موضوع برنامه ۲۵ ساله همکاریهای مشترک ایران و چین واکنشهای زیادی برانگیخته است. از طرفی برخی اقتصاددانان مانند فرشاد مومنی باور دارند که این قرارداد قطعاً به نفع طرف خارجی و به شدت به ضرر ما تمام خواهد شد. {اینجا بخوانید}
به گزارش جماران، از سوی دیگر، اقتصاددانی، چون سعید لیلاز که خود را «تئورسین انقلاب اسلامی» میداند، نظر دیگری دارد و معتقد است کسانی که میخواهند ایران زنده بماند و غصه کشور را میخورند باید از این قرارداد استقبال کنند.
او همچنین در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: اولین بار من بودم که ۲۵ سال پیش پیشنهاد همکاری ژئوپلتیک با چین را دادم.
متن کامل گفت و گوی سعید لیلاز را در ادامه بخوانید:
آقای دکتر! با توجه به نظرها و انتقاداتی که تاکنون از موضوع قرارداد میان ایران و چین مطرح شده، نظر و تحلیل خود را درباره این «قرارداد» بیان کنید؟ چرا دغدغههایی در میان نخبگان پیرامون این موضوع دیده میشود؟
این قراردادی بسیار خوب است؛ به ویژه در موقعیتی که ایران قرار دارد. به نظرم کسانی که طرفدار مصالحه با آمریکا هستند یا حتی غرب گرایان باید از این قرارداد حمایت کنند. زیرا این قرارداد میتواند آمریکا را به پای میز مذاکره با ایران بکشاند.
حساسیت عمومی و دغدغه نخبگان با هر نیتی که باشد، نشانه یک «ایران دوستی ناب» بوده و ضامن حفظ موازنه ایران با شرق و غرب است. موازنهای که از سالیان دور بخش لاینفک سیاست خارجی ایران بوده است.
مردم ما همواره باید مراقب حکومتها باشند تا مبادا خطایی مرتکب شوند. هر دولتی در دنیا از آمریکا و انگلیس و فرانسه گرفته تا چین و ایران و... تنها به دنبال حداکثر سازی منافع خودش است و از این بابت نه میتوان هیچ کشوری را لعن و نفرین کرد و نه میشود به آن جایزه داد. ما نیز باید به دنبال حداکثری کردن منافع خود باشیم. به همین دلیل، من در چنین موقعیتی طرفدار همکاری با چین هستم.
چین تنها اقتصاد دلاری ارزان و در دسترس ایران است
معتقدم این قرارداد در وهله اول موازنه را به روابط خارجی ایران بازمی گرداند و در مرحله دوم از زیاده خواهیهای غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا جلوگیری و به بی عملی اروپا پاسخی مثبت میدهد. اقتصاد چین ارزانترین اقتصادی است که ایران میتواند با آن کار کند. کار کردن ایران با چین یک ضرورت ژئوپلتیک و سیاسی نیست، بلکه ضرورت اقتصادی است.
به همین دلیل است که تا مردم را رها میکنیم به سراغ چین میروند و از آنجا کالا میآورند. زیرا تنها اقتصاد دلاری ارزان و در دسترس ایران است. مابقی یا دلاری نبوده و یا اینکه ارزان و در دسترس نیستند.
در برخی مواقع گفته شده که قراردادهای خارجی میتوانند به ضرر اقتصاد ایران تمام شوند. چنین اظهارنظرهایی را چه اندازه صحیح میدانید؟
موقعیت فعلی ما ایجاب میکند از هر قراردادی که بن بست اقتصادی فعلی کشور را میشکند، استقبال کنیم. در عین حال همه این قراردادها بستگی به آن دارد که چگونه منعقد و تفسیر شوند. به محض اینکه موازنه ژئوپلیتیک به نفع ایران برهم بخورد، دیگر هیچ قراردادی معتبر نیست. چنانکه در برجام هم این گونه شد.
صرف «بستن قرارداد» هیچ اهمیتی ندارد
برجام هم قراردادی بسیار شرافتمندانه و متعادل بود. اما چون موازنه اقتصادی بین ایران و آمریکا برهم خورد، باطل شد. ما این کار را قبلا هم درمورد «قرارداد دارسی» هم کردیم. در آن قرارداد نیز در سال ۱۹۳۳ پس از آنکه ایران قدرتمند شد، این قرارداد را به استناد یکی از بندهایش ملغی کرد؛ بنابراین هرگاه موازنه قدرت بین ایران و طرف مقابل برهم بخورد، هر قراردادی را میتوان باطل کرد.
این برای قراردادهای زن و شوهری نیز مصداق دارد. به نحوی که همه قراردادهای زن و شوهری که تاکنون باقیمانده، به دلیل موازنهای بوده که وجود داشته و همه قراردادهایی که بر هم خورده به دلیل موازنهای بوده که جابه جا شده است. صرف «بستن قرارداد» هیچ اهمیتی ندارد، بلکه قوی شدن کشورها و حفظ موازنه ژئوپلتیک است که اهمیت دارد.
درباره روابط ایران و چین، با توجه به سابقهای که وجود دارد؛ به نظر شما چرا این قرارداد آنقدر مهم شده است؟ آیا قراردادها و توافقهای دیگری بوده که چنین مهم تلقی شده باشند؟
به طور کلی در صدسال گذشته یک «ناسیونالیسم» در ایران رشد کرده و در میان افکار عمومی پایه گذاری شده که بر مبنای آن قبل از بستن هرقراردادی به دلیل تجربیات گذشته حساسیت به وجود آمده است. این بسیار خوب است و ما باید قدر این حساسیت را بدانیم. این ضامن حفظ یکپارچگی و امنیت ایران است. جمهوری اسلامی هم بر مبنای همین ناسیونالیسم است که در کشور ثبات ایجاد کرده است.
شعار اصلی انقلاب اسلامی برقراری موازنه میان شرق و غرب بود. ایرانیها هم از لحاظ تاریخی هم از نظر ژئوپلتیک نمیتوانند و امکان ندارد که زیر سلطه شرق و غرب بروند. چین در قد و قوارهای نیست که بتواند ما را زیر سلطه خود ببرد.
معتقدم خود نظام هم این ناسیونالیسم را به شدت دوست دارد و باید هم این گونه باشد. این درست است که بعضی قراردادهایی که ما در گذشته بسته ایم، بد بوده و برخی از آنها نیز خوب بوده است.
آن هم باز به دلیل ماهیت قدرت هایمان یا موقعیت ژئوپلیتیکیای بوده که داشته ایم. مسأله این نیست که ما نباید هیچ قراردادی ببندیم. ایران هم باید بتواند در شرایط فعلی بر اساس موقعیت خودش برای حفظ موازنه و عقب راندن زیاده خواهیهای آمریکا کاری کند. ولی یافتههای ما در تجربه اخیر برجام نشان داده که اروپا عملا وجود خارجی ندارد؛ و اروپا همانی بود که کسینجر گفت.
روسیه نمیتواند خلاءهای اقتصاد ایران را پُرکند
اگر فرانسه و آلمان و... ادعایی مطرح میکنند، حرف زیادی میزنند. بنابراین، ما باید به فکر برقرار کردن مجدد این موازنه باشیم. راه حل فعلا جز چین نمیتواند باشد؛ برای اینکه روسیه که شریک بالقوه دیگر ایران است، همسایه ما است و امکان اینکه بتواند به ایران علاوه بر فشار اقتصادی، فشار سیاسی بیاورد، بیشتر از چین است. یکی از مزایای بستن قرارداد با چین در این است که آن کشور همسایه ایران نیست، پس اصلا امکان اینکه بتواند ما را تحت سلطه سیاسی خود درآورد، وجود ندارد.
اما روسیه در حوزه اقتصادی خودش رقیب ایران است؛ بنابراین نمیتواند خلاءهای اقتصاد ایران را پُرکند. درست برعکس چین، وضعیت چین و هند و ترکیه در مورد ایران نیز مثل هم است. یعنی آنها میتوانند خلاءهای اقتصادی ایران را پُرکنند و ایران نیز خلاءهای آنها را پُر میکند.
یکسری افراد انتقاد میکنند که بستن چنین قراردادی میتواند نقض کننده شعار اصلی انقلاب یعنی همان «نه شرقی، نه غربی» باشد، نظر شما در این رابطه چیست؟
اتفاقا کاملا در راستای همان شعار است. من عقد قرارداد ژئوپلیتیک و استراتژیک با چین را در جهت درستی میبینم. این شعار بر مبنای موازنه سرداده شد. خودم تئورسین انقلاب اسلامی هستم. شعار اصلی انقلاب اسلامی برقراری موازنه میان شرق و غرب بود. ایرانیها هم از لحاظ تاریخی هم از نظر ژئوپلیتیک نمیتوانند و امکان ندارد که زیر سلطه شرق و غرب بروند. چین در قد و قوارهای نیست که بتواند ما را زیر سلطه خود ببرد. ثانیا موقعیت جغرافیای اش نیز این اجازه را به آن نمیدهد و ثالثا اندازه اقتصاد چین به حدی نیست که بتواند ایران را دربرگیرد ضمن اینکه همانطور که عرض کردم ایران نیز کشور سلطه پذیری نیست.
کسانی که میخواهند ایران زنده بماند باید از این قرارداد استقبال کنند
اینکه ما به سمت شرق یا غرب بغلطیم درصورتی که راه دیگری برایمان وجود داشته باشد، من نیز نمیپذیرم. این را جمهوری اسلامی هم نمیپذیرد. الان کسانی که میخواهند ایران زنده بماند و غصه ایران را میخورند باید از این قرارداد استقبال کنند. برای اینکه هم فشار را از روی کشور کم میکند و هم قدرت چانه زنی ما را در برابر غرب بالا میبرد.
ما اگر از این فرصت خود با چین استفاده نکنیم، غرب هیچ گاه فرصتی برای ما فراهم نمیکند. تجربه نشان داده که غرب تا اطلاع ثانوی چیزی جز ایالات متحده آمریکا نیست. این حرف بسیار مهمی است که مطرح میکنم. هرگونه محاسبه روی آلمان یا اتحادیه اروپا، محاسبه روی خلاء است و شاید مشابه ساختن خانهای روی ماسههای کنار دریا باشد.
اولین بار من بودم که ۲۵ سال پیش پیشنهاد همکاری ژئوپلیتیک با چین را دادم
اگر میخواهیم به شعار اصلی انقلاب جامه عمل بپوشانیم باید یا با چین، یا هند و روسیه قراردادی استراتژیک داشته باشیم. هند کوچکتر از آن است که بخواهد از بند هژمونی آمریکا رها شود. روسیه نیز با ما نقاط تضاد بسیاری هم در اقتصاد و هم سیاست دارد و همسایه شمالی ما است؛ بنابراین تنها چین باقی میماند. اولین بار من بودم که ۲۵ سال پیش پیشنهاد همکاری ژئوپلتیک با چین را دادم.
اشاره کردید که حس ناسیونالیستی داخلی باعث حساسیت نسبت به این نوع قراردادها شده است. آیا این تنها عامل است؟
ببینید! رقابتهای سیاسی داخلی نیز وجود دارد. متأسفانه نخبگان مقداری کم لطفی میکنند و موضوعی به این مهمی را دست مایه رقابتهای جناحی خود قرار میدهند. البته که وقتی نام شهید و نام بسیج، جانبازی و جنگ تحمیلی دست مایه منازعات سیاسی قرار میگیرد، معلوم است چه به سر این قرارداد ژئوپلیتیک میآید. این یکی از بدبختیهای ایران است که همه این موارد «دست مالی» شده اند و انگار دیگر هیچ چیزی برای ما مقدس نمانده است. اما در عین حال خود این حساسیت بسیار خوب است و مردم باید با چشم و گوشی باز ناظر بر حکومت خود باشند.