زوج جوان با غلبه بر انبوه موانع کمرشکن، کسب و کاری دلچسب با درآمدی خوب دارند و از زندگی لذت میبرند. کار آنها پرورش کروکودیل است!
روزنامه ایران نوشت: «اگر بخواهند قصه زندگیشان را خلاصه کنند، میتوانند به همین سه واژه اکتفا کنند: «امید»، «پشتکار» و «همراهی» که بیشعار و بیاغراق، هرچه دارند از این سه گانه دارند.کسب و کار تازه این زوج کار آفرین یک دهه قبل به تلنگری بند شده بود؛ کافی بود به اندازه سر سوزنی کم بیاورند! آه در بساطشان نمانده بود و تمام دار و ندارشان را صرف این کسب و کار کرده و شوربختانه توفیقی نیز حاصل نکرده بودند.
کافی بود زهر حرفهای مأیوسکننده مسئولان و اطرافیان، در جانشان مینشست؛ بیگمان باید دستها را بالا میگرفتند و تسلیم میشدند و خود را از شر این همه مکافات خلاص میکردند. اما «ناامید» نشدند و با «پشتکار»ی مثال زدنی پی کار را گرفتند و با «همراهی» جانانه یکدیگر مسیر را ادامه دادند.
نشان به آن نشان که امروز با عنوان کارآفرین برتر و نمونه، کسب و کاری عالی و درآمدی میلیاردی دارند و مهمتر از همه اینها، از لحظه لحظه زندگی و کارشان لذت میبرند. حالا نه تنها به فکر رونق این صنعت «تولیدی – گردشگری» هستند که امید دارند جوانان مسیر صعب العبوری را که هموار ساختهاند، ادامه دهند. رؤیای آنها این است که کشور ایران در زمینه پرورش و تکثیر کروکودیل به پیشرفتهای بیشتری برسد و در این زمینه حتی با کشورهای قدر به رقابت بپردازد.
گفتوگوی با مژگان روستایی و بهروز سالاروند و شنیدن قصه زوج جوانی که به واسطه همت بلند خود، رنگ دیگری به زندگی زدهاند، خالی از لطف نیست.
«متولد سال ۱۳۶۲ هستم. کودکی هایم شبیه به همه کودکان همان سالىها سپری میشد؛ البته با این تفاوت که بر خلاف بعضی از آنها به شدت به حیوانات علاقه داشتم و از این که با آنها وقت بگذرانم، لذت میبردم. حتی وقتی به همراه خانواده برای گردش به طبیعت میرفتیم تا زمانی که صدای جیغ آنها بلند نمیشد، متوجه نمیشدم؛ چرا که تماس با مار و مارمولک برای بعضی افراد دلهرهآور و حتی بعضاً غیر ممکن است.»
مژگان روستایی ادامه داد: «این روحیه با من همراه بود و علاقهمندی پدرم به طبیعت هم به آن جان بیشتری میبخشید تا جایی که به عشق درس زیست شناسی، برای مقطع دبیرستان رشته علوم تجربی را انتخاب کردم و با آن که دروس ریاضی و آمار را با اکراه پاس میکردم اما از این که به علاقهمندیهایم پاسخ میدادم خوشحال بودم. با همین نگاه به سراغ رشته دانشگاهی جانور شناسی رفتم و لحظههای علمی شیرینتری را نسبت به دوره دبیرستان تجربه کردم. با پایان دوره دانشگاه هم با همسرم آشنا و ظرف مدت کوتاهی مقدمات ازدواجمان فراهم شد.»
از زنبور تا کروکودیل «من دانشجوی رشته رایانه با گرایش برنامهریزی کنترل طرح بودم و همسرم جانور شناسی میخواند و آشناییمان بهترین اتفاقی بود که در زندگیمان رقم خورد. خلاصه این که در سال ۱۳۸۳ مراسم ازدواجمان را جشن گرفتیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.» بهروز سالاروند اینها را گفت و افزود: «من در یک شرکت خدمات رایانهای و همسرم در شرکت پتروشیمی اهواز و در حوزه تولید مواد بیولوژیکی مشغول به کار بود و پس از مدتی تصمیم گرفتیم به تهران نقل مکان کنیم. با این حال همواره میخواستیم دست به کار متفاوتی بزنیم و با تکیه بر توانمندی هایمان فعالیتی تولیدی را آغاز کنیم. تصمیممان جدی شد و کارهای متفاوتی را مورد بررسی قرار دادیم که از میان همه آنها با وجود علاقه مژگان به دنیای حیوانات، پرورش حیوانات ذهنمان را به خود مشغول ساخت. فهرستی از حیواناتی مثل زنبور، شترمرغ، بوقلمون، اسب دریایی، خیار دریایی و ماهی را تهیه کرده بودیم اما از آنجا که میخواستیم فعالیتی نو را دنبال کنیم، با انجام تحقیقات وسیع، در نهایت، پرورش کروکودیل و تکثیر آن را (تکثیر کروکودیل از سختترین تکثیرها در خزندگان است) انتخاب کردیم ولی این انتخاب ابتدای یک مسیر بسیار سخت و پر پیچ و خم بود، زیرا این نخستین باری بود که در ایران افرادی قصد داشتند به پرورش کروکودیل بپردازند. بگذریم از این که در بسیاری از ادارات برخوردهای بسیار بدی با من و مژگان میشد و برای برخی خنده دار بود که میخواهیم کروکودیل پرورش دهیم!»
سالاروند با مرور دو سال خستهکنندهای که در تصمیم آنها خللی وارد نساخته و آنها را از پا نینداخته بود، افزود: خوب میدانستیم راه سختی در پیش داریم اما اراده ما برای به نتیجه رساندن هدفی که در سر میپروراندیم سرسختتر بود به همین خاطر، خانه، ماشین، زمین و هر چه را که داشتیم فروختیم و با دریافت وام ۱۰۸ میلیون تومانی با سرمایهای نزدیک به ۵۰۰ میلیون تومان در ابتدای مسیر صعبالعبور پرورش کروکودیل ایستادیم.
به واسطه کاستیهایی که در کشور وجود داشت چارهای نداشتیم جز این که در یکی از کشورهای آسیای شرقی که پرورش کروکودیل را به صورت جدی دنبال میکردند دورهای آموزشی را بگذرانیم به این ترتیب در ابتدای سال ۱۳۸۶ با هزینهای معادل ۴۰ هزار دلار راهی مالزی شدیم و پس از طی کردن دوره آموزشی یک دوره سه ماهه کارورزی را نیز در یکی از مراکز پرورش کروکودیل مالزی سپری کردیم.
وقتی بازگشتیم زمان آن رسیده بود تا محیطی مناسب با طبیعت کروکودیلها را برای پرورش آنها انتخاب کنیم. از آنجا که نمیخواستیم هزینههای اضافی بر کارمان تحمیل شود «جزیره قشم» بهترین گزینه بود زیرا گرما و رطوبت دوست داشتنی کروکودیل را داشت اما به دلیل وجود برخی محدودیتها ناچار بودیم جزیزه هنگام را برای ساخت مزرعه کروکودیلها برگزینیم.
روستایی با سه خانوار
«من و همسرم از لحاظ سطح خانوادگی در موقعیتی قابل قبول و از لحاظ مالی در رفاه نسبی بودیم اما به خاطر تصمیمی که گرفته بودیم مجبور شدیم تمام دار و ندارمان را بفروشیم و مبالغی هم وام بگیریم و زیر بار قرض برویم اما این تمام ماجرا نبود، ما باید کیلومترها از خانواده هایمان فاصله میگرفتیم و در منطقهای که هیچ شناختی از آن نداشتیم زندگیمان را از نو آغاز میکردیم. از اینها گذشته، برای این که از نزدیک در جریان پیشرفت کار باشیم ساکن روستایی پرت و نسبتاً متروکه در جزیره هنگام شدیم که به غیر از من و همسرم، دو خانوار دیگر در آنجا زندگی میکردند. آنجا از لحاظ امکانات کاملاً محروم بود تا حدی که چیزی به نام خودرو و جاده درست و حسابی وجود نداشت و ما مجبور شدیم برای سهولت در کار یک تراکتور و موتور باری خریداری کنیم.»
مژگان که به گفته خودش هر چه از سختیهای آن دوران بگوید کم گفته است، ادامه داد: برای من و همسرم پذیرفتن آن شرایط دور از باور بود اما به قدری به موفقیت امیدوار بودیم که به جرأت میگویم سختیهای آن دوران را حس نمیکردیم. ما از نزدیک شاهد لحظهلحظه پیشرفت مزرعه ۲ هکتاریمان بودهایم. خلاصه این که روزشمار موفقیت هایمان آغاز شده بود و میتوانستیم آن را کاملاً لمس کنیم. تا بهمن ماه ۱۳۸۹ صاحب فرزندی نشده بودیم اما آن روز با فرود هواپیمای حامل۸ «کروکودیل پروسوس» وارد شده از کشور مالزی در پوست خود نمیگنجیدیم. وقتی کروکودیلها از جعبهها خارج و وارد استخرهای مزرعه شدند احساسی شبیه پدر و مادرها داشتیم. تلاشهای سه و نیم سالهمان به ثمر نشسته بود و میتوانستیم تمام بیمهریهایی را که دیده بودیم فراموش کنیم.
رنگین کمان موفقیت حالا نزدیک به ۷ سال از آن روزها میگذرد و تعداد ۸ کروکودیل مزرعه به ۱۵۰ کروکودیل افزایش پیدا کرده است. ضمن این که در آن سالها میدانستیم قرار نیست شبیه برخی کشورها از گوشت و پوست کروکودیلها برای درآمدزایی استفاده کنیم و باید از این گونه فوقالعاده تنها برای تأمین نیاز گردشگری کشور استفاده میبردیم. به همین دلیل در سال ۱۳۹۰ در کنار مزرعه، پارکی را به وسعت ۲ هزار متر راهاندازی کردیم تا مسافران نوروزی و گردشگران جزیرههای قشم و هنگام که کمکم متوجه وجود کروکودیلها در مزرعه ما میشدند، برای بازدید به آنجا بیایند. استقبال بینظیری که مردم از پارک کروکودیلها داشتند، نقطه پایانی بود بر تمام مشکلاتی که تا به آن روز بر سر راهمان وجود داشت. تنها مشکلی که وجود داشت، کمبود فضای پارک بود که بازدیدکنندگان از آن انتقاد میکردند. خوشبختانه ۵ ماهی هست که از افتتاح پارک ۱۰ هزار متری کروکودیلها در منطقه آزاد قشم میگذرد و توانستهایم با گسترش پارک، رضایت بازدیدکنندگان را تأمین کنیم.
وحشی و درنده اما صبور موفقیت این مجموعه آنجا دلنشینتر میشود که برای بیشتر از ۲۰ نفر شرایط شغلی فراهم کرده است، ضمن این که تاکنون ۵ میلیارد و پانصد هزار تومان درآمدزایی داشته که به غیر از حقوق پرسنل، مابقی درآمد صرف همین مجموعه شده است؛ چرا که مژگان و بهروز به جای آن که به فکر فعالیت دیگری باشند، تلاش میکنند با صرف کردن سود مجموعه در بخشهای مختلف آن به رشد و شکوفایی مزرعه و پارک کروکودیل هایشان کمک کنند. همچنین به واسطه این کار جدید در ایران طی دو سال پیاپی (۱۳۹۲ -۹۳) نشان کار آفرین برتر را دریافت کنند و در سال ۱۳۹۴ هم به عنوان کارآفرین برتر انتخاب شوند؛ گذشته از آن به گفته مژگان روستایی، این پارک نه تنها کروکودیلهای مراکز مجاز مثل باغ وحشهای سطح کشور را تأمین میکند، بلکه صادرات این گونه جانوری نیز در دستور کار قرار گرفته است.
مژگان که با وجود روحیه نشأت گرفته از ظرافت زنانهاش از کار کردن تمام وقت در مزرعه کروکودیلها لذت میبرد، دلیل این وابستگی و علاقهمندیاش را ویژگیهای فوقالعاده این حیوان میداند و اشاره میکند: کروکودیل حیوانی به شدت صبور، باهوش و زیرک است و این وِیژگیهای خارقالعاده در نحوه شکارکردنش بارز است. البته شاید این سؤال پیش بیاید که کروکودیلها به دلیل زندگی در مزارع شکار را فراموش کردهاند؛ در حالی که باید بگویم این حیوان رامشدنی نیست، در همه حال درنده خویی خودش را دارد و هر چند که در مزرعه ما به دلیل آن که نمیخواهیم موجودی را به مرگ و شکار شدن محکوم کنیم از مرغ کشتار شده، ماهی و گوشت قرمز به عنوان طعمههای این حیوان استفاده میکنیم، تا شکار را فراموش نکند. دلیل بعدیام برای علاقهمندی به این گونه جانوری این است که شبیه به هر جاندار دیگری حس وابستگی را در انسان به وجود میآورد به همین خاطر من و بهروز پذیرفتهایم بسیاری از تفریحات یا مشغلههای زندگیمان را نادیده بگیریم تا تمام وقت به فعالیتی بپردازیم که همه توان و داراییمان را صرف شکوفایی آن کردهایم. حتی دخترمان آنیسا که ۵ سال دارد، به این حیوان علاقهمند شده و حتی باید بگویم متأسفانه از کروکودیلها نمیترسد.»