بین مهاجرت و پناهندهشدن فرق دارد. اولا در اکثر کشورهای دنیا مهاجرت یک امر طبیعی است. تعداد زیادی از ورزشکاران کوبا به اروپا آمدند. در همین والیبال لئون از کوبا به لهستان یا خوان تونیو در ایتالیا است. در دنیای حرفهای ما مرز جغرافیایی نداریم. اما باید اینها را از هم تفکیک کنیم. اینکه ورزشکاری تحت تأثیر عواملی درخواست پناهندگی میکند، در جامعه آماری ورزش کشور عددی نیست. طبیعی است بعضی از دشمنان ما درون ورزشکاران تحریک و توقع ایجاد میکنند و آنها هم در این فرایندی قرار میگیرند. نمونهاش اسکیبازی که رفت و بعد از یک مقطعی برگشت. ما کلا با اصل مهاجرت مشکلی نداریم.
محمدرضا داورزنی، رئیس اینروزهای فدراسیون والیبال را میشود از چند منظر مورد نقد و بررسی قرار داد؛ او یکی از مدیران موفق ورزش، بهویژه در عرصه والیبال است، ولی نمیشود فقط او را یک مدیر ورزشی دانست و از تأثیرش بر اتفاقات کلان ورزش ایران در چندسال اخیر نگفت. مردی که به واسطه دوستیاش با وزیر ورزش، قید ریاست در فدراسیون والیبال را زد و سر از معاونت حرفهای و قهرمانی وزارت ورزش درآورد، حواشی زیادی را هم به جان خرید. خواسته یا ناخواسته او را مرد تصمیمگیریهای مهم و البته دردسرساز ورزش توصیف میکردند؛ از شایعه اعمال نظرش درباره پرونده خروج سعید ملایی گرفته تا چمدان پر از پولی که با یک پرواز به امارات برد تا به دست شاگردان کیروش برساند. او در همه این سالها منتقدانی هم داشته و دارد که میگویند کارش در دستگاه قضائی گیر است و باید جواب پس بدهد. برای پاسخدادن به تمامی شایعاتی که درباره محمدرضا داورزنی مطرح است، چه کسی بهتر از خودش؟
آقای داورزنی از برگشت دوبارهتان به فدراسیون والیبال شروع کنیم. چه شد که رفتید و دوباره برگشتید؟
من در ۴۰ سالی که مشغول به کار هستم، کمتر اتفاق افتاده خودم تصمیم بگیرم که کجا باشم. ما یکجورهایی سرباز نظام بودیم. هرجایی که احساس نیاز بوده، نه نگفتم. مثلا روزی که به والیبال آمدم؛ آن زمان آقای علیآبادی از من خواستند که به والیبال بیایم. ایشان گفتند با توجه به افتی که والیبال کرده، بررسی کردیم دیدیم بهتر است شما رئیس این فدراسیون شوید که من هم قبول کردم. روزی هم دکتر سلطانیفر وزیر ورزش شدند، از من خواستند در وزارتخانه کمکشان کنم؛ این در حالی بود که من در اوج کار والیبال به وزارتخانه رفتم.
بعد از اینهمه کار و تلاش، دلکندن برایتان سخت نبود؟
بحث دلکندن نبود. من عضو هیئترئیسه فدراسیون جهانی والیبال بودم. ضمن اینکه قرار نیست ما مادامالعمر در فدراسیون رئیس باشیم. تقریبا در این دو، سه سالی که معاون وزیر بودم، شرایط بهگونهای شد که خودم احساس خوبی راجع به نتایج والیبال نداشتم. این فرازونشیب برای خودم آزاردهنده بود. به دلیل اینکه میدیدم ثمره ۱۰، ۱۲ سال کاری که انجام داده بودم، داشت به شکلهای دیگری دنبال میشد و افق دوردست را خطرناک میدیدم و ممکن بود همه زحمات به هدر برود. اینکه یک فدراسیونی از چهارم، پنجمی آسیا در تراز جهانی قرار میگیرد و در زمره هشت تیم برتر جهان قرار میگیرد و جزء فدراسیونهای نمونه آسیا میشود، کار مهمی است. اینکه در یک سخنرانی رئیس فدراسیون جهانی والیبال در مقابل رؤسای فدراسیونهای والیبال آسیایی میگوید که ایران الگوی خوبی برای توسعه است و سایت فدراسیون جهانی تیتر میزند والیبال ایران رشد موشکی داشته، نشان میدهد که این اتفاقات تصادفی نبوده و روی آن کار شده است. باوجود اینها در دورانی که در وزارتخانه بودم، سعی کردم دخالتی در تصمیمات و شیوه مدیریت فدراسیون نداشته باشم.
اتفاقا موضوعی که آن زمان خیلی بر سرش بحث بود، این بود که میگفتند داورزنی رئیس در سایه است و ضیایی هیچکاره است.
نه اینطور نبود. اگر رئیس در سایه بودم، این اتفاقات نمیافتاد. سبک و سیاق مدیریتی هر نفر فرق دارد. شاید دوستانی که در این دو سال آمدند، چه ضیایی، چه داوری تلاش کردند، اما هر سازمانی مدیرت خاص خودش را میخواهد. سازمانهای ورزشی و فدراسیونها با سازمانهای دولتی متفاوت هستند. اعضای تیم ملی، کادر فنی، بازیکنان و مربیان مستخدمین دولت نیستند که مجبور به تبعیت از دستورات مافوق باشند. ادارهکردن اینها چه در باشگاه و چه در فدراسیون متفاوت است. کارکنان در سازمان دولتی به تبع پست سازمانی، نگرانی، امنیت و ارتقای شغلیشان تبعیت سازمانی دارند. اما در سازمانهای غیردولتی اینطور نیست. برای همین بعد از نوساناتی که صورت گرفت و انتظاراتی که مردم داشتند و بهویژه در دیداری که با مقام معظم رهبری (مراسم تقدیر از مدالآوران بازیهای آسیایی ۲۰۱۸) داشتیم، ایشان به والیبال تذکر دادند و گفتند یکی، دو سال است که والیبال ما افت کرده و باید توجه بیشتری به آن شود. بعد که بحث انتخابات مطرح شد، بین اینکه من برگردم یا بمانم یا کسی دیگری بیاید، خیلی بحث شد. این به این معنی نبود که قحطالرجال بود و الزاما من باید برمیگشتم. در آن مقطع تصمیم این بود شاید لازم باشد دوباره من در والیبال باشم و یکجورهایی این قطار از ریل خارجشده را دوباره به مسیر خودش برگردانیم. اینجا بحث ضرورت ملی بود. بحث یک شادی ملی بود. والیبال در این چند سال باعث غرور ملت شده بود. دیدیم این موضوع دارد به خطر میافتد؛ بنابراین به دلیل اهمیت والیبال در جامعه و نظر شخص وزیر و البته احساس قلبی خودم برگشتم.
البته که آن موقع هم گفته شد به خاطر رفاقت قدیمیتان با آقای سلطانیفر به وزارتخانه رفتید.
بله در آنکه شکی نیست، اما الان به این نتیجه رسیدیم در این شرایط متلاطم نیاز به ثبات داریم و بهتر است به والیبال برگردم تا منابع را افزایش بدهیم. دستمان را در همه بخشها باز کنیم. پستهای سازمانی و مقامات اهمیت ندارد. این مهم است که یک مدیر کجا میتواند اثرگذار باشد.
انتخابات فدراسیون والیبال با یک پروسه طولانی برگزار شد که فکر میکنم به خاطر همین تصمیمگیریها و جمعبندیها بود، اما نزدیک به انتخابات خبری مبنی بر اینکه شما مشکل قضائی دارید و نمیتوانید در پست معاونت وزارت ورزش باشید، منتشر شد. اگر یک مدیر تخلف کرده باشد، طبیعتا در هیچ پستی نباید باشد؛ حالا چه معاونت چه ریاست فدراسیون. دراینباره توضیح میدهید؟
دستگاههای اجرائی مثل فدراسیونها همواره تحت نظارت سازمان بازرسی و دیوان محاسبات هستند. مقاطعی اتفاق میافتد که بعضی از اقدامات شما به اصطلاح با آییننامهها و قوانین سازگاری ندارد. شما تصمیماتی میگیرید که بر اساس مصوبات هیئت رئیسه فدراسیون است. این تصمیمات به لحاظ شکلی جاهایی با قوانین جور درنمیآید. دستگاه نظارتی در اینباره از ما سؤال میکند. بعضی وقتها این دستگاه از جواب ما قانع نمیشود، ولی دیگر کار انجام شده است. اینکه رئیس فدراسیونی اقدامی را انجام دهد که با قوانین و مقررات مغایرت داشته باشد با اینکه جرمی را مرتکب شده باشد، خیلی فرق دارد. بین جرم و تخلف زمین تا آسمان فاصله است. من در این ۳۷، ۳۸ سال گذشته که مدیر بودم بهدفعات به دیوان محاسبات رفتم و جواب پس دادم. تا الان هم هستیم، ولی اینکه مطرح شود مشکل قضائی بوده متأسفانه شیطنت است و تا به الان حکمی صادر نشده است. کسانی که مدیر هستند، میدانند اگر مدیری بخواهد همه کارهایی که انجام میدهد مر قانون باشد هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. اینکه من میآیم کمپ تخصصی برای دختران درست میکنم بدون اینکه مصوبه بودجه دولت و فدراسیون داشته باشد که یک سرمایه باشد، اگر بخواهیم به لحاظ شکلی قوانین آن را رعایت کنی اصلا نمیشود آن را ساخت. چرا؟ چون نه اعتبار داری نه پول. وقتی بخواهی یک انباری خراب و ویران را به کمپ تبدیل کنی برای همین مجبور هستی از همه جا بزنی تا کاری را انجام بدهی، چون ضرورت آن زمان است. وقتی دختران ما هیچ جایی را ندارند، خودت را به آب و آتش میزنی تا جایی را برای آنها درست کنی. این که جرم نیست. اینکه میگویند چرا مزایده و مناقصه گذاشته نشده حرفهای شکلی قوانین و مقررات است. اینکه مطرح شود مشکل قضائی و این داستان قدری ظلمی و دشمنی بود که از طرق دشمنان و دوستان نادان صورت گرفت. انشاءالله که در زمان خودش هم به دادگاه میرویم و پاسخ میدهیم.
یعنی هنوز ادامه دارد؟
بله خب، طبیعی است. اگر کسی کاری نکند، هیچ کس او را بازخواست نمیکند. در حوزه اجرا هم اگر ریسک نکنی، نمیتوانی به نتیجه برسی. از هر کسی در جامعه سؤال کنی، میداند عملکرد فعلی والیبال کشور در قبل و بعد از انقلاب بینظیر بوده است. این تحول و این ارتقا که الکی به دست نیامده است. امکان ندارد بدون آب و آتشزدن و تلاش به دست آمده باشد. باید منابع مالی بیاوری. جاهایی پاداش بدهی. هزینه کنی. اگر بخواهی کار باشگاهداری کنی و قوانینش را رعایت کنی باید درِ لیگ را ببندی. همه باشگاهها الان به فدراسیون بدهکارند. اینکه جرم نیست. یکی از مواردی که از ما ایراد گرفتند، گفتند چرا باشگاهها چند میلیارد به فدراسیون بدهکار هستند. چرا فدراسیون در خصوص آنها اقدام نکرده است. ما باید شرایط اقتصادی کشور را در نظر بگیریم. اگر بخواهیم قوانین را در نظر بگیریم عین ۱۲ تا تیم لیگ نمیتوانند در لیگ شرکت کنند. چون همه بدهکار هستند. مگر خود دولت به خیلی از جاها بدهکار نیست. آیا کار را تعطیل کردهاند. ما از این قبیل بحثها داریم. مثلا پرسیدند چرا بلیت رایگان برای تماشای مسابقات دادید. چرا به فلان باشگاه و بازیکن تخفیف دادید. ما میرویم با فلان مربی خارجی قرارداد میببندیم. آن مربی چهار ماه در ایران نبوده بعد میگویند چرا چهار ماه در کشور نبوده، اما حقوق گرفته. این توافق است. اینکه دیگر دست ما نیست.
در نبود شما تیم ملی خیلی ضربههای زیادی خورد، مشکل کار کجا بود؟ الان باید چه کرد؟
همه دوستانی که اینجا بودند زحمت کشیدند فدراسیون جاهایی هم موفق بود، اما به عنوان کسی که عمرم را این راه گذاشتم هم در باشگاه، ستاد، صنف و فدراسیون مدیریت کردم میگویم شکل رهبری و مدیریت در سازمانهای مختلف متفاوت است. مدیران باید بدانند با چه افراد و گروهی کار کنند. شما فدراسیون را نمیتوانی مثل یک نهاد دولتی فرمانداری یا استانداری مدیریت کنی. طبیعتا رعایتنکردن همین موارد باعث شد یک مقدار در موضعگیریها و صحبتها در رسانهها شاهد چالش در خانواده والیبال شویم. این خدای نکرده به این معنا نیست دوستان تعمدا خواستند سیستم را به هم بریزند. میخواهم بگویم اداره این فدراسیون که میخواهد با کشورهای پیشرفته دنیا رقابت کند خیلی فرق دارد. قهرمانی آسیا برای والیبال ما روزی آرزوی مردم و ورزش ایران بود. در مخیله خیلیها نبود. الان مردم قضاوت میکنند. دیگر برایشان مهم نیست تیم ما میخواهد مقابل روسیه بازی کند یا برزیل.
کولاکوویچ را خودتان آوردید و با برگشت شما قراردادش فسخ شد. الان شرایط تیم ملی چطور میشود. به هر حال درست است المپیک عقب افتاده، اما باید سرمربی هم معلوم شود.
نقطه عطف والیبال ما در ایران، تغییر نگاه و دیدگاهی بود که در آن ایجاد شد. این کار را ولاسکو انجام داد. ما با ولاسکو نتوانستیم به المپیک برویم، ولی نتایج خوبی در جهان گرفتیم. با تیمهای بزرگ دنیا در لیگ جهانی خوب بازی کردیم. رسیدیم به مقطعی که اول ۲۰۱۴ ولاسکو به آرژانتین رفت و ما کواچ را آوردیم. با حاصل اقدامات ولاسکو کواچ نتیجه گرفت. ما در ۲۰۱۴ در اولین بازیهایمان در قهرمانی جهان ایتالیا و آمریکا را بردیم. در لیگ جهانی آن سال تا چهارمی بالا آمدیم، ولی حاصل کارهای ولاسکو بود. ما با کولاکوویچ هم نتیجه خوبی گرفتیم. با لوزانو هم نتیجه رضایتبخشی گرفتیم. با لوزانو و دستیارش (سیچلو) به المپیک ۲۰۱۶ ریو رفتیم، اما با همین ولاسکو نتواستیم به المپیک برویم. بعد از آن ما در مسابقات دیگر با کولاکوویچ در جام قهرمانان جهان (ژاپن) سوم شدیم. در آن مقطع که من با کولاکوویچ قرارداد امضا کردم او هشت سال سرمربی صربستان بود.
صربستان یکی از کشورهای صاحبنام والیبال است. ما بعد از ولاسکو هر کسی را که میآوریم، میخواهیم با او قیاسش کنیم؛ چون مردم از ولاسکو خاطرات شیرین و خوبی دارند و نشخصیت و کارش را دوست دارند. صعود کاملا عمودی تیم ملی را دیدند و هر مربیای را که میآید، با او قیاس میکنند. میخواهم بگویم ما هر مربی خارجی را که آوردیم، در کشورهای مختلف سرمربی بود. اینطور نبود که مربی دست سوم یا چهارم باشند. آدمهای بیکاری نبودند. لوزانو هم سرمربی لهستان و آلمان بود. کواچ در دو سال گذشته تیمش بهترین نتایج را در اروپا گرفته و قهرمان اروپا شده است. با وجود اینکه ما مجبور شدیم با همه این مربیان قطع همکاری کنیم؛ اما وارد چالش دعواهای حقوقی نشدیم. میدانستند دارند با چه تیمی کار میکنند.
الان هم، چون المپیک عقب افتاده، بهتر دیدیم قرارداد کولاکوویچ را فسخ کنیم. اگر فرض بگیریم حسابمان هم پر پول است، برای چه پول بیخود بدهیم. رقم واقعا درخورتوجه بود. یک زمانی با دلار دو، سه هزار تومان مربی خارجی میآوردیم. الان دلار ۱۷ هزار تومان است. متأسفانه برخی در رسانهها شیطنت کردند و حرفهایی دراینباره زدند که خواستند فسخ قرارداد را بدون رضایتمندی جلوه دهند. ما به رسانهها احترام میگذاریم. من زمانی که به این فدراسیون آمدم، برای آنها کمیته تشکیل دادیم؛ اما آنها حالا تغییر رویه دادند و شروع به شانتاژ کردند. قرار است من فدراسیون را اداره کنم، نه آنها. اما درباره وضعیت تیم ملی باید بگویم که هنوز در حال بررسی هستیم. با آقای ولاسکو صحبتهایی شده است. ایشان مشکلاتی را دارند که فعلا نمیتوانند به ایران بیایند؛ چون در ایتالیا درگیر هستند. مشاور فنی تیمهای پایه آنجا هستند. حالا ما هم که فعلا تا المپیک وقت داریم و منتظریم ببینیم شرایط چه میشود.
آقای دکتر شما به واسطه تجربیاتی که دارید، فراتر از یک رئیس فدراسیون هستید و پستهای مختلف مدیریتی را در حوزه ورزش تجربه کردهاید. میخواهم چند سؤال در حوزههای دیگر بپرسم که به زمان حضورتان در معاونت قهرمانی وزارت ورزش برمیگردد. شما آن زمان رئیس شورای برونمرزی وزارتخانه هم بودید. سعید ملایی درباره حضورش در رقابتهای جهانی توکیو گفته بود که مجوز خروجش از کشور را از شما گرفته. این موضوع را تأیید میکنید؟
موضوع سعید ملایی قرار است در دادگاه CAS مطرح شود؛ بنابراین خیلی به آن نمیپردازیم؛ اما فرایند کار در شورای برونمرزی را خدمتتان میگویم. در سال چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر از کشور برای شرکت در مسابقات خارج و وارد میشوند. وزارت ورزش رسما درباره اعزام و دعوت تیم یا ورزشکاری اقدام نمیکند. همه این کارها برعهده فدراسیونهاست که میآیند و درخواستشان را به شورای برونمرزی میدهند. در این شورا هم نفرات زیادی بهعنوان تصمیمگیرنده هستند. نماینده وزارت خارجه، نماینده دیگر بخشها، سه، چهار نفر از معاونان وزارتخانه و... هستند. درخواست فدراسیون در نهایت با نظر کل اعضا بررسی میشود و در نهایت تصمیم درباره آن گرفته میشود. پس حوزه معاونت قهرمانی دراینباره تصمیمگیرنده نیست که چه کسی اعزام بشود یا نشود. در نهایت نامهای روی تصمیم اعضا گذاشته میشود و به مقام عالی وزارتخانه ارجاع داده میشود. وزیر ورزش در اکثر اعزامها نظر میدهند. درباره ملایی هم همین فرایند طی شده و شورا با اعزام او موافقت کرد.
چون شایعه شده بود که سعید ملایی گفته بود من اگر به توکیو بروم، با نماینده اسرائیل مسابقه میدهم.
من توضیحی که دادم نحوه اعزام بود. اینکه آنجا چه اتفاقاتی افتاده بحثهایی است که باید برویم و در CAS دربارهاش صحبت کنیم.
کلا رفتن و مهاجرت ورزشکارانی مثل سعید ملایی و کیمیا را چطور میبینید؟
بین مهاجرت و پناهندهشدن فرق دارد. اولا در اکثر کشورهای دنیا مهاجرت یک امر طبیعی است. تعداد زیادی از ورزشکاران کوبا به اروپا آمدند. در همین والیبال لئون از کوبا به لهستان یا خوان تونیو در ایتالیا است. در دنیای حرفهای ما مرز جغرافیایی نداریم. اما باید اینها را از هم تفکیک کنیم. اینکه ورزشکاری تحت تأثیر عواملی درخواست پناهندگی میکند، در جامعه آماری ورزش کشور عددی نیست. طبیعی است بعضی از دشمنان ما درون ورزشکاران تحریک و توقع ایجاد میکنند و آنها هم در این فرایندی قرار میگیرند. نمونهاش اسکیبازی که رفت و بعد از یک مقطعی برگشت. ما کلا با اصل مهاجرت مشکلی نداریم. ما الیماشاءالله از مغزهای متفکر کشورمان خارج از ایران هستند و کارهای علمی و پژوهشی میکنند؛ چه مشکلی پیش آمده است.
سری هم به فوتبال بزنیم، بهویژه اتفاقاتی که در جام ملتهای آسیای اخیر رخ داد؛ در جام ملتهای فوتبال آسیا گفته شد که شما یک چمدان پول به امارات بردید. این کار چه ضرورتی داشت. به خاطر نگرانی از مصاحبههای تندوتیز کیروش بود؟
اولا که من پول نبردم. اتفاقی که افتاد این بود که آقای تاج حدود ۴۵۰ هزار یورو میخواست با خودش به امارات ببرد که به بازیکنان پاداش بدهد. پرواز ما همزمان بود. روزی که ما میخواستیم برویم، هنوز برگههای خروج این پولها به گمرک فرودگاه نرسیده بود. گمرک فرودگاه اجازه خروج این پول را به آقای تاج نداد. از طرفی برای من هم یک مشکل به وجود آمد و این بود که ویزایی که برای من گرفته بودند، روی پاسپورت سیاسیام بود، اما من داشتم با پاس معمولی میرفتم و باید این تغییر میکرد. من که به فرودگاه رفتم، گفتند ویزای شما سیاسی است؛ بنابراین تا ویزای معمولی من را فرستادند، مجبور شدم آن شب را در فرودگاه بمانم و فردا بروم. آقای تاج، اما جلوتر از من رفت و به من گفت شما که فردا میآیی، این چمدان پول را هم با خودت بیاور. این پولها اصلا ربطی به وزارت ورزش نداشت. من در این وسط پولی را که مربوط به آقای تاج بود، به دست ایشان رساندم.
آیا درست است که میگویند بعد از مصاحبههای کیروش علیه وزیر ورزش در همان جام ملتها میخواستند او را اخراج کنند؟
نه اینجوری نیست. این ظلم است که وزارتخانه را متهم کنیم.
اما مازیار ناظمی، مدیر سابق روابط عمومی وزارت ورزش این موضوع را تأیید کرده بود و گفته بود که حتی گفتند حشمتالله مهاجرانی را جای کیروش بیاورند.
نه، شأن آقای وزیر این نیست که بخواهد در این موضوعات ورود کند، اما یک نکته هست: وزیر و معاون وزیر حق دارند و باید اظهارنظر کنند، اما این اظهارنظر بهمعنای دخالت در تصمیم گیرهای فدراسیون نیست. مسئولیت اقدامات فدراسیونها با رؤسای فدراسیونهاست حالا هر فدراسیونی که میخواهد باشد.
کیروش و فدراسیون فوتبال، اما تلویحا گفتند که وزارتخانه گفته عذر او را بخواهند...
کیروش شش، هفت سال در ایران بود کجا وزارتخانه به او کار داشت؟ ببینید تصمیمات راجع به مربیان را فدراسیونها میگیرند. ما نمیتوانیم از یک طرف بگوییم وزارتخانه حق دخالت در کار فدراسیونها را نداری، حق اظهارنظر هم نداری، اما باید پول ما را بدهی؛ اینکه نمیشود. کجای قرارداد کیروش و امثالهم را وزارتخانه امضا کرده است؟ نظر وزارتخانه مشورتی بوده، دخالتی نبوده. وزیر و معاونانش حق دارند نظر بدهند. بعد هم قراردادن یک مربی فوتبال مقابل وزیر ورزش کشور یکی از بدترین کارهایی بود که ما در کشورمان شاهدش بودیم. مربیای که به خودش اجازه بدهد به مقامات ارشد ورزش کشور توهین کند، دیگر برای فدراسیون تره خرد نمیکند. ایشان از چارچوبهایی که داشت خارج شد. به لحاظ فنی هم کاری با عملکرد او ندارم. اما منی که نزدیک به سه سال معاون قهرمانی بودم، یک بار راجع به کیروش با فدراسیون فوتبال حرف نزدیم. فدراسیون فقط دنبال منابع مالیاش بود و وزارت هم نقش کمککننده داشت و همیشه هم بیشترین کمکها را به آن کرد.
نقش وزارت ورزش در انتخاب ویلموتس چقدر بود. حالا که تاج رفته ویلموتس تقاضای غرامت کرده، تکلیف این غرامت چه میشود؟
وزارت هیچ نقشی نداشت و فدراسیون هم خودش باید غرامت ویلموتس را بدهد.