bato-adv
کد خبر: ۳۵۵۲۳۴

جنگ علم و دین ریشه در غرب دارد

عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران معتقد است که تضاد و درگیری علم و دین در فلسفه و تاریخ غرب ریشه دارد و چنین جنگ و تضادی بین علم و دین در اسلام وجود ندارد.

تاریخ انتشار: ۱۶:۲۹ - ۲۰ فروردين ۱۳۹۷

ایکنا نوشت: حجت‌الاسلام و المسلمین سیداسحاق حسینی‌کوهساری، عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران و در پاسخ به این پرسش که تمایز علم دینی و غیردینی چیست؟ گفت: تمایز علم و دین و علم و فلسفه، از فلسفه غرب آمده است. اسلام متعلق به قرن هفتم میلادی است. دوره‌ای در غرب وجود داشت که به قرون وسطی معروف بود. بحثی که در آن دوره وجود داشت این بود که دین حاکم بر همه چیز من جمله علم بود. کسی که می‌خواست تحقیق علمی بکند، باید در چارچوب دین این کار را می‌کرد. مشکل دین مسیحیت از همان اول این بود که ۶۴ انجیل متضاد وجود داشت. اگر شما می‌خواهید این متن را محور قرار داده و حاکمیت به آن بدهید که در این صورت تضاد درونی‌اش بیشتر می‌شود. خروجی این جریان محاکم تفتیش عقاید بود.

کوهساری با بیان اینکه زمینه بحث علم دینی در ایران مشخص نیست و متاسفانه علوم انسانی ما غرب آمده است گفت: اگر ما تاریخ فلسفه غرب و اسلامی را ندانیم، جایگاه این بحث مشخص نخواهد بود. در غرب از زمان قرون وسطی و حاکمیت دین، مکتب کلاسیک در فلسفه مطرح شد. مراکز علمی و مکتب کلاسیک غربی‌ها در کلیسا بود. از قرن ۱۳ میلادی جریان دیگری شروع می‌شود که طرز تفکر انسانی را احیا کنیم. اومانیسم ابتدا می‌خواست در کنار مکتب فلسفی کلاسیک و مسیحی به ادبیات بشری بازگردد. ابتدا بازگشت به ادبیات بشری مطرح شد، این جریان ادامه یافت تا به رنسانس رسید و اصالت خدا به اصالت انسان تبدیل شد. در این راستا باید به طرز تفکر بشر بازگردید و مؤلفه اومانیسم تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی مبتنی بر تجربه است که همراه با تساهل، تسامح و پلورالیسم است.

عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران با بیان اینکه دوره رنسانس علم و دین از هم جدا شدند و با هم تضاد پیدا کردند، گفت: بعد این‌ها به سراغ علم به معنای تجربه‌گرایی رفتند و مسئله دین هم باید شخصی می‌شد و اعتقاد آن شد که دین امر منطقی نبوده و قابل اثبات و نفی عقلانی نیست. در کتاب اخلاق جرج مور که ترجمه هم شده است، ده مولفه ذکر می شود که گفته می‌شود هیچ‌کدام از این مولفه‌ها اعم از خدا، وجدان، فطرت و ... قابل اثبات نیست. در این گرایش فلسفه غربی مسئله «باید»ها را از «هست‌»ها جدا کرده و آنها را امور اعتباری گرفتند. کتاب دانش و ارزش در ایران به نوعی ترجمه محتوایی از این کتاب است و به‌تبع آن جریان حلقه کیان شکل گرفت و متاسفانه برخی از روحانیان ما که مطالعه در فلسفه اسلامی نداشتند در این دام افتادند. جنگ بین علم دین و توسعه ریشه در غرب دارد.

کوهساری ادامه داد: غربی‌ها در دوره جدید نه‌تنها دین بلکه روح را هم نامعقول دانستند و پس از گذشت سه تا چهار قرن در دوره پست‌مدرنیسم بحث‌هایی جدیدی مطرح می‌شود، در حالی که ما در ایران داریم به قرن ۱۷ و ۱۸ بر می‌گردیم. پست مدرنیسم می‌گوید اینکه ما ۴ قرن تقدس‌زدایی پرداخته‌ایم به بن‌بست رسیده است و اصول مدرن را باید مورد تجدید نظر قرار دهیم. الان بزرگترین روح‌شناس‌ها در غرب هستند و احضار روح می‌کنند. مسئله احیای خانواده در غرب امروز مورد توجه است. حتی در روان‌شناسی جریان پراگماتیسم پیدا شده است و به اصالت نتیجه باور دارد و می‌گوید کاری ندارد که چیزی درست و یا نه، بلکه کسی که معتقد به خدا یا زندگی خانوادگی است، می‌تواند آرامش داشته باشد، یعنی آمدند و نتیجه را قبول کردند. از این‌رو در غرب بازگشت به معنویت جدی شده، اما چون در فلسفه غرب عرفانی الهی کامل نیست، عرفان بشری باب شده است و بازتابش به کشورهای اسلامی آمده است. این خلاصه‌ای از جریان غربی بود.

وی افزود: در خصوص سنت اسلامی من مطالبی را در مقدمه کتاب تاریخ فلسفه اسلامی ذکر کرده‌ام و همچنین در خصوص ماهیت، چیستی فلسفه و عرفان اسلامی مقالاتی نوشته‌ام؛ به صورت خلاصه تمدن اسلامی به طور طبیعی و خواه‌ناخواه با ایران، فلسطین و حوزه‌های تمدنی دیگر برخورد کرد و عناصری وارد تمدن اسلامی شد. در جندی شاپور، انطاکیه، اسکندریه، فلسفه یونان، روم، چین و هند به جهان اسلام وارد شدند. عرفان هم همین‌طور در تمام حوزه تمدنی گسترده وارد اسلام شد. اما باید در نظر داشت که به تعبیر استاد حسن‌زاده چون انسان سر دارد، فلسفه دارد و چون سِر دارد عرفان دارد و سَر و سِر دو روی یک سکه‌اند. در ایران آن زمان و امپراطوری ایران که قدرت وسیعی داشتند، پشتوانه علمی داشتند. زمانی که حوزه‌های تمدنی وارد اسلام شدند، بحثی مطرح شد که آیا می‌توانیم پسوند اسلام استفاده بکنیم و یا نه؟

عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران تصریح کرد: برخی می‌گویند این فلسفه متعلق به یونان، ایران قدیم، روم و ... است و ربطی به این مسئله ندارد. اگر رابطه بین علم و دین را با فلسفه غرب مقایسه کنید همه می‌دانیم که علم و عرفان در اسلام ناشی از متون اسلامی است اما این به معنای عدم استفاده از علم دیگران نیست. بر بالین امام علی(ع) پس از ضربت، پزشکی یهودی حاضر می‌شود. امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) حضور داشتند که این‌ها علم لدنی داشتند اما استفاده‌ای نکردند. آیا در چنین فرهنگی اصلا جنگ بین علم و دین پیش می‌آید؟ پاسخش منفی است. یعنی این که یک پزشک غیر مسلمان مغز سر ولی خدا را معالجه می‌کند، چون این‌ها مامور نبودند علم غیب را اعمال بکنند، مگر برای اثبات نبوت و امامت.

کوهساری با بیان اینکه من منکر نیستم که در برخی از جنگ‌ها فرشتگان به آن‌ها کمک می‌کردند، گفت: اما در سیره معصومین(ع) اساس زندگی، زندگی طبیعی بوده است. من در تاریخ فلسفه اسلامی نوشته‌ام با ارجاع به جلد ۵ تفسیر المیزان در بحث سیر تفکر در اسلام نوشته‌ شده است که مسئله علم، فلسفه و عرفان مانند اضلاع یک مثلث است و این مثلث بدون دیگری به هم می‌ریزد. در فلسفه اسلامی ما سلسله مسائلی داریم که محسوسات است و پاسخگویش تجربه و علم است، معقولات پاسخ خود را در فلسفه یافته‌اند و مسائل وجدانی در عرفان منعکس شده است. در تمدن اسلامی البته مقداری بگو مگو و تکفیر شرع گرایی داشته‌ایم که بیشتر برای اهل سنت است. وقتی جریان کلامی شکل می‌گیرد سلسله اختلافاتی پیش می‌آید که برخی طرفدار فلسفه و ضد کلام بوده‌اند اما آرام آرام این سه به هم نزدیک می‌شوند و تضاد و جنگ دیگر مطرح نیست.

وی تصریح کرد: ما در محسوسات علم، معقولات فلسفه و در وجدانیات عرفان را داریم، سوال این است که علم، فلسفه و عرفان مطلق هستند که جواب این است که نه. ابن‌رشد مسیر بهتری را طی کرده است. غزالی کتابی به نام تهافت‌الفلسفه دارد که آن را چالش کشیده است. ابن رشد در مقدمه تهافت‌التهافت می‌گوید شما می‌گویید تعارض دین و فلسفه وجود دارد اما باید اول دین و فلسفه را تعریف کنید، بعد می‌گوید دین محکم و متشابهاتی دارد و تا متشابهات را به محکمات بر نگردانیم، نمی‌تواند دینی باشد، فلسفه هم محکم و متشابهی دارد که سلسله مباحث برهانی است و مباحثی خطابی مشهوری و ... که به عنوان فلسفه است و تا در فلسفه مسائلی که برهانی نیست، به برهان نرسد فلسفه نیست. ابن‌رشد می‌گوید اکثر دعواها مال متشابهات فلسفه و متشابهات دین است شما اول این دو را به اصل‌شان برسانید که ببینیم، آیا در واقع جنگی بین این دو واقع می‌شود و یا نه.

عضو هیئت علمی پردیس قم دانشگاه تهران افزود: اکثر فناوران ما مانند بوعلی‌سینا و فارابی را در نظر بگیرد. پزشکی از روحانی و فلسفه جدا نبود. مهندس پزشک هم بود و به فلسفه هم می‌پرداخت. ابن‌سینا هم شفا را نوشته است و هم قانون را. در مدارسی مانند دارالفنون با الگوی جدایی حوزه از دانشگاه، مسئله علم از دین جدا شده و این دو حیطه به هم نمی‌رسند.

کوهساری با طرح این پرسش آیا پسوند اسلامی درست است یا نه؟ گفت: اگر کسی که فیزیکدان و شیمیدان است به عنوان مسلمان کار علمی می‌کند، آیا طبیعت را آیت و نشانه خدا می‌داند و یا نه؟ می‌داند. نقل است که امام صادق‌(ع) رسالاتی در شیمی داشته است. من قبلا در مقاله‌ای هم نوشته‌ام، برخی از عزیزان با این تصور که این دو یعنی علم و دین به هم نمی‌رسند، گفته‌اند که پسوند اسلامی علم درست نیست. به نظر من بهترین تعبیر را در این خصوص آیت‌الله مصباح در دروس فلسفه داشته است، ایشان می‌گوید مقصود از فلسفه و عرفان اسلامی دو مقوله می‌تواند باشد یا بگوییم که اکثریت محتوای موجود برگرفته از قرآن و سنت است یا بگوییم اکثریت پدید آورندگان مسلمانان هستند. در این صورت فلسفه غرب همچنین خواهد بود.

وی تصریح کرد: شیخ اشراق معتقد است که فلسفه غرب در اصل به شرق معنوی و جغرافیایی بر می‌گردد، کل فلسفه به دین باز می‌گردد. شما چطور می‌توانید فلسفه غرب را به این عنوان ذکر می‌کنید، فلسفه اسلامی را هم می‌توانید به این عنوان استفاده کنید. ما عرفان هندی، ایرانی و اسلامی داریم. برخی نوشته‌اند فلسفه اسلامی و برخی نوشته‌اند فلسفه مسلمانان. این دو کلمه فرق می‌کنند، ادعا این است که محتوای فلسفه و عرفان اسلامی برگرفته از محتوای اسلام است. اگر بالای ۵۰ درصد محتوا از یک تمدنی باشد، می‌توان نام آن تمدن را برای فلسفه و یا عرفان ذکر کرد.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا ما فیزیک اسلامی داریم یا نه؟ نظریه‌ای آیت‌الله العظمی جوادی دارد و آن این است که چون واقعیت این است که در تمدن غرب علم تقدس‌زدایی شده است و این تعبیر متعلق به کتاب جهان‌بینی‌های راسل است که هر چه بر ارزش علمی علم افزوده شد، از ارزش نظری آن کاسته شده است. تمدن غرب دنبال این است که ما ارزشی عملی داریم و ارزشی اخلاقی و تمدن غرب ارزش اخلاقی را هر چه پیش می‌رود، کاهش می‌دهد، چون این‌ها دنبال این هستند صحبتی می‌شود که علم نباید عقیده پشت سرش باشد که نادرست است. اتفاقا فلسفه غرب بر اساس یک پیش‌فرض دارد پیش می‌رود و جنگ تمدنی که هانتینگتون مطرح کرده است، همین را تایید می‌کند.

کوهساری در پایان گفت: آیت‌الله العظمی جوادی می‌خواهد بگوید علم می‌خواهد مقدس باشد، وقتی شیمیدان جهان را مظهری از خدا بداند علم دینی است که به نظرم در درجه اول بینشی عرفانی است که حضرت امام خمینی(ره) هم داشت، اما دعوا سر این است که آیا علم می‌تواند مقدس باشد یا نه؟ به نظر قرآن و روایات کل جهان هستی به منزله اسما و صفات الهی است از این‌رو ما می‌توانیم علم مقدس داشته‌ باشیم.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین