اگر به عقب بازگشته و برجام را از دوره اول رياستجمهوري روحاني بررسي كنيم، به اين نتيجه ميرسيم كه دولت با يك ابرپروژه به نام برجام قصد داشت از يك برنامه سياسي به توسعه اقتصادي برسد. حضور كشورهاي اروپايي در يكسو و همچنين عزم امريكا براي مذاكره با ايران، انرژي مضاعفي در رييسجمهور ايجاد كرد تا با مشكلات و مخالفان داخلي روبهرو شده و حرف براي گفتن داشته باشد. از طرفي چون حسن روحاني دولت را به تازگي تحويل گرفته بود، همواره اين بستر وجود داشت كه برخي از مشكلات موجود را با اتصال آن مشكلات به دولت قبل تبيين كند.
عبدالكريم حسينزاده در روزنامه اعتماد نوشت: همگي حسن روحاني را پيش و پس از ورود به كاخ رياستجمهوري، سياستمداري سخنور و سخنراني متبحر ميشناسيم. با اين حال، يكي از اشكالات كار دولت روحاني، چه در روزهاي خوب دولت يازدهم و چه اين روزها كه دولت دوازدهم با مشكلاتي روبهروست، ضعف تيم رسانهاي دولت بوده و هست و اينبار سنگين از آنجا كه دستي توانمند براي برداشتنش در كار نبوده، همواره منجر به سنگيني بيشتر دولت بوده است.
زماني حسن روحاني در چهارساله دولت يازدهم، شخصا اينبار را بر دوش ميكشيد و حالا اما به نظر ميرسد انبوه مشكلات و چالشها ديگر نه تواني براي دستان روحاني باقي گذاشته كه يكتنه بار سنگين ديپلماسي عمومي و سياستِ رسانهاي دولت را نيز به دوش بكشد و نه مهلت و زماني كه به اين مهم اختصاص دهد.
از طرفي به نظر ميرسد با خروج ترامپ از توافق هستهاي كه به تعبيري، منجر به اختلال در كار برجام و به بنبست رسيدن آن شد، عملا دولت را دچار نوعي ضعف در اعتماد به نفس ساخته و آنچنان كه به نظر ميرسد، دولت در عرصه سياست خارجي تا حدود بسياري دچار سرخوردگي شده است.
چرا كه به هر حال دولت روحاني تا پيش از روي كار آمدن ترامپ، برجام را به عنوان برگ برنده خود روي ميز داشت و درمقابل هجمههاي انتقادي مخالفان دست پر بود اما هنگامي كه ترامپ وارد عرصه شد و امريكا را از عرصه برجام خارج كرد، پس از آن شب كذايي كه ترامپ از خروج ايالات متحده امريكا از توافق هستهاي خبر داد و متعاقبا روحاني نيز با حضور در يك برنامه تلويزيوني با گاردي بسته و كلامي تند سخن گفت، عملا دولت وارد اين فاز جديد شد كه ديگر همچون گذشته، به هر بهانه، آماده گفتوگو نبود و شبيه به سالهاي قبل همهجا از مذاكره و تعامل سخن نميگفت.
اگر به عقب بازگشته و برجام را از دوره اول رياستجمهوري روحاني بررسي كنيم، به اين نتيجه ميرسيم كه دولت با يك ابرپروژه به نام برجام قصد داشت از يك برنامه سياسي به توسعه اقتصادي برسد. حضور كشورهاي اروپايي در يكسو و همچنين عزم امريكا براي مذاكره با ايران، انرژي مضاعفي در رييسجمهور ايجاد كرد تا با مشكلات و مخالفان داخلي روبهرو شده و حرف براي گفتن داشته باشد. از طرفي چون حسن روحاني دولت را به تازگي تحويل گرفته بود، همواره اين بستر وجود داشت كه برخي از مشكلات موجود را با اتصال آن مشكلات به دولت قبل تبيين كند.
يكي از مهمترين موضوعاتي كه روحاني بر آن تاكيد داشت، ميزان درآمد نفتي ايران در دولتهاي نهم و دهم بود؛ زيرا درآمدهاي نفتي دولت گذشته ارزشي به ميزان 50 درصد از كل درآمدهاي نفتي كشور داشت. به همين دليل باتوجه به ميانگين كارهايي كه بايد با اين درآمد صورت ميگرفت و انجام نشده بود، دولت توانست در نقش منتقد ظهور كند.
اما پس از آنكه دولت با مصايب و رنجهاي فراوان داخلي و بينالمللي، برجام را به نتيجه رساند، انتظار داشت كه مشكلات با برجام حل شود. بر اين اساس دولت با پشتوانه برجام پا به كارزار انتخابات دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري گذاشت. نگاهي گذرا به وعدههاي انتخاباتي رييسجمهور نشان ميدهد اين احساس در دولت وجود داشت كه پس از به ثمر رسيدن برجام، دولت قدرتمندتر ميشود. به همين دليل آن وعدههاي انتخاباتي مطرح شد.
اما پس از پيروزي ترامپ در انتخابات امريكا و خروج يكجانبه امريكا از برجام، حسن روحاني خود را در جايگاهي يافت كه امكان تحقق وعدههاي انتخاباتي ميسر نيست. اين تنها مشكل حسن روحاني در دولت دوازدهم نبود؛ بلكه مشكلات صندوقهاي رفاهي و بازنشستگي، مشكلات بينالمللي، قلدريهاي ترامپ و دولت امريكا، ورشكستگي موسسات مالي و اعتباري، اعتراضات سياسي و جناحي در داخل كشور بهويژه در ديماه، ايجاد اخلال در مديريتهاي سياسي و تمامي مشكلات اجتماعي كه دولت با آنها دست و پنجه نرم ميكرد، دولت را با موضوعات ناشناخته يا شناختهشدهاي كه توانايي مقابله با آنهارا نداشت، روبهرو كرد.
هرچند نبايد فراموش كرد كه دولت، گاه خود نيز براي خود مشكلآفريني كرده است كه عدم هماهنگي ميان برخي نيروهاي دولت، تنها بخشي از مشكلات داخلي دولت است. مجموعه اين مشكلات فضاي سكوتي كه امروز شاهد هستيم را به دولت تحميل كرد. صداي دولت در شرايط امروز بايد صدايي رسا، اميدبخش و راهگشا باشد. دولت اكنون در سكوت است تا كشور به ثبات برسد.
اتفاقي كه اگر رخ دهد، قطعا دولت پيرامون تمامي آنچه تاكنون رخ داد و كشور را به اين روزهاي ناخوش رساند، صحبت خواهد كرد. البته نبايد اين موضوع را ناديده گرفت كه بخشي از سكوت دولت در راستاي وفاق ملي و برهم نخوردن همبستگي ملي است. پيشنهاد من براي دولت آن است كه رييسجمهور بايد هرچه سريعتر سخنگوي دولت را انتخاب كند.
دولت بايد دركنار كابينه، كميتههاي متعدد درخصوص تمام مواردي كه به آن اشاره شد، تشكيل دهد تا هركميته به صورت تخصصي موضوعات را مورد بررسي قرار دهد. در اين شرايط ساير قوا و مسوولان نيز به وظيفه خود براي كمك به دولت براي برونرفت از وضعيت فعلي كمك ميكنند.
در نهايت، به نظر ميرسد كه البته عوامل متعدد داخلي و خارجي در اتخاذ اين رويكرد جديد ازجانب رييسجمهوري و دولت و روي آوردن به نوعي سكوت خودخواسته موثر بوده اما فارغ از اين علل و عوامل، نتيجه اين مشي جديد ناآشنا، چيزي نيست، مگر، سكوت و سردي و انفعال بيشتر در دولتي كه آمده بود به مدد «تدبير»، «اميد» بيافريند.