پرستو روی کدام شاخه درخت مینشیند؟ بالاخره اگر پایه درختی از خود صیانت کند، پرستویی روی شانهاش نمینشیند. در این واقعه از نجفی انتظاری بیش از این میرفت. اگرچه قضاوت من هم خلاف انصاف است. باید گفت که این مسئله داخلی است و ما نباید دخالت کنیم. اگر اقدام غیرعرفی بخواهد در زندگیتان رخ دهد، طبیعتا وقتی وارد عرصه اجتماعی میشوید و واکنشهایی را برمیانگیزد.
محمدعطریانفر میگوید: بزرگترین خطای استراتژیک نجفی، پذیرش مسئولیت شهرداری بود و این اتفاق با اصرار اعضای حزب اتحاد ملت رخ داد.
به گزارش خبرآنلاین، محمدعلی نجفی تا چندی پیش از اعضای اصلی حزب کارگزاران سازندگی بود، شاید به همین خاطر پس از ماجرای قتل میترا استاد همسر دوم نجفی، انتظار این بود که حزب کارگزاران بیش از احزاب اصلاحطلب دیگر حامی نجفی باشد و از وی دفاع کند. اما در میانه سکوت اعضای شورای شهر تهران، غلامحسین کرباسچی اولین نفری بود که با انتشار یک توئیت واکنشها را نسبت به تراژدی اتفاق افتاده برای نجفی آغاز کرد.
کرباسچی در توئیتر خود نوشت: «ماهیت تاسفبار حادثه قتل میترا استاد هر چه باشد نمیتوان مسئولیت کسانی را که دو سال قبل علیرغم اصرار و تذکر برخی دلسوزان و مراکز مسئول، این چاه ویل را برای اصلاحات و نجفی حفر کردند، نادیده گرفت». انتشار این توئیت و پس از آن گفتگوهای غلامحسین کرباسچی و حسین مرعشی با واکنش برخی از اصلاحطلبان روبرو شد تا جاییکه محسن میردامادی در واکنش برخی گفتههای کرباسچی از او انتقاد کرد در یادداشتی نوشت: شادمانه به نجفی که زمین خورده لگد میزنی.
اما محمد عطریانفر از اعضای حزب کارگزاران معتقد است: «توئیت کرباسچی از سر مظلومیت و دفاع از نجفی بوده و اشاره کرده که کسانی هم که اصرار بر حضور ایشان در آن موقعیت داشتند، باید پاسخگوی مصیبت وارده باشند.»
او همچنین نجفی را نیروی شایسته جریان اصلاحات میداند و میگوید: «اگر این خطر بزرگ از سر نجفی بگذرد، انشالله پس از این هم نیروی اصلاحطلبان خواهد بود.»
گفتگوی خبرآنلاین با محمد عطریانفر درباره پرونده محمدعلی نجفی را در ادامه میخوانید.
با وجود این که آقای نجفی یکی از اعضای سابق کارگزارن بوده، اما به نظر میرسد حزب رفتار خوبی نسبت به قضایای پیش آمده نداشت. آقای کرباسچی و آقای مرعشی هر کدام مواضعی گرفتند که با واکنشهای زیادی روبرو شد و ...
آن چه آقایان کرباسچی و مرعشی گفتند، با آن چه من نگفتم یکی است! نگاه و تحلیل کارگزاران نسبت به داستان شهرداری روشن است.
این که نباید اقای نجفی شهردار میشد؟
نه این بحث مطرح نیست. آقای نجفی جزو نیروهای بسیار شایسته ما بوده و اگر این خطر بزرگ از سرش بگذرد، انشالله پس از این هم خواهد بود. اینکه در ارزیابی صلاحیتهای فردی به جمعبندی برسیم، کفایت نمیکند. باید بینیم که این صلاحیتها در جای دیگر جواب میدهد یا نه.
تجربههای نجفی همهجا از جمله وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش -که به سختی افراد در آن سر سالم بیرون میبرند - و در سازمان برنامه و بودجه موفق بوده و انسانی با شخصیت و صاحبنظر است. علیالقاعده این آدم در موقعیت شهرداری هم میتوانست موفق باشد. اما برای این جایگاه بستر لازم فراهم نبود و هر چقدر هم او زور میزد در آن جایگاه نمیتوانست موفق باشد. درست مثل این است که یک پیچ و مهرهای که با هم تناسب ندارند، بخواهید با فشار در هم بپیچانید. وقتی این پیچ و مهره با هم سنخیت نداشته باشند، بکار هم نمیآیند. شاید بزرگترین خطای استراتژیک نجفی، پذیرش مسئولیت شهرداری بود. چرا که قبلا هم به ایشان گفته بودند که نمیگذارند در اینجا ماندگار شوید. برخی نهادها با ایشان به دلایلی موافق نبودند. باید واقعبین باشیم، وقتی نیروی باارزشی داریم، نباید فرصتسوزی کنیم. این فرصتسوی از طرف خود آقای نجفی و دوستان حزب اتحاد ملت و مشارکت رخ داد و از طرف ما نبود. وگرنه چه کسی محقتر از کارگزاران برای حمایت از نجفی؟
در سیاست نمیتوان واقعبین نبود و آرمانی فکر کرد، هر کار هم کنی نمیتوانی از یک دیوار راست بالا بروی؛ در این رابطه هم فکر میکنم تفاوتنظری بین کارگزارن نبود؛ کرباسچی توییتی در حد ۲۰ کلمه از سر مظلومیت و دفاع از نجفی نوشت و اشاره کرده که کسانی هم که اصرار بر حضور ایشان در آن موقعیت داشتند، باید پاسخگوی مصیبت وارده باشند. این با هیچ قضاوتی مغایر نیست. بالاخره اگر برخی از دوستان مصر نمیشدند که نجفی آن موقعیت را عهدهدار شود، این اتفاقات هم نمیافتاد. چه حاصلی از این داستان به دست آمد؟ یکی این که این نیرویی باارزش و کارآمد را عملا بیخاصیت کردیم. دوم، مظلومیتی برای یک خانواده دیگر رخ داد. سوم هم این که روابط داخلی یک خانواده مخدوش شد؛ اینها تبعات نوعی مقاوتهای بیجا است.
کارگزاران نمیتوانست به نحوی از نجفی پشتیبانی کند و او را از این شرایط بیرون بکشد؟
همه در این زمینه فعال و درگیر بودیم. متاسفانه نجفی کل راههای ارتباطیاش با ما را بسته بود.
حتی در زمانی که شهردار بودند؟
بله ما فقط در حد یکی دو بار توانستیم با او صحبت کنیم. من که با نجفی رابطه نزدیکی داشتم هم نتوانستم به ایشان مشورتی بدهم. چون هیچ رغبت و واکنشی نشان نمیداد.
آقای مرعشی گفتند که خانم میترا استاد این ارتباط را محدود کرده بود.
در آن نقطه بله. ایشان تحت کنترل شدید رابطهای نامانوس قرار گرفته بود. افراد باید رابطه کاریشان را از زندگی شخصی جدا کنند و این چیزی بود که متاسفانه به نجفی آسیب زد.
آقای رفیقدوست که زمانی در دولت رابطه نزدیکی با آقای نجفی داشتند، میگویند نجفی گرفتار یک توطئه شده است، او شخصیتی نداشته که وارد چنین مسئلهای بشود. توطئهای چیده شده که ایشان وسط آن گیر کرده بود. شما پرستو بودن میترا استاد را تا چه انداره قبول دارید؟
آقای رفیقدوست منصف است و در این زمینه اظهار نظر درستی داشته است. نه تنها ایشان بلکه هرکدام از دولتیهای چپ یا راست، اگر از نزدیک نجفی را میشناخت، تعبیراتشان از آقای رفیقدوست اگر بیشتر نبود، کمتر نبود. اما این که بگوییم که نفوذی ضداخلاقی در زندگی ایشان صورت گرفته و بالافاصله پرونده را ببندیم را قبول ندارم. این با واقعیت منطبق نیست و من چنین باوری ندارم. ممکن است در حکومتهای غیراعتقادی، جریان حاکم برای ضربه زدن به جریان رقیب، دست به نفوذ این چنینی بزند تا آینده آن جریان را تیره کند، اما من این را در نظام جمهوری اسلامی باور ندارم. ممکن است یکی دو تخلف صورت گرفته باشد، اما این را نمیتوان به کل نظام تعمیم داد. اگراین طور باشد که خیلی مصیبت داریم.
البته برخی هم این نفوذ را از سوی دستگاههای حاکمیتی و اطلاعاتی نمیدانند، مثلا عدهای میگویند نجفی که در شهرداری بود، فساد عدهای را رو کرد. شاید آدمهای نزدیک به آن جریان این کار را کرده باشند و لزوما به نظام ربطش نمیدهند.
پس باز هم فردی محسوب میشود. من این را هم رد میکنم و نمیپذیرم. برخورد با فساد در شهرداری بیش از آن که مدیون نجفی باشد، مدیون نهادهای رسمی حاکمیت است. حداکثر اقدامی که در آن مقطع صورت گرفت این بود که شهردار تهران گزارشی از یک پروژه ارائه داد و اقدام دیگری صورت نگرفت. بحثی در فسادستیز بودن نجفی نیست، اما برخورد با فساد در شهرداری جزو محاسن نهاد حاکمیت نظام جمهوری اسلامی است و ربطی به فرد دیگری ندارد.
فرض کنید که این داستان هم واقعیت داشته باشد. پرستو روی کدام شاخه درخت مینشیند؟ بالاخره اگر پایه درختی از خود صیانت کند، پرستویی روی شانهاش نمینشیند. در این واقعه از نجفی انتظاری بیش از این میرفت. اگرچه قضاوت من هم خلاف انصاف است. باید گفت که این مسئله داخلی است و ما نباید دخالت کنیم. اگر اقدام غیرعرفی بخواهد در زندگیتان رخ دهد، طبیعتا وقتی وارد عرصه اجتماعی میشوید و واکنشهایی را برمیانگیزد. در این موقعیت دو کار بیشتر جلوی پایتان قرار ندارد، یا باید از آن امر غیرعرفی فاصله گرفت یا خود را از پذیرش مسئولیت معاف کرد؛ در این مورد مسئولیت پذیرفته شده و این اقدام غیرعرفی بازتاب بسیار منفی پیدا کرده است. نهادهای مهم دیگر هم به راحتی عبور نکرده و مقاومت کردند. تا این که این بلا سر نجفی آمد.
آقای محبیان گفتهاند سیاستمدارها باید بین عشق و سیاست یکی را انتخاب کنند، شما این نگاه را قبول دارید؟
فرمایش ایشان بیشتر رمانتیک است. میشود یا جفتش را داشت یا هیچکدام را. این اظهارات خطابی و قشنگ است، اما حکم قطعی نیست. خود آقای نجفی ۴۰ سال زندگی عاشقانه و صمیمانهای با همسرش داشت و در سیاست هم موفق بود. حسنات الابرار سیئآت مقربین (کارهای نیک و حسنه خوبان، برای مقربین گناه به شمار میآید)، چه بسا کاری که آدمی خوب میتواند انجام دهد برای انسانی مقرب بد باشد. من که چهره تا حدودی شناخته شده هستم. رفتارم در خیابان باید طوری باشد که جامعه مرا با آن میشناسد. اگر من ششیه نوشابه و ساندویچ دست بگیرم و در خیابان راه بروم و ساندویچ بخورم، متعارف نیست، اما اگر کارگر این کار را بکند، کسی با او کاری ندارد.
نکته ای می نویسم امیدوارم منتشر کنید.
فارغ از موضوع جناب نجفی،یک نکته مهم که خیلیها غفلت می کنند این است که نظام اطلاعاتی نیاز ندارد که "پرستو" سر را راه افراد بگذارد. بلکه این حللها در زندگی خیلیها هست و کافیست نظام اطلاعاتی بخواهد موردی را پیدا و افشا کند.
همین شبکه ها و گوشیهای هوشمند بسادگی امکان "پرونده سازی" علیه "هر کسی" را میتواند ممکن کند.
تنها افرادی گرفتار نخواهند شد که "واقعا!" درگیر حاشیه نبوده باشند.
به زبان ساده خود در دامی نبوده باشند.
عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی زند!!!!