اصلاح قدرت است؛ هدف خدمت به جامعه است.
وی افزود: اصلاح طلبان بدون مردم هیچ هستند و قدرتی ندارند و تمام قدرتشان از مردم است. اگر اصلاح طلبان از این قدرت اصلی یعنی مردم فاصله بگیرند و به این قدرت مجازی ومقطعی بچسبند و به صورت انحصاری برای حزب خود استفاده کنند این یک انحراف به معنای واقعی کلمه است و به معنای کناره گرفتن از مردم و جامعه است. نتیجهاش هم همان چیزی است که دیدیم.
این فعال سیاسی بیان کرد: آیا باید قدرت طلب باشیم یا نه جامعه محور باشیم. تأکید بر هر کدام از آنها افرط و تفریط است قدرت طلب باشیم افراط و جامعه محوری و کنارگرفتن از قدرت و در کنار مردم ماندن، تفریط است. بدون قدرت برای مردم چکار میتوان کرد؟ قطعا باید جمعی به نمایندگی از مردم در قدرت مشارکت داشته باشند و در قدرت چه به صورت حزب یا هر صورت دیگر حضور داشته باشند. باید صدای مردم در قدرت باشند نماینده مردم در حاکمیت باشند و از حاکمیت مطالبه کنند و به مردم پاسخ بدهند این اصلاح طلبی است.
صوفی ادامه داد: اما اصلاح طلبان از این رویکرد فاصله گرفتند، چون وقتی میچسبند به قدرت و قدرت محور میشوند زبان شان الکن میشود و برای حفظ آن قدرت، نقد و اصلاح قدرت را معارض با حفظ قدرت میدانند، چون اگر از قدرت انتقاد کنند حاکمیت سعی میکند آنها را کنار بزند و ذلیلانه به قدرت میچسبند و این قدرت محوری هیچ سنخیت و نسبتی با اصلاح طلبی ندارد و مطلقا اصلاح طلبی نیست حالا اسمش میخواهد حزب اصلاح طلب باشد. این چنین چیزی امکان ندارد. این رویه ذلت طلب در برابر قدرت و فاصله گفتن از مردم و انحصار قدرت برای خود، خودخواهی و عین فساد است. اینجاست که این قدرت به درد نمیخورد و مانع اصلاح طلبی است.
وزیر دولت اصلاحات افزود: اگر فردی برود نماینده مجلس شود از قدرت حساب نبرد، تطمیع نشود، از تهدیدات نترسد و صدای رسای مردم باشد و حاکمیت را به چالش بکشد و حقوق مردم را از حاکمیت مطالبه کند، و نگران خود و آیندهاش نباشد، اصلاحطلب است مردم محور و جامعه محور است؛ هم جامعه محور و هم قدرت محور است. در بطن قدرت قرار گرفته است و دارد مطالبات مردم را از حاکمیت پیگیری میکند. اینجاست که ترکیب قدرت محوری و جامعه محوری ترکیب مقدس و معناداری میشود، ولی این که از قدرت فاصله بگیریم بعد با چه وسیلهای میخواهیم جامعه و قدرت را اصلاح کنیم؟ صدای مردم در حاکمیت چه میشود؟ بنابراین هر دو مقدس است، ولی هر کدام به تنهایی افراط و تفریط است و انحراف دیگری را موجب میشود.
دوباره به فکر هزاروچهارصد هستن
شما اگه حتی یک درصد هم به فکر کشور و مردم بودید الان که کشور دستتون هست دست از خیانت برمیداشتید و ظلم نمیکردید