دینانی در «شب داریوش شایگان» گفت: شایگان به شدت به ایران علاقه داشت، غرب و شرق را مثل کف دست میشناخت و از اینرو هم شرقی بود و هم غربی و از این رو نه غربی بود و نه شرقی.
ایکنا نوشت: «شب داریوش شایگان» ۸ اردیبهشت به همت مجله بخارا و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، در سالن رایزن مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد. در این نشست مصطفی محققداماد، کاظم موسویبجنوردی، محمدعلی موحد، فتحالله مجتبایی، مصطفی ملکیان، ژاله آموزگار، غلامحسین ابراهیمیدینانی، نصرالله پورجوادی، بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، آیدین آغداشلو، حامد فولادوند و محمدمنصور هاشمی به سحنرانی پراختند.
شایگان به دنبال حل مسائل انسانی بود
سیدکاظم موسویبجنوردی در آغاز سخنانش گفت: شایگان از پنجره ایران به جهان می نگریست و او انسانی بود که نگران هویت و مسائل بینالمللی بود. او فرهنگشناس بود و از لابه لای اسطوره ها فرهنگ ها را شناسائی میکرد و برخوردش با مسائل با دید علمی بود و همیشه جهت فکری او برای رفع نگرانیهای بشریت بوده و کاملا با فرهنگ غرب و شرق آشنایی داشته و توانست بدون هر گونه گروهگرایی و ملیگرایی مشترکات دو فرهنگ شرق و غرب را شناسائی کرده و بدین ترتیب مسئله انسانی را برجسته کند. او سطح روشنفکری ایران را بالاتر برد.
رییس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ادامه داد: داریوش شایگان عضو شورای علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بود و ما به صورت ناپیدا و بدون هرگونه جنجال شبهایی جلساتی داشتیم و من همیشه از رهنمودهای اساسی ایشان متنعم بوده و با ایشان در خصوص مسائل بسیار مهم فرهنگی مشورت میکردم. از آنجا که مرکز دایرةالمعارف خیلی مورد توجه ایشان بود ما از ایشان بهرهمند بودیم و شایگانها برای ما نعمت بودند.
شایگان صاحب دو تواضع بود
سیدمصطفی محققداماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی در آغاز سخنانش گفت: اخلاق و رفتار ایشان برای من جذاب بود. ایشان دارای صفات حسنهای بوده و اخلاق بسیاری زیبایی داشت. چند کلمه از تواضع ایشان خواهم گفت.
وی ادامه داد: علمای اخلاق میگویند ما سهگونه تواضع داریم، تواضع در برابر خدا که به عبادت میانجامد. تواضع دیگر در برابر دیگران است که داریوش شایگان به این معنا متواضع بود و خود را بر دیگران راحج و بالاتر نمیدید و همه را مورد احترام قرار میداد. تواضع در برابر حق و حقیقت که قسم بالاتری از تواضع است.
محققداماد در پایان گفت: در حدود ۳۰ سال آشنایی با ایشان برای من محرز شده بود که این بزرگوار در برابر حقیقت سر تعظیم فرو میآورد و اگر با دیگران گفتوگو میکند به دنبال برتری نبود و در گفتوگوها تصدیق طرف مقابل میکرد و امروز افراد کمتر این ویژگی را دارند. برای او انسان از آن جهت که انسان است محترم و دارای حق بود که این روزها در جامعه ما کم است. من از خداوند میخواهم ایشان را به «رضوان اکبر» خود واصل کند.
دغدغه شایگان ارتباط غرب و شرق بود
فتحاله مجتبایی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آغاز سخنانش گفت: دیر زیستن نعمت خوب خداست اما تلخیهای خود را دارد و انسان باید داغ دوستان را زیادتر ببیند. من بیرون از ایران بودم که شنیدم که شایگان در حال اغماست و پس از مدتی درگذشت ایشان را شنیدم.
وی ادامه داد: چه کسی جای درگذشتگان عرصه فکر و اندیشه را خواهد کرد. من جوانان امروز را خوب میشناسم و من نمیبینم کسی جای شایگان را بگیرد. باید در خصوص شایگان از جنبه اخلاقی و علمی سخن گفت. غالب جوانانی که این روزها وارد ساحت علمی شدهاند، بیماری خودبزرگبینی دارند، ایشان اصلا خودبزرگبین نبود و فروتنی علمیاش تحسین برانگیز بود.
فتحاللهی تصریح کرد: یکی از خصوصیتهای شایگان دوست داشتن این آب و خاک بود. اگر در غرب میماند قدرش را بیشتر میدانستند، اما به ایران آمد و تلاشهای ذهنی خود را صرف حیات فرهنگ و فکری ایران کرد.
وی در پایان گفت: در خصوص کارهای علمی ایشان باید گفت که توجه ایشان بیش از همه معطوف به تقابل غرب و شرق بود که این دو را خوب میشناخت و اینکه چقدر ارتباط میان شرق و غرب میتواند مفید باشد. جنبه دیگر حیات فکری و فرهنگی ایشان معطوف به ادبیات فارسی بود و آخرین کتاب ایشان در این زمینه پنج اقلیم حضور بود که کوچک اما بسیار مهم بود. از نظر او شعر جوهر وجودی ایرانی بوده و ایرانیان خصلت شاعرانگی دارند. ایشان در این کتاب خیام، فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ را بررسی میکند که هر یک از اینها اقلیم متفاوتی دارند، اما رشته نامرئی که این پنج فضا وجود دارد خصلت شاعرانگی است.
شایگان نه غربی بود و نه شرقی
دینانی در آغاز سخنانش گفت: برای بزرگی شخصیت مرحوم شایگان دلیلی نمیآورم و فقط همین مجلس از نظر کیفی دلیلی برای بزرگی شخصیت ایشان است. اگر صاحبنظری و صاحبدلی دو خصلت مهم انسان باشد، مرحوم داریوش شایگان به حد اعلی صاحبنظر و صاحبدل بود.
وی ادامه داد: ۶۰ سال است که این مرد بزرگ را میشناسم. نخستین آشناییهای من با این مرد بزرگ در جلسات شبانه مرحوم طباطبائی و هانری کربن بود که ایشان هم حضور داشتند. یک جلسه هم نبود که آقای شایگان در این جلسات نباشند. مرحوم علامه طباطبائی سه ماه تابستانها در درکه خانهای کرایه میکردند و هر وقت به دیدار ایشان میرفتم شایگان هم حضور داشتند.
استاد فلسفه دانشگاه تهران تصریح کرد: ایشان به شدت به ایران علاقه داشت، غرب و شرق را مثل کف دست میشناخت از اینرو هم شرقی بود و هم غربی و از این رو نه غربی بود و نه شرقی.
دینانی با بیان اینکه شایگان اخلاق عرفان و محبت بود، گفت: ذرهای عقده در وجودش نبود. شایگان خوب و با سعادت زندگی کرد، خوب فکر کرد، ابدا در دل کینهای نداشت و در نهایت انصاف سخن گفته و به هر سخنی گوش میداد.
شایگان نماینده زندگی ایرانی بود
پورجوادی، پژوهشگر حوزه فلسفه در آغاز سخنانش گفت: یکی از کتبشان در خصوص بودلر بود و در مراسمی که برای بزرگداشت بودلر گذاشته بودند، بدون اینکه کتاب را خوانده باشم، یکی از سخنرانان درباره یکی از فصول کتاب با عنوان دندیها سخنانی گفت و اوصافی که در خصوص ایشان گفته شد، مرا به قرن دوم هجری برد و به یاد گروهی از جوانمردان به نام ظرفا افتادم. بعد از آن سعی کردم بیشتر در خصوص ظرفا تحقیق کنم و در این خصوص با شایگان چند بار صحبت کردم. ما درست ظرفا را نشناختیم و یا نگذاشتند که ما آنها را بشناسیم.
وی ادامه داد: در قرن دوم ایرانیان به خودشان آمده و سعی کردند فکر خودشان را به جهان عرضه کنند و شاخص این دوره ظرفا بودند. در قرون اول و دوم مسلمانان عرب آخرتنگر بودند و اینکه ما باید به نحوی در این دنیا زندگی کنیم که به نعمتهای بهشتی برسیم و خوشی ما در آخرت است. از قرن دوم ایرانیها دید جدید مییابند و اینکه ما در همین دنیا هم میتوانیم زندگی کنیم و نعمتهای بهشتی در این دنیا هم هست و ما میتوانیم از آن بهرهمند شویم. این یک امر سکولار و دنیازده نبود و ایرانیان بسیار هم به خدا اعتقاد داشتند و تصورشان از خدایی که بیشتر یهودی است متفاوت است. عشق در عرفان اسلامی عشق افلاطونی است که ایرانیان در قرن دوم معرفی میکنند.
پورجوادی افزود: ایرانشهری در قرن سوم به صانع اعتقاد داشت که با خدای خالق متفاوت بوده و همه عالم از صانع فیضان یافته است و این تفکر ظرفا بود و این موجب برخورد با ایشان میشد. بعد از جریان محنه و غلبه تفکر حدیثی این جریان مغلوب میشوند و فقه که بیشترین جنبه عربی دارد، غالب شد و فرهنگ ایرانی را پس زد. یکی از مهمترین گروههای اجتماعی ظرفا بودند که سعی میکردند فرهنگ و ادب ایرانی را حفظ کرده و اینکه انسان نباید در زندگی اینقدر غمگین باشد.
وی در پایان سخناش گفت: مرحوم شایگان مرا بیشتر به یاد ظرفای قرن سوم میانداخت، او کسی بود که وقتی در اواخر دهه شصت که مانند قرن اول هجری بود، به ایران آمد، نماینده شخصی ظریف در قرن بیست و یکم بود که زندگی ایرانی را نمایندگی میکرد.
انسانی دوست داشتنی با چهرههای گوناگون
آموزگار، استاد سابق دانشگاه تهران در آغاز سخنانش گفت: به گفتههای صاحبنظران و دوستان شایگان مطلب نویی نمیتوان بیافزایم. از زمانی که در ۵ بهمن ۱۳۹۶ درگذشت، بسیاری درباره او سخن گفتهاند و من که غم از دست دادن او را داشتم و متاسفانه در زمان مرگ جسمانیاش در ایران نبودند، بسیار این سخنان را خواندم و شگفتزده شدم و اکنون نمیدانم چه بگویم که دیگران نگفته باشند.
وی ادامه داد: دلیل این همه تحسین و غم از دست رفتن او چیست؟ آیا داریوش شایگان خطایی داشت که ما با سایه مرگ آن را بپوشانیم، اینجا سخن از خطاهای کوچک نیست، بلکه سخن از پایداری در دوستیها، تلاش عالمانه، از هر چمنی گل چیدن، مغرور نشدن، از بالا ننگریستن، عاشق زندگی بودن، مردمدار بودن، دایره معاشرت گسترده داشتن، مجلس آرائی و ... از مشخصات ایشان بود و اینها نیازی به سایه خطا پوش ندارد و از او انسانی با چهرههای گوناگون مانند بودا میسازد.
وی تصریح کرد: ما چند نوع داریوش شایگان داریم. شایگان هندشناس بودلرشناس و پروستشناس بود. وی در مقدمه چاپ دوم این کتاب خود در عجب است که چطور نیم قرن پیش در آن سالها آنقدر تلاش کرده است؟ اگر در ۸۳ سالگی این آثار متنوع شایگان به یادگار مانده، به این خاطر است که تلاش زیادی کرده است. او تنها جلوی خود را ننگریسته و با تمام وجود احساس کرد که دنیا پیش میرود. او عطش دانستن داشت و سعی کرد تا سیراب کند. او از رفاه برای خودسازی خود استفاده کرد.
آموزگار با بیان اینکه شایگان راههای زیادی را طی کرد، میان فرهنگها زندگی کرد و مردی چند چهره شد که هم مکاتب فلسفی هند را نوشت و هم پنج اقلیم حضور را، گفت: کتاب مکاتب فلسفی هند در ۵۰ سال اخیر هنوز سرآمد است. او تنها در حیطه هندشناسی باقی نمانده و از پروست، بودلر، ادبیات و ... پرداخته است. او مفهوم رمز شبهای رویایی آرامگاه حافظ را برایم فاش کرد، اینکه ما با شاعران خود زندگی میکنیم.
وی ادامه داد: عاشق زندگی بودن و روابط اجتماعی خوب داشتن، هنر است. او بارها گفته بود من از زندگی طلبکار نیستم و آنچه میخواستم کردم و لذت بردم. وقتی انسان از آنچه دارد خشنود است به موجودی تقریبا آسیبناپذیر بدل میشود. من داریوش شایگان را چنین دیدم، بد کسی را نمیگفت و از بد گفتن کسی ناراحت نمیشد، او از مرزها گذشته بود. به راحتی به اشتباهش اقرار میکرد و در ذهنش دگم نداشت. او در خصوص مرگ تحت تاثیر ریلکه بود. او مرگ را جزئی از زندگی میدانست. او در آستانه ۸۰ سالگی میگوید اکنون برای من مرگ رهایی است و من به آن فکر نمیکنم.
شایگان بر هنر ایرانی تاکید داشت
در ادامه این مراسم، کامران فانی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آغاز سخنانش گفت: دکترشایگان در میان ما نیست و گرمی حضورش را حس نمیکنیم و نبودش را سوگواریم. انسانهایی هسند که قدر و ارجشان را چنان که باید نشناختهایم. شخصیت مهرآمیز او به آثارش شکل داده است. او دغدغه سرنوشت انسان را داشت، انسانی که همدردی را فراموش کرده و درمانده میان سنت و تجدد و آسمان و زمین، ماده و معنویت در نوسان است. او با طرح این معارضات و نگرشی نو به چارهجویی میاندیشد.
فانی تصریح کرد: حضور مهرآمیز او از همان نخستین دیدار اثری به یادماندنی در مخاطب میگذاشت. همنشینی با او مانند درسی شیرین میماند و شیوه برخورد و قدرت بیانش در ایدههای ژرق در غالب کلماتی ساده جلوهگر میشد و او بیانی ساده داشت. در جلب دیگران جاذبه حیرتانگیز داشت. مانند آهنربا ریز و درشت را به سوی خود جلب میکرد. دوستی با او غنیمتی بود که به رایگان به دست میآمد. او فرهنگپژوهی کامل عیار بود. میدانست در ژرفنای این جاذبهها هنر نقشی اساسی دارد و تجلی روح فرهنگ ایرانی را هم در فرهنگ هنر ایرانی میدید.
شایگان جایگزین ندارد
در ادامه این مراسم، آیدین آغداشلو، نقاش، گرافیست، نویسنده و منتقد فیلم در آغاز سخنانش گفت: داریوش شایگان بزرگتر من بود و ماند. او بزرگتر خیلیها بود، اما اعلام و اظهار نمیکرد. وقتی درباره آدمی با این عظمت قرار باشد فکر کنم، متوجهم که فکری پیوسته نیست، قادر نیستم. از این رو تکههایی را به یاد میآورم که لازم هم نمیدانم پیوسته بسازم هر چند پیوستهاند.
وی با بیان اینکه او مرد زیبایی و خوشلباس بود، گفت: شایگان در پوشش خود همیشه دقت داشت و مرتب بود. من به طرز لباس پوشیدنش نگاه میکردم، جلیقه، رنگ قرمز، شالگردن و ... را دوست داشت و من مبهوت این نکتهسنجی او بودم. او با وقار تمام، مقام خود را حفظ کرد. به من عنایت خاصی داشت.
وی تصریح کرد: او خم نشد، خشم نگرفت، بددلی نداشت، اما وقار داشت و بلندبالا بود. جامع الاطراف بود اما موضع من نسبت به او چه جور موضعی بود؟ اطاعت، ترس، احترام و ... پاسخی در برابر شفقتش نداشتم اما همیشه شاد بودم که وقتهایی به حضورش میرسیدم. در آن خانهزیبا که به باغی باز میشد و اشیائی که به دقت انتخاب شده بودند. تا هم را میدیدیم بلافاصه به ترکی صحبت میکردیم.
وی در پایان گفت: شایگان با فوتش جای خالی عمیق و عظیمی را باقی گذاشته است، برای گذراندن این سختی راهی ندارم و راهی هم نمیتوانم پیشنهاد کنم. او فیلسوف بزرگی بود که فقدانش بیجایگزین است.
شایگان هنر زیستن را یافته بود
حامد فولادوند، نویسنده و مترجم در آغاز سخنانش گفت: افلاطون میگوید فلسفه تمرینی برای مردن است و فیلسوفان تمام زندگیشان بر این است که تمرینی کنند تا به مرگ برسند، این معیاری است که در شایگان بود. برخی دیگر در تعریف فلسفه گفتهاند که فلسفه هنر زیستن است و شایگان این را نیز یاد گرفته بود و او میتوانست در این دنیای نابسامان عشق زندگیاش را بیان کند و حفظ کند. هم زندگی و هم مرگ او خوب بود.
وی با اشاره به لوئی آراگون که تحت تاثیر ادبیات ایران زمین و شرق بود، گفت: آراگون روایتی نقل میکند که در آن در قرناطه فردی زندگی میکرد که مردم مدام نام او را بر لب داشتند. حاکم مستند که از آرامش او ناراحت بود میآید و به محتسب میگوید که فردی در قرناطه خوشبخت است و این کیست که در سرزمین من خوشبخت و محبوب است، محتسب به سراغ این فرد میرود و او را به نزد حاکم میآورد و حاکم به او میگوید چرا تو خوش و خوبی و همه دوستت دارند و حتما تو حقهای زدهای و آن فرد جوابی نمیدهد و اینجا حاکم دستور میدهد تا جلاد بیاید تا آن مرد اعتراف کرده و به آرامی صحبتهایی میکند، البته من کاری نکردهام و با کسی کاری نداشتهام اما احتمالا من مجرمم، حاکم میگوید جرم خود را بگو تا اینکه آن فرد میگوید احتمالا جرم من این است که من خوشبختم. راز داریوش شایگان شبیه این روایت آراگون بود، شایگان در واقع هنر زیستن را یاد گرفته بود و سعی میکرد به خوشبختی خود و جامعهاش بیافزاید. او تنها در پی دانش و خردورزی، دوستی و صفا بوده و مانند رادمردانی چون فارابی، خیام و ... به هنر زندگی در این جهان تراژیک دست یافته بود.
مفهومسازیهای شایگان
محمدمنصور هاشمی، پژوهشگر حوزه فلسفه در آغاز سخنانش گفت: تفکر وطن دارد، انسان میتواند فکرشناس باشد و هر جای دنیا کار کند، اما فکر به اینجا و اکنونی ربط دارد و هیچکس نمیتواند بیرون از وطنش متفکر باشد. به همین دلیل است که شایگان وقتی به هر زبانی مینوشت به مسائل ایران فکر میکرد. دکتر شایگان مسئلههایی داشت که ایشان را در مسیر اندیشمند بودن قرار میداد.
وی افزود: ویژگی منحصر به فرد ایشان توانایی ویژه ایشان در خلق مفاهیم بود. این از تواناییهای فیلسوف است که بتواند از کثرات، یک ایده واحد را استخراج کرده و مفاهیمی را خلق کند. دکتر شایگان به دلیل ذوق ادبی و دانش گستردهاش، مفهومپردازی را که مهمترین کار فیلسوف است، به خوبی میتوانست خلق کند.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: فیلسوف با نامیدن چیزهای نامیده نشده پنجره جدیدی باز میکند و این کار، جهان را بازتر میکند. هنرمندان نیز با نشان دادن چیزهایی که دیده نشدهاند، این کار را انجام میدهند، از این جهت جباران فیلسوفان و هنرمندان را دوست ندارند.
وی تصریح کرد: هیچ متفکری به اندازه شایگان در ایران معاصر به مفاهیم ما نیافزوده است. برخی معتقدند که ایشان پراکندهکاری کردهاند و فعالیت جدی نبودهاند. آیا این حرف را در خصوص دلوز هم میتوان گفت که به مسائل مختلفی پرداخته و چرا صفتی که در غرب حسن است در اینجا ضعف حساب میشود. از دیگر انتقاداتی که مطرح میشود این است که ایشان رمان نوشتهاند، در حالی که بسیاری از اندیشمندان بزرگ نیز رمان نوشتهاند.
هاشمی در پایان گفت: روشنفکری امروز ایرانی دو خصوصیت ناپسند پیشاروانشناختی و پیشاشهری دارد. او وقتی حسودی میکند، فکر میکند نقد میکند، همچنین او فکر میکند یک حرف درست بیشتر وجود ندارد و شایگان این دو رذیلت را نداشت. وقتی ذهن پیشاشهری به شهری تبدیل شود ما باید بپذیریم که استعداد و سلایق متفاوت است.