اندیشکده آمریکایی شورای اتلانتیک دوم مهر سال جاری ( 23 سپتامبر 2016 ) نشستی را با عنوان"آتش دقيق: ارزيابي راهبردي برنامه موشکهاي متعارف ايران" با حضور جمعی از کارشناسان حوزه نظامی ازجمله "باري پاول" معاون شورای آتلانتیک ؛ "مايکل المن" مشاور ارشد حوزه دفاع موشکي در موسسه مطالعات راهبردي و بين المللي و کارشناس سابق سازمان ملل متحد در امور موشکی ؛ زلماي خليلزاد سفير پيشين آمريکا در عراق و افغانستان و نماينده پيشين آمريکا در سازمان ملل متحد و نماينده ويژه سابق رئيس جمهور امريکا درمسائل افغانستان ؛ مشاور فعلی موسسه مطالعات راهبردي و بين المللي در واشنگتن و عضو هيئت مديره شوراي آتلانتيک ؛ "بلال صائب "کارشناس ارشد این انديشکده ؛ " کلسي داِونپورت" مدير بخش سياستهاي منع اشاعه در انجمن کنترل تسليحات در آمريکا و تحليلگر شبکه هاي مختلفي ازقبيل سي ان ان، بي بي سي، فاکس نيوز، و همچنین دریاسالار "جان دابليو ميلر" معروف به درياسالار فازي فرمانده پيشين ناوگان پنجم نيروي دريايي آمريکا در بحرين برگزار گردید.
در ابتدای این نشست؛ معاون شوراي آتلانتيک با
طرح این نکته که هدایت جلسه با دریاسالار "جان دابليو ميلر" خواهد بود؛ گفت:موضوع
بحث امروز ما درباره توانمندي هاي جاري و آتي موشکي ايران است. اين موضوع بسيار مهم
است. خود من در اين حوزه فعال بوده ام چرا که بر برنامه بازنگري در توان موشکي در
دولت باراک اوباما نظارت مي کردم که عمده تمرکز آن بر توان موشکي اروپا بود اما درعين
حال، تمرکز بسيار زيادي بر توان موشکي فعلي و آتي ايران نيز وجود داشت. لازم است ارزيابي
جامعي از اين مساله وجود داشته باشد.
بايد ديد آيا ارزيابي قبلي دولت اوباما درباره توان موشکي ايران هنوز هم سودمند است يا بايد به فکر ارزيابي جديد از اين مسئله بود و براساس آن، توصيه هاي جديدي به دولت آتي آمريکا ارائه کرد که تا چند ماه ديگر در مسند امور قرار مي گيرد و ممکن است با ارزيابي هاي به روز و مبتني بر واقعيت هاي ميداني درباره توانمندي موشکي ايران، رويکردي متفاوت را در پيش بگيرد.بنابراين مي بينيم که اين موضوع بسيار مهم است.
به نظر مي رسد تغييري در سياست موشکي ايران رخ داده است بطوريکه
از تمرکز بر ساخت موشکهاي دوربرد در گذشته که زماني هم در کانون توجه دولت جرج بوش
رئيس جمهور سابق آمريکا بود به سمت ساخت موشکهايي با دقت بيشتر رفته است. ساخت چنين
موشکهايي ميتواند سياستهاي ايالات متحده را در اين زمينه پيچيدهتر کند زيرا ايران
ميتواند از اين موشکهاي دقيقتر ، اهدافي را در حوزه خليج (فارس) و سرمايههايي با
ارزش بالا هدف قرار بدهد. با توجه به اين توان موشکي ايران، پرسشهاي بسيار جدي مطرح
مي شود مبني بر اين که ايالات متحده چگونه ميتواند با کشورهاي عربي حوزه خليج (فارس)
همکاري کند تا با اين چالشها مقابله شود بويژه براي تقويت توان پدافند موشکي کشورهاي
عربي در حوزه خليج (فارس) اقدام شود و اين توانمندي موشکي کشورهاي مذکور، يکپارچه
شود. شايد در حالحاضر، نيل به اين هدف بسيار دستنيافتني به نظر بيايد.
●دریاسالار "ميلر"در ادامه اين نشست اظهار داشت: سوالات زيادي درباره توان موشکي ايران مطرح است. یکي از پرسشهاي مطرح اين است که افزايش توان موشکي ايران چه خطراتي براي ايالات متحده و شرکاي منطقهاي آن به همراه دارد؟ باعنايت به شهرت بدي که برنامه موشکي ايران دارد، شرکاي ما در منطقه بايد چه کار کنند؟ باتوجه به پيشرفتهايي که شرکاي ما در منطقه داشته اند يا فقدان پيشرفتهايي که در منطقه درباره توان موشکي اين شرکايمان مطرح است، چه کارهايي بايد انجام شود؟ چه توصيههايي در اين خصوص مطرح است؟
"خليل زاد” در پاسخ گفت: درخصوص مسائل و پرسشهايي که مطرح کرديد ميخواهم به چهار نکته اشاره کنم.
يکي
از نکات مطرح اين است که برنامه موشکي ايران بخشي از نگراني بزرگتري است که در عرصه
جهاني درباره اشاعه (موشکي) داريم. در عصر جديد، اشاعه تسليحات کشتار جمعي و موشکها
در زمره بالاترين اولويتها در زمينه دغدغههاي مطرح در حوزه امنيت ملي ايالات متحده
قرار دارد. باان که با ايران به توافقي دست يافتهايم و در بازه زماني مدنظر در اين
توافق (برجام)، محدوديتهايي درباره برنامه هستهاي ايران اعمال ميشود که بسيار نگران
کننده بوده است، اما برنامه موشکي ايران تحت تاثير اين توافق هستهاي قرار ندارد. در
ارزيابيهاي اخير گفته ميشود نوعي تغيير در
برنامه موشکي ايران رخ داده است بطوريکه دقت موشکهاي ايران افزايش مييابد و بار انفجاري
آنها تغيير ميکند و کنترل آنها نيز بهتر شده است و درنتيجه موشکهاي ايران از نظر موشکهاي ميانبرد، مرگبارتر شده است.
باوجود اين، نميتوان بعيد دانست که بار ديگر تمرکز ايران در برنامه موشکي تغيير کند.درنتيجه، ممکن است برنامه موشکي ايران در گذر زمان، تهديدي براي خود ايالات متحده و متحدانش در اروپا و ديگر مناطق جهان باشد. ايران در حوزه ماهوارهها نيز فعال است. ايران ميتواند از دانش و تجربهاي که از آزمايشهاي موشکياش به دست ميآورد براي ساخت موشکهاي بالستيک قارهپيما بهره بگيرد. ارزيابيهاي دستگاههاي اطلاعاتي آمريکا نيز ظاهرا ناظر بر اين سخن است که ممکن است تا يک دهه ديگر ايران درباره ساخت موشکهاي بالستيک قاره پيما تصميم گيري کند. 10 سال از نظر برنامه ريزي براي آينده جهان و برنامه ريزي نظامي، زمان طولاني به شمار نميرود. بنابراين ميبينيم که برنامه موشکي ايران از بعد جهاني، چنين مشکلاتي را به همراه دارد. درنهايت هم اين خطر موشکي در بلندمدت ميتواند متوجه خود آمريکا باشد. فعلا باتوجه به توان موشکي ايران، تمرکز بر تاثيرات اين توان موشکي در منطقه است.
نکته دوم اين است که برنامه
موشکي ايران بخشي از تحولات ناخوشايند در منطقه است که بر منافع ايالات متحده تاثير
ميگذارد. اين منطقه در وضعي قرار دارد که برخي از فوريترين مسایل مطرح در حوزه امنيت
ملي ايالات متحده در آن رخ داده است. در عراق و سوريه شاهد جنگهاي منطقهاي هستيم. اين جنگها سبب شده است تروريسم تقويت شود
که مشکلي جهاني به شمار ميرود و براي همه ما تهديد به شمار ميرود. ايران نيز در بيثباتي و منازعه اي که در منطقه در جريان است، نقش مستقيم دارد. در مجموع، تلاشهاي ايران
براي اين منظور اين است که به قدرت غالب منطقهاي تبديل شود.
استفاده بسيار موثر ايران از عناصر وابسته به صورت جنگ نيابتي نيز يکي ديگر از ابزارهايي است که ايران از آن بهره ميگيرد. ايران از توان سايبري نيز به صورت ابزار ديگري بهره ميگيرد. اتفاقهاي رخ داده در عرصه سايبري، شبيه جنگهاي چريکي در بستر سايبري است. ايران نيز اخيرا به اجراي برنامههايي روي آوردهاست که ازطريق آنها بتواند تهديدي نامتقارن براي دشمنانش بوجود بياورد و در آينده نيز شايد بخواهد از اين حربه براي منازعهها بهره بگيرد.
نکته سوم به چالش محدودتري مربوط است که درباره توان موشکي ايران مطرح است. وقتي جنگ اول خليج (فارس) شروع شد من در وزارت دفاع حضور داشتم. منظورم جنگ ايران و عراق است. در آن زمان، عراق با موشکهايش شهرهاي ايران را هدف حملاتش قرار داد و درنتيجه ايران هم به اين سمت سوق پيدا کرد که موشکهاي خودش را بسازد و همين کار را هم انجام داد. ايران در مقطعي با استفاده از قابليتهاي ابتدايي خودش اين کار را انجام داد. درنتيجه، صدام در حملات به شهرهاي ايران تجديدنظر کرد و براي مدتي حملات به شهرها و جنگ شهرها به حال تعليق درآمد. در طول زمان هم، ايران به اين جمع بندي رسيد که داشتن تسليحات هستهاي و برنامه موشکي که بتوان با آن،جنگ افزارهاي هستهاي را شليک کرد، ضروري است.
به نظر من، اين درس مهمي است که ايران از جنگ خليج (فارس) يا همان جنگ ايران و عراق گرفت. پس از جنگ هاي منطقهاي، بسياري از کشورها از اين جنگ ها درس گرفتند. ما نيز از اين جنگ درس گرفتيم. کشورهاي ديگري ازقبيل هند و ايران و کشورهاي ديگر نيز از اين جنگ درس گرفتند. به گونه اي تعجب آور، جمع بندي بسياري از اين کشورها آن بوده است که اگر ميخواهند به سرنوشتي همانند عراق مبتلا نشوند بايد تسليحات هستهاي و توان موشکي داشته باشند. تبلور علاقهمندي ايران به داشتن تسليحات هستهاي، برنامه هستهاي اين کشور بوده که براي مدت چندين سال ادامه داشتهاست. توافق هستهاي، محدوديتهايي براي برنامه هستهاي ايران بوجود آورده اما برنامه موشکي اين کشور همچنان ادامه داشته است. تعداد موشکهاي ايران و برد آنها به صورت چشمگيري افزايش يافته است. اما اين موشکها، عمدتا به عنوان تسليحاتي براي ايجاد رعب و وحشت و بازدارندگي و هدف قراردادن اهداف بزرگ، ارزشمند هستند زيرا اين موشکها غيردقيق هستند. اين موشکها براي هدف قراردادن اهداف کوچک و محدود نظامي سودمند نيستند که از آنها محافظت هم ميشود. اما به نظر ميرسد که اين روند در ايران به تدريج در حال تغيير است.
"خلیل زاد"در بخش ديگري از اظهاراتش گفت:
ايران در تلاش است موشکهايي با دقت بيشتر بسازد. ايران ميخواهد برد موشکهايش را نيز
افزايش بدهد و به دو هزار کيلومتر برساند. ساخت چنين موشکهايي سبب ميشود ايران امکان
عمل بيشتري درمقايسه با موشکهاي فعلياش داشته باشد. اين امر، پاسخها به توان موشکي
ايران را پيچيده تر مي کند و سبب ميشود طرفهاي مقابل براي دفاع از خودشان درمقابل
اين موشکهاي ايراني، بيشتر تلاش کنند. تلاشهاي زيادي در سطح منطقهاي به دست ما انجام
شده است. به هرحال، بايد اين توان پدافند موشکي نيز با شرايط جديد منطبق شود. نوعي
کنش و واکنش در جريان است. با افزايش تعداد موشکهاي ايران و ارتقاي دقت آنها ، تلاشهاي
لازم براي دفاع درمقابل اين موشکها نيز بايد ارتقا پيدا کند.
نکته چهارمي که ميخواهم
به آن اشاره کنم اين است که براي استقرار ثبات در منطقه، انجام دادن چند کار لازم است.
بايد به جنگهاي داخلي در منطقه پايان داده شود. بايد ميان قدرتهاي اصلي منطقه نوعي
توازن قدرت بوجود بيايد. بايد از شکلگيري قدرت برتر در منطقه جلوگيري
شود. آمريکا بايد در نقش متوازنکننده نهايي قدرتها در منطقه ظاهر شود. بايد به سمت
پذيرش متقابل بازيگران منطقهاي حرکت شود، طوري که فرقههاي مختلف در منطقه، يکديگر
را بپذيرند و سه قدرت اصلي منطقهاي يعني ايران و ترکيه و عربستان سعودي، يکديگر را
به صورت متقابل بپذیرند. بايد نوعي سازوکار منطقهاي ايجاد شود تا ثبات برقرار شود.
درهرصورت بايد به چالش توان موشکي کشورهاي منطقه اي توجه داشت. بايد از فرصتها به منظور
اعتمادسازي و ساز وکارهاي توام با همکاري استفاده کرد. باتوجه به اينکه اخيرا از سفر
به منطقه بازگشتهام بايد بگويم که چشم انداز رسيدن به چنين ساز وکار توام با همکاري
در منطقه، در حال حاضر، محدود است.
واقعيت اين است که در حال حاضر، منطقه به سمت قطبي شدن بيشتر و شايد منازعه هاي گستردهتر حرکت ميکند. بايد مشخص شود که در خصوص توانمنديهاي موشکي ايران در کجا قرار داريم و اينکه اين برنامه موشکي در آينده نزديک به چه سمتي مي رود. منظورم از آينده نزديک، بازه زماني پنج تا ده سال است و اين برنامه چه چالشهايي را مطرح ميکند. تلاشهاي زيادي درزمينه پدافند موشکي در منطقه انجام شده است. البته يکپارچه کردن توان پدافند موشکي کشورهاي منطقه (درمقابل ايران) هنوز هم مشکل است. نکته اميدوارکننده در اين ميان آن است که رهبران منطقهاي و سران آمريکا متوجه شده اند که لازم است در اين زمينه کارهايي انجام شود. رسيدن به اين شناخت ضروري است اما کافي نيست.
●درياسالار "ميلر "در ادامه گفت: ايران از عمال خودش هم در دريا و هم در خشکي و هم در عرصه سايبري استفاده ميکند. ميتوان در اين خصوص بيشتر صحبت کرد و اين که اين رويکردها چه ارتباطي با برنامه موشکي ايران دارد. يکي از مسائل در منطقه، يکپارچه کردن برنامه موشکي کشورهاي منطقه است. در ادامه ميخواهم اين سوال را مطرح کنم که ايران از نظر افزايش دقت موشکهايش به کجا رسيده است؟ موشکهاي ايران تا چه اندازه پيشرفته هستند؟ هر از چندي، ايران موشکهايي را آزمايش ميکند که گفته مي شود ناقض قطعنامه ها است. به هرحال، سوال اين است که ايران در زمينه موشکي به کجا رسيده است؟ برنامه موشکي ايران تا چه حد پيشرفت کرده است؟ براي کاستن از سرعت پيشرفت برنامه موشکي ايران چه کارهايي ميتوان انجام داد؟
"مايکل المن"در پاسخ گفت: من از مدتها
قبل، برنامه موشکي ايران را دنبال کردهام. نکته نخست که بايد مدنظر داشت که دستکم
تا يک دهه ديگر، صحبت ما همچنان درباره موشکهاي متعارف ايران خواهد بود و نه موشکهاي
مجهز به توان هستهاي. اين نکته بسيار مهم است. موشکهاي بالستيک درصورتي ميتوانند
تسليحاتي موثر باشند که به اندازه کافي دقيق باشند و راهبردي براي استقرار آنها وجود
داشته باشد و توانمنديها و محدوديتهاي اين موشکها درک شود. فکر نميکنم اين موشکها
بتواند سير امور را کاملا تغيير بدهد. اما اگر اين موشکهاي بالستيک به تسليحات هستهاي مجهز شوند، داستان متفاوت خواهد بود. همانطور که عرض کردم از سالها قبل برنامه موشکي
ايران را دنبال کرده ام.
سال گذشته پروژه کوچکي را شروع کردم که هدف از آن، بررسي تغيير و تکامل در دکترين موشکي يا راهبرد موشکي ايران است. در گذشته توان موشکي (براي ايران)، ابزاري به منظور بازدارندگي دشمنان و رقبا در منطقه و وادار کردن آنها به انجام دادن کارهايي با تهديد به حملات به شهرهاي آنها بوده است.اين هم درسي است که ايران از جنگ ايران و عراق و عمليات طوفان صحرا گرفته است. عمليات طوفان صحرا زماني انجام شد که صدام با حملات موشکي به اسرائيل و کشورهاي عربي حوزه خليج (فارس) به دنبال ايجاد دردسر جدي بود. ايران اين درس را گرفته و نهادينه کرده و از آن دست نکشيده است.
ايران همچنان درباره توانايي موشکي اش به منظور بازدارندگي سخن میگوید و اعلام ميکند اين توان موشکي براي مقاصد تدافعي است. البته برداشت آنها در زبان فارسي از مفهوم بازدارندگي ابهام زيادي دارد(باکنايه). ميتوان درباره اين مسئله سخن گفت.
ايران پس از جنگ توانست با کمک کره شمالي که موشک
و موتورهاي موشک را در اختيار تهران قرار داد، به سرعت برنامه موشکياش را گسترش داد
تا بتواند اهدافي با برد دو هزار کيلومتر را نيز تهديد کند. به بيان ديگر، ايران با
اين موشکها ميتواند اهدافي را هدف قرار بدهد که بيشترين عامل نگراني براي ايران است
يعني اهداف متعلق به آمريکا در خليج (فارس) و اسرائيل و پايگاههاي هوايي ترکيه که ميتوان از آنها در صورت تهاجم به ايران استفاده کرد. درنتيجه، اين موشکها در سه دهه گذشته،
پاسخگوي نيازهاي ايران بوده است.
اما ايران با مشاهده قدرت نظامي پيش از عمليات طوفان صحرا (زمان حمله به کويت) و مشاهده قدرت نظامي براي عمليات آزادي عراق (حمله به عراق در سال2003)، به جمع بنديهاي متفاوتي رسيد و متوجه شد که ارتش مهاجم نبايد فقط به دنبال ايجاد هراس در خاک طرف مقابل باشد. براساس همين نگرش بود که ايران در اواخر دهه 1990 به دنبال بررسي راههايي رفت که براساس آن بتواند از اين موشکهايش براي اقدامات نظامي نيز استفاده کند. از آن زمان بود که ايران ساخت سامانههاي موشکي کوتاه برد را شروع کرد. ايران از راکتهاي دوربرد استفاده کرد تا آنها را به موشکهايي تبديل کند و اين کار را با اضافه کردن سامانههاي هدايت کننده و کنترلکننده انجام داد. ايران از پانزده سال پيش فعاليتها در اين زمينه را شروع کرده و به تدريج، ظرفيتي براي ساخت موشکهاي کوتاه برد يعني با برد دويست کيلومتر و کمتر بوجود آورده است. ايران براي اين منظور از تکنيکهايي استفاده کردهاست که شبيه موشکهاي کوتاه برد آمريکا و روسيه است.
ايران به پيشرفتهاي خوبي هم در اين زمينه دست يافتهاست. اما هنوز هم ايران نمي تواند به خواستههايي دست پيدا کند که خواهان آن بودهاست.
براي روشن شدن مسئله ميخواهم مثالي را ذکر کنم. براي اينکه موشکي بتواند سرجنگي به
وزن يک تن را حمل کند ، بايد بتواند در فاصله پنجاه متري از هدفش اصابت کند تا آن را
منهدم کند. البته انهدام هدف نيز به استحکام هدف نيز بستگي دارد به طوري که اگر هدف
موشک، اصابت به تجمع انساني باشد، فاصله 70 متري نيز ميتواند نتيجه لازم را داشته
باشد اما براي اهداف استحکام يافته بايد فاصله نقطه اصابت موشک به هدف اصلي، بيست متر
باشد.
بنابراين، موشک بايد در شعاع بسيار نزديکي از هدف به زمين اصابت کند تا نتيجه
بخش باشد. موشک اسکاد در 50 درصد موارد در فاصله يک کيلومتري هدف اصلي به زمين اصابت
مي کند. بنابراين، بايد تعداد زيادي از موشکهاي اسکاد شليک شود تا بتواند به هدف اصابت
کند. ايران با موشک فتح 110، دقت اصابت به اهدافش را افزايش داده و فاصله نقطه اصابت
موشک به هدف را کاهش داده است.
درحال حاضر، اين موشک در وضعي مانند موشکهاي اسکاد قرار
دارد. نتايج آزمايش اين موشک و رزمايشي که در سال 2012 میلادی انجام شد همين نکته را
نشان مي دهد. البته از آن تاريخ، ايران احتمالا به پيشرفتهايي در اين زمينه دست يافته
است. ايران براي اينکه در اين زمينه به پيشرفتهاي لازم دست پيدا کند دست کم پنج سال
يا حتي بيش از آن، به زمان نياز دارد. نکته مهمتر اين است که ايران بايد اين موشکهاي
جديد را آزمايش کند. ايران بايد هرسال دهها موشک آزمايش کند. اما سرعت آزمايشهاي موشکي
ايران در حال حاضر، به اندازهاي نيست که مطابق تعداد آزمايشهاي لازم براي اين منظور
باشد.
ايران سال گذشته از موشکي به نام موشک عماد رونمايي کرد که در زبان فارسي به
معناي ستون است. اين موشک اساسا از نوع موشکهاي هدايت شونده شهاب3 است که برد آن يک
1600 کيلومتر است. به نظر ميرسد موشک عماد، داراي کلاهک جنگي و قابليت مانور است و
ميتواند در زمان فرود براي اصابت به هدف، جهت حرکت خود را تغيير دهد. فناوري به کارگرفته شده در ساخت موشک عماد با فناوري استفاده شده در ساخت موشک فتح110 بسيار متفاوت
است.
ايالات متحده پانزده تا بيست سال تلاش کرد تا بتواند به فناوري مشابهي دست پيدا کند. چين هنوز در تلاش است درباره موشکهاي DF21 به چنين توانايي دست پيداکند. چين به دنبال آن است که موشکهايش بتواند اهداف سخت تر را نيز هدف قرار بدهد و به دنبال سوارکردن اين نوع موشک ها روي ناوهاي هواپيمابر است. بنابراين ميبينيم که چنين پيشرفتهايي، يک شبه رخ نميدهد. به نظر من، اين کار دستکم يک دهه طول ميکشد مگر اينکه ايران در اين زمينه از کمک خارجي چين و روسيه بهرهمند باشد.
باز هم، نکته مهمتر در اين زمينه آن است که ايران بتواند هر ماه چند آزمايش موشکي انجام بدهد. در حال حاضر ايران هر سال به طور ميانگين بين چهار و نيم تا پنج موشک با برد سيصد کيلومتر را آزمايش ميکند. ايران در دوازده ماه گذشته همين تعداد موشک را آزمايش کرده است. ايران از سال 2000 میلادی تقريبا هر سال اين تعداد موشک را آزمايش کرده است. البته در طول شانزده سال گذشته، ايران دو سال نيز به طور استثناء هيچ موشکي آزمايش نکرد. محدوديت ديگر اين است که ايران چه تعداد موشک از نوع موشکهاي اسکاد، نودانگ يا موشکهاي نوع شهاب در زرادخانه موشکياش دارد؟ آيا ايران قادر است اين موشکها را کاملا در داخل توليد کند يا اينکه هنوز بايد به دريافت موتور اين موشکها از کره شمالي متکي باشد؟ کره شمالي نيز اين موتورها را از روسيه دريافت ميکند. اگر ايران فقط يکصد فروند از موشکهاي شهاب3 داشته باشد و بخواهد همه آنها را براي ساخت موشکهاي پيشرفته تر آزمايش کند، چه وضعي پيش مي ايد؟ اين همان وضع بغرنجي است که ايران با آن مواجه است. همين محدوديتها سبب کند شدن روند پيشرفت ايران مي شود مگر اينکه ايران سامانههاي موشکي جديدي بسازد که بتواند با آن هاازمايش کند. به نظر من، مهمترين کاري که ما بايد در حال حاضر انجام بدهيم اين است که تحرکات موشکي ايران را زيرنظر داشته باشيم و اجازه ندهيم روسيه و چين به ايران در اين زمينه کمک کنند. بايد منتظر ماند و ديد که آيا ايران ميتواند در استفاده از اين فناوري به تبحر برسد يا خير. به هرحال، رسيدن به چنين تواني، زمان ميبرد.
●درياسالار "ميلر"پرسيد که ايران علاوه بر روسيه و چين از چه کشورهاي ديگري ميتواند کمک بگيرد تا از اين کمکها در برنامه موشکياش استفاده کند؟
"مايکل المن" در پاسخ اظهار داشت: ايران
ميتواند براي اين منظور به سراغ پاکستان هم برود که سامانههايي دارد و اين سامانههاي موشکي نيز درواقع، سامانههايي چيني هستند. ايران ميتواند ساخت اين موشکها را
بررسي کند و با کپي برداري از فناوريهاي به کار گرفته شده در ساخت اين موشکها، از اين
فناوري در ساخت موشکهايش و آزمايش اين موشکها استفاده کند. اين کار ميتواند زمان رسيدن
ايران به توان موشکي را در زمينههاي ديگري کوتاهتر کند که من نگران آن هستم. در اين
ميان بايد به نکته ديگري هم توجه داشت.
علاوه بر خود موشکها، بايد به توانمنديها و فناوريهاي توانمندسازي هم توجه داشت که براي ساخت موشک لازم است و بايد به صورت موازي با توان موشکي، ايجاد شود. برخي از اين فناوريها عبارتند از دستيابي به فناوريهاي لازم براي زدن قراردادن هدف، ارزيابي ميزان خسارتهاي بمبها و سامانههاي مخابراتي و امثال آن. بنابراين بايد نوعي ساختار براي توان موشکي ايجاد کرد و فقط خود موشکها کافي نيستند. ايران چند فروند UAV (هواپيماي بدون سرنشين) ساخته است که قادر به عمليات شناسايي هستند. البته مشخص نيست که اين هواپيماها قادر هستند در سرزمينهاي دشمن به عمليات شناسايي اقدام کنند يا خير. فکر ميکنم اين کار دشوار باشد. البته اگر قرار باشد از اين فناوريها به صورتي نتيجهبخش استفاده شود بويژه وقتي قرار باشد نيروهايي را هدف قرار بدهيم که در امتداد مرزها در حال تجمع کردن و بسيج شدن هستند بايد ظرفيت شناسايي داشته باشيم تا اينکه فهرستي از اهداف تدوين شود و اين اطلاعات به واحد موشکي انتقال پيدا کند و سپس، اهداف مدنظر هدف شليک موشک قرار بگيرد و بعدا هم کارهاي پيگيري انجام شود تا ميزان خسارتهاي وارد به هدف، ارزيابي شود. با همه اين اوصاف، ميبينيم که فقط خود موشکها مطرح نيستند بلکه بايد سامانهاي بوجود بيايد. انجام دادن اين کارها دشوار و زمان بر است اما باتوجه به وجود فناوري هواپيماهاي بدون سرنشين، شايد ايران بتواند بر اين محدوديتها فائق بيايد و خودش به ساخت اين توانمنديها مبادرت کند.
●درياسالار "ميلر"در ادامه سوال کرد: يکي از انتقادهايي که غالبا مطرح ميشود اين است که برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) به موضوع موشکي ايران نپرداخته است. توافق هستهاي، برنامه موشکي ايران را محدود نميکند. با اين اوصاف، آيا مي توان انتظار داشت که ايران فعاليتهايش را در زمينه موشکهاي بالستيک افزايش بدهد؟ در اين خصوص، چه کار مي توان کرد؟ سازمان ملل متحد چه کار ميتوان بکند؟ ايالات متحده چه کار ميتواند انجام بدهد؟ از منظر منع اشاعه، چه رويکردي ميتوان براي اين منظور مدنظر داشت؟
"کلسي داوين پورت" در پاسخ گفت:برداشتهاي
نادرست زيادي درباره برنامه موشکي ايران وجود دارد که بايد اصلاح شود و متوجه شد که
برنامه موشکي ايران به چه سمت و سويي مي رود. درخصوص اين پرسش که آيا آزمايشهاي موشکي
ايران و فعاليتهاي اين کشور در زمينه موشکهاي بالستيک بيشتر خواهد شد بايد بگويم که
لازم است به گذشته نگاه کنيم و اينکه با محدوديتهاي سازمان ملل متحد درباره برنامه
موشکياش در يک دهه گذشته چه کار کرده است. در سال 2006 میلادی، شوراي امنيت سازمان
ملل متحد تحريمهايي عليه ايران اعمال کرد و براساس اين تحريمها، واردات برخي فناوريها را که به توسعه
برنامه موشکهاي بالستيک ايران مرتبط باشد، به اين کشور ممنوع کرد.
اين اقدامات بخشي
از تلاشهاي گستردهتر براي سوق دادن ايران به سمت ميز مذاکرات درباره برنامه هستهاي
اش بود. من با اين سخن مخالف هستم که وارد کردن مسائل مربوط به تسليحات متعارف ايران
در مذاکرات هستهاي سبب پيچيده شدن اوضاع ميشد. اما در هرصورت، متاسفانه اين تصميم
گرفته شده بود و حالا نميتوان کار چنداني در اين خصوص انجام داد و بايد به فکر آينده
بود و اينکه در مسير پيش روي چه کار ميتوانيم انجام بدهيم. ايران به محدوديتهاي اعمال
شده درباره برنامه موشکياش که ابتدا در سال دو هزار و شش اعمال شد و سپس محدوديتهاي
شديدتري براساس قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل متحد در سال 2010 میلادی اعلام
شد و براساس آن، آزمايش موشکهاي بالستيک در اين کشور ممنوع شد، ايران هرگز به اين محدوديتها به عنوان موانعي در مسير توسعه برنامه موشکياش نگاه نکرده است.
ايران هرگز به اين محدوديتها به چشم اقدامات قانوني
ننگريسته است. سرعت توسعه برنامه موشکي ايران پيش از اعمال اين محدوديتها و پس از آن،
تقريبا يکي بوده است به استثناي دوره زماني کوتاهي که ايران درگير مذاکرات درباره متن
توافق هستهاي بود. بنابراين، شاهد آن خواهيم بود که ميزان آزمايشهاي موشکي ايران همچنان
همانند گذشته ادامه پيدا کند زيرا ايران هرگز به تحريمها يا محدوديتها به چشم اقداماتي
قانوني ننگريسته است. براساس قطعنامه جديد شوراي امنيت سازمان ملل متحد که در ژانويه
دو هزار و شانزده تصويب شد و در تاييد برنامه
جامع اقدام مشترک(برجام) بود، تحريمها درباره برنامه موشکهاي بالستيک ايران همچنان
به قوت خود باقي مانده است و ايران از واردات فناوريهاي حساس و داراي کاربرد دوگانه
يا صادرات آنها منع شده است.
البته زبان اين قطعنامه درباره آزمايش موشکي ايران، نرمتر
شده است و درنتيجه، فضايي بوجود آورده است که براساس آن، گروه پنج بعلاوه يک که با
ايران مذاکره کرده اند ميتوانند بگويند که ايران به قطعنامه پايبند نيست و از سوي
ديگر ايران ميتواند بگويد به روح قطعنامه پايبند است. علت اين مسئله نيز تغيير واژگان
مطرح در اين خصوص است. در اين قطعنامه جديد از ايران خواسته شده است تا موشکهاي بالستيک
را آزمايش نکند که براي استفاده در شليک تسليحات هستهاي طراحي شده باشند. اين زبان
قطعنامه نرمتر از قطعنامه 1929 است که در آن گفته شده بود ايران بايد از آزمايش هرگونه
موشکي خودداري کند که قادر به حمل تسليحات هستهاي است. از زمان قطعنامه جديد شوراي
امنيت سازمان ملل متحد، ايران موشکهايي را ازمايش کرده است که قادر هستند کلاهک هستهاي حمل کنند و در نتيجه ايران از آستانه بار انفجاري پانصد کيلوگرم با برد سيصد کيلومتر،
عدول کرده است. اما ايران ميگويد اين موشکها براي حمل تسليحات هستهاي طراحي نشده
اند و درنتيجه نقض قطعنامه جديد شوراي امنيت سازمان ملل متحد نيست.
بنابراين ميبينيم که نوعي ابهام از زبان اين قطعنامه به دست ميآيد و در گزارش دبيرکل سازمان ملل متحد در ماه ژوئيه نيز همين نکته منعکس شده است. در اين گزارش بايد ارزيابي دبيرکل سازمان ملل متحد از نحوه اجراي توافق هستهاي اعلام مي شد. دبيرکل در بخش جمعبندي گزارش خود گفته است که آزمايشهاي موشکي ايران اقدامي ناراحت کننده است و سبب بي ثبات شدن اوضاع مي شود و به اجراي توافق هستهاي کمک نمي کند اما درعين حال، نگفته است که اين آزمايشهاي موشکي، نقض قطعنامه بوده است. با توجه به اين ابهام و بي توجهي ايران به محدوديتهاي قبلي درباره آزمايشهاي موشکي اش، شاهد آن خواهيم بود که ايران به آزمايشهاي موشکياش ادامه بدهد و بکوشد تحريمها را دور بزند و موادي را وارد کند که ميتوان از آن براي برنامه موشکهاي بالستيک استفاده کرد.
●درياسالار "ميلر" گفت:در اين ميان بايد به برنامه فضايي ايران نيز توجه داشت. هيچ کشوري نبوده است که به توان فضايي دست پيدا کند اما نخواهد از اين توان فضايي در زمينه موشکهاي بالستيک قارهپيما استفاده کند. همين مساله درباره ايران نيز صادق است. البته عده اي ميگويند هيچ نشانهاي وجود ندارد دال بر اينکه ايران ميخواهد به سمت ساخت موشکهاي بالستيک قارهپيما برود. سوال مطرح اين است که آيا برنامه فضايي ايران، واقعا برنامه اي فضايي بوده و ايران واقعا علاقهمند است در حوزه فضا فعاليت داشته باشد يا همانطور که بسياري مي گويند، اين برنامه فضايي، پوششي براي کارهاي ديگر ايران است؟
"مايکل المن" در پاسخ گفت:پاسخ به اين
سوال شبيه پاسخ به اين پرسش است که برنامه هستهاي ايران چه وضعي دارد و آيا همانطور
که ايران مي گويد غيرنظامي است. بايد توجه داشت که ايران اين رويکرد را از ديرباز دنبال
کرده که راهبرد حفظ گزينه ها را داشته است به اين معنا که گزينه ها را براي خودش بازنگاه
مي دارد تا کارهايي را که مي خواهد انجام بدهد. درباره برنامه فضايي ايران بايد بگويم
بله ، اين سخن درست است که ايران واقعا علاقه مند است برنامه فضايي داشته باشد. ايران
به برنامه فضايي به چشم نماد قدرت خودش در عرصه فناوري نگاه مي کند. کره شمالي نيز
به اقداماتي مشابه اين مبادرت مي کند تا قدرت نمايي کند و غرور ملي خودش را نشان بدهد
و اينکه بگويد يکي از قدرتمندترين کشورهاي جهان است!
اگر به ساختار برنامه فضايي ايران
نگاه کنيم متوجه مي شويم که ظاهرا اين برنامه بر حوزه فضايي متمرکز است. در يک و نيم
سال گذشته، ايران بخشهايي از برنامه فضايي خودش را از مراکز نظامي خارج کرده است. بازهم
مي گويم که همه اين برنامه فضايي از مراکز نظامي ايران خارج نشده و فقط بخشي از اين
برنامه از مراکز نظامي خارج شده است. هنوز هم اين مراکز خارج از تاسيسات نظامي ايران
از مراکز نظامي اين کشور موتور و تقويت کننده
و تجهيزات لازم ديگر را تامين مي کنند زيرا اين مراکز نظامي، چنين تجهيزاتي در اختيار
دارند. درباره اين سوال که آيا ايران مي تواند از برنامه فضايي اش براي ساخت برنامه
موشکهاي بالستيک قاره پيما استفاده کند يا خير، بايد گفت تاوقتيکه ايران از موتور موشکهايي
از نوع اسکاد يا نودانگ استفاده مي کند، هر موشک بالستيک قاره پيمايي که ساخته شود،
بسيار بزرگ خواهد بود.
اگر به موشکهاي بالستيک قاره پيماي اخير کره شمالي
نگاه کرده باشيد، مي بينيد که اين موشکها بزرگ هستند و ايستا هستند و قدرت مانور زيادي
ندارند و شايد حتي قابل حمل و نقل باشند و سرهم کردن قطعات آن، چند هفته به طول مي
انجامد. پرکردن مخزن سوخت اين موشکها نيز زمان مي برد. باتوجه به اينکه ايران عمق استراتژيک
فوق العاده اي دارد ، استقرار اين موشکها به گونه اي نتيجه بخش، دشوار است.به نظر خود
من، ممکن است ايران برنامه فضايي اش را به گونه اي دنبال کند که بخواهد گزينه بهره
برداري از برنامه فضايي را براي برنامه ساخت موشکهاي بالستيک قاره پيما، براي خودش
بازنگاه دارد. باتوجه به اينکه ايران در آينده نزديک نمي خواهد تسليحات هسته اي بسازد،
اين کشور ده تا پانزده سال زمان دارد که بخواهد به چنين ظرفيت و تواني دست پيداکند.
به نظر من، تنها دليل توجيهي، براي داشتن برنامه موشکهاي بالستيک قاره پيما اين است که سلاح هسته اي وجود داشته باشد. بنابراين اين دو مولفه بايد به صورت موازي در کنار هم باشند تا به نتيجه منجر شوند.
در اين ميان مي خواهم به نکته ديگري هم اشاره کنم.
اينکه هيچکس تاکنون پرتاب کننده ماهواره را به پرتاب کننده موشکهاي بالستيک تبديل نکرده
است،دليل دارد. دليل اين مسئله ، الزامات عملياتي است. موشکها بايد آماده باشند تا
هرگاه در بيست و چهارساعت شبانه روز لازم شد، شليک شوند و اين قابليت شليک موشکها بايد
در همه شرايط آب و هوايي و درمواجهه با هرنوع محدوديتهاي زيست محيطي باشد. اما درباره
پرتاب کننده ماهواره، فقط زماني مي توان از اين تجهيزات استفاده کرد که آمادگي لازم
وجود داشته باشد. عواملي ازقبيل اعتبار اين سکوها نيز مطرح است. آزمايشهاي لازم براي
سکوهاي پرتاب کننده ماهواره نيز متفاوت از پرتابگرهاي موشکي است.
پرتاب کننده هاي موشکي
براي استفاده هاي نظامي، از نظر فني، بهينه نيستند. موتورهاي مورداستفاده از اين پرتابگرها
متفاوت است. ايران تاکنون کاري که انجام داده اين بوده است که پرتابگرهايش را ارتقاء دهد تا بتواند ماهواره هايش را در مدار قرار بدهد.
ايران مي تواند در مسير ادامه کار، مطالب بيشتري ياد بگيرد و از اين آموخته ها براي
برنامه موشکهاي بالستيک قاره پيما استفاده کند. ممکن است ايران در ادامه کارش، بتواند
به فناوري هايي دست پيدا کند که قابليت استفاده در تجهيزات مربوط به موشکهاي بالستيک
قاره پيما را داشته باشد. کره شمالي نيز در اين مسير حرکت کرده است. کره شمالي توانسته
است موتورهاي بزرگ موسودانگ را در آزمايش اخيرش استفاده کند.
اين نشانه ها نگران کننده است. اين نوع موتورها از موتورهايي هستند که مي توان از آن در ساخت موشکهاي بالستيک قاره پيما استفاده کرد. هدف قراردادن چنين موشکهايي دشوار است. به هرحال، بايد آزمايشهايي انجام شود تا اعتبار و پايايي اين سامانه ها سنجيده شود و اين کار زمان بر است و چهار تا پنج سال آزمايش نياز دارد. براي کشوري همانند ايران شايد اين زمان از پنج سال هم بيشتر باشد. فقط مقامات ايران مي توانند بگويند که به سمت چه هدفي حرکت مي کنندو آيا قادر خواهند بود اين کار را انجام بدهند يا خير.
"داوين پورت" هم در ادامه گفت: من
نيز با نکاتي که مطرح شد موافق هستم و فقط مي خواهم از زاويهاي به اين مسئله نگاه
کنم که کمي تفاوت دارد. باعنايت به اينکه ايران در گذشته، خودش را به ممنوعيت آزمايشهاي
موشکي مقيد نکرده است و تحريمها درباره برنامه موشکهاي بالستيک ايران نيز نتوانسته
است مانع از اقدامات اين کشور شود، اگر ايران بخواهد برنامه موشکهاي بالستيک قارهپيما
را دنبال کند، چرا نبايد گامهاي لازم در اين زمينه را بردارد؟ ايران قبلا نيز قطعنامه
ها را نقض کرده و نشان داده است که به قطعنامه جديد سازمان ملل متحد نيز درباره آزمايشهاي
موشکياش، احترام چنداني قایل نيست.
با اين اوصاف، چرا نبايد ايران بخواهد اين روند
را ادامه بدهد؟ برداشته شدن تحريمها به ايران اين امکان را ميدهد تا به واردات فناوريهايي مبادرت کند که ميتواند از آن براي برنامه
موشکهاي بالستيک قارهپيماي خودش استفاده کند. اين تحريمها در اکتبر 2023 میلادی برداشته
خواهد شد اما اگر ايران گامهايي را براي همکاري با آژانس بين المللي انرژي اتمي درخصوص
شفاف سازي درباره برنامه هستهاي اش بردارد، ممکن است در زماني بسيار زودتر از آن،
اين تحريمها برداشته شود. اگر آژانس بين المللي
انرژي اتمي به اين جمعبندي برسد که برنامه هستهاي ايران صلح آميز است و هيچ انحرافي
درباره مواد هستهاي رخ نداده است، ممکن است تحريمهاي مذکور نيز زودتر برداشته شوند.
ايران گامهاي زيادي برداشته است تا اين روند را پيش ببرد و اگر بخواهد، احتمالا ميتواند در مدت سه سال به اين هدف برسد (ساخت موشکهاي بالستيک قارهپيما) اما فعلا در
اين زمينه، عجله نميکند. اگر ايران بخواهد برد اين موشکها را افزايش بدهد و به سمت
موشکهاي بالستيک قارهپيما برود آنهم زماني که محدوديتها برداشته شود، چرا حالا نخواهد
گامهاي اوليه را در اين زمينه بردارد؟ وقتي به سخنان مقامات دولت حسن روحاني گوش مي
کنيم و اينکه آنها خواهان ساخت موشکهايي با برد کمتر از دو هزار کيلومتر هستند، ميتوان گفت که ايران فعلا علاقه چنداني براي حرکت در مسير فوق ندارد.
"خليلزاد" هم بعد سخنان مشاور ارشد موسسه مطالعات راهبردي و بين المللي و همچنین مدير بخش سياستهاي منع اشاعه در انجمن کنترل تسليحات در آمريکا؛ اظهار داشت: اما بايد توجه داشت که اگر خواست ايران تبديل شدن به قدرت غالب منطقهاي باشد، اين رويکرد سبب ميشود که ايران، بلندپروازي هايش را براي ساخت موشکهاي بالستيک قارهپيما کنار نگذارد. فعاليتهاي ايران در حوزه فضا و در زمينه ارتقاي توانمنديهاي منطقه اياش که مرتبط با ساخت موشکهايي با برد بيشتر است، براي همين منظور است. بنابراين برنامه فضايي و برنامه موشکهاي بالستيک قارهپيما، با هم منافات ندارند و حرکت در يکي از اين دو مسير به معناي کنار گذاشتن مسير ديگر نيست.
"داوين پورت" در پاسخ گفت:بله همين طور است. دقيقا به همين علت است که ميگويم نبايد به وضع کنوني راضي باشيم. بايد به حوزه هايي بينديشيم که سبب پشتيباني از تحريمهاي موجود فعلي ميشود و بايد به فکر زمان پس از برداشته شدن تحريمها نيز باشيم که اگر ايران بخواهد در مسير فوق (تلاش براي ساخت موشکهاي بالستيک قارهپيما) حرکت کند بايد چه کار کنيم. هنوز موانعي در مسير تلاش ايران براي دستيابي به مواد و فناوريهاي لازم براي اين منظور وجود دارد.
"مايکل المن" هم در واکنش به سخنان "خليلزاد"؛ گفت:توجه به هزينه هاي لازم براي برنامه موشکهاي بالستيک قارهپيما نيز مهم است. هزينه لازم براي اين منظور بسيار زياد است. هزينه برنامه موشکهاي بالستيک قارهپيما براي کشوري همانند ايالات متحده بسيار عظيم است چه برسد به کشوري همانند ايران. مساله مهم مطرح اين است که آيا ايران واقعا علاقهمند است براي دستيابي به چنين توانايي سرمايه گذاري کند و اين کار را براي رسيدن به اهداف راهبردي منطقهاي اش لازم ميداند يا خير؟
"داوين پورت" در پاسخ اظهار داشت:زمان رفع تحريمها درباره موشکهاي بالستيک، احتمالا مقارن با زماني خواهد بود که تحريمهاي تسليحاتي ايران برداشته شود و اين تقارن زماني هم بسيار مهم است.
●درياسالار "جان ميلر"در ادامه اين نشست پرسيد: درباره جنگ شهرها (بمباران موشکي شهرهاي ايران توسط رژيم بعثي صدام)،بحثهاي زيادي مطرح شده است و اينکه اين رويداد، انگيزه اي براي ايران بوده است تا به سمت ساخت موشکهاي بالستيک برود. يکي از نگرانيهايي که من در زمان فرماندهي ناوگان پنجم نيروي دريايي امريکا داشتم اين بود که اگر برد موشکهاي ايران بهتر و کمي دقيق تر شود، محاسبات ايران چه تغييري خواهد داشت. اگر برد موشکهاي ايران دقيقتر شود، بيترديد اين کشور نگراني نخواهد داشت که پايگاههاي نظامي آمريکا را در منطقه هدف قرار بدهد درحاليکه شيعيان در اطراف اين پايگاهها ساکن باشند. اگر توان موشکي ايران بهتر و دقيقتر شود، آيا ايران به چنين اقداماتي روي خواهد آورد و در مناطق شهري نيز به شليک موشک مبادرت خواهد کرد؟
"بلال صائب" در پاسخ گفت: بي ترديد، ايران به دنبال اهدافش خواهد بود اما درعين حال، نميخواهد کاري انجام بدهد که تنشها افزايش يابد و با ايالات متحده درتقابل قرار بگيرد. انجام دادن کارهايي براي ايران که شما پرسيديد آنهم بدون آنکه ايالات متحده مداخله کند و واکنش نشان بدهد، بسيار دشوار است. ايالات متحده نيز در محاسباتش به منافع خودش نگاه ميکند و اينکه ارزش مداخلهاش چيست و اينکه منافعش در چه وضعي قرار ميگيرد و چه اولويتهايي را مدنظر دارد. اين عناصر در محاسبات به صورت جدي مطرح است و هيچ ارتباطي با توان نظامي ندارد. لحاظ کردن اين ملاحظات در محاسبات سياسي بسيار دشوار است. باتوجه به اينکه اقدامات فوقالذکر ايران با خطر بسيار بالاي تشديد درگيريها همراه است، ايران بايد در روي آوردن به اين اقدامات بسيار بسيار دقت کند.
"مايکل المن" هم گفت: اگر موشکهاي ايران
بهتر و دقت آنها بسيار بيشتر شود، گرايش ايران به سمت استفاده از اين موشکها بيشتر
خواهد شد. چنين موشکهايي سبب مي شود ايران به انعطاف عملياتي بسيار بيشتري برسد و اين
مسئله نگرانکننده است. دقيقا همين مساله است که مرا بيش از هر مسئله ديگري نگران ميکند. اين توانايي بهتر موشکي مي تواند نگاه ايران را تغيير بدهد زيرا خطر هدف قرار
گرفتن اهدافي ناخواسته يا اشتباه کاهش مي يابد و درنتيجه در محاسبات سياسي لحاظ ميشود. احتمالا ايران به همين مسائل ميانديشد و يکي از علل حرکتش در مسير ساخت موشکهايي
با دقت بيشتر نيز دقيقا همين نکته است.
در اين ميان بايد به نکته ديگري هم توجه داشت که درباره آن صحبت نکرديم و آن، وضع کويت است. از نظر جغرافيايي، کويت درمقايسه با ديگر کشورهاي منطقه، بسيار به ايران نزديکتر است و نه تنها درمقابل آتش موشکهاي ايران آسيب پذير است بلکه درمقابل موشکهاي کوتاهبرد ايران نيز آسيب پذير است. درنتيجه، الزامات مطرح در حوزه دفاعي براي کويت، با ديگر کشورهاي منطقه ازقبيل عربستان سعودي بسيار متفاوت است. براي شليک موشکي از ايران به خاک عربستان سعودي، به موشکي با برد بيش از سيصد کيلومتر نياز است حال آنکه درباره کويت وضع متفاوت است. بنابراين،در نوع نگاه به کشورهاي منطقه و اينکه چگونه از خودشان دفاع ميکنند بايد نگاههايي متفاوت داشت و بين آنها تمايز قائل شد.
●در ادامه اين نشست يکي از کارشناسان شوراي آتلانتيک
که در جمع حاضران حضور داشت؛ پرسيد: به نظرميرسد هر تحول نظامي از يک مرحله علمي شروع
ميشود و در نهايت به يک سامانه موثر تسليحاتي تبديل ميشود. وقتي ايران موشکي داشته
باشد که بتواند با دقت، اهدافي را در کويت هدف قرار بدهد آنهم در فاصله پنجاه متري
از هدف اصلي، طبيعي است که بتواند پيشرفت کند و موشکهايي کارامدتر بسازد. براي موشکهاي
ايران در منطقه اهدافي وسوسه انگيز وجود دارد از رياض گرفته تا آنکارا و تل آويو. سوال
مطرح اين است که اسرائيل در محاسبات ايران درباره سامانه موشکي اش، چه جايگاهي دارد؟
سوال ديگر درباره تحرکات ايران در آبهاي منطقه است. قايقهاي موتوري ايران هر ازچندي،
براي شناورهاي آمريکايي در آبهاي منطقه، دردسر ايجاد ميکنند. آيا احتمال دارد توافقي
در حوزه دريايي منعقد شود که مانع از بروز مشکل در اين زمينه شود زيرا ممکن است حادثهاي بروز کند؟
"خليل زاد " در پاسخ گفت: به نظر من، مساله اسرائيل در محاسبات ايران در حوزه موشکي بسيار مدنظر است. از همين منظر ايران به مسائلي ازقبيل قدرت مانور و جابجايي سکوهاي پرتاب موشک و مخفي سازي آنها نيز بسيار فکر ميکند. درباره همکاري پدافند موشکي درباره کشورهاي حوزه خليج(فارس) نيز بايد به نکتهاي اشاره کنم و آن اينکه، فکر نميکنم اين هدف در بلندمدت، دور از دسترس باشد. ممکن است آمريکا و کشورهاي عربي حوزه خليج(فارس) و اسرائيل براي ايجاد چنين سامانه پدافند موشکي با يکديگر همکاري کنند. گفته ميشود کشورهاي حوزه خليج (فارس) ديگر به اسرائيل به چشم تهديد اصلي خود نگاه نميکنند. اينکه نگاه اين کشورها درباره خطر متوجهشان در منطقه تغيير کند مسئلهاي بسيار مهم است. به هرحال، بايد تاکيد کنم موضوع اسرائيل در محاسبات و برنامه ريزيهاي نظامي ايران عاملي بسيار مهم است که لحاظ ميشود.
درياسالار "ميلر "نيز گفت: به نظر من،
احتمال دستيابي به توافق دريايي با ايران بسيار ناچيز است. درست است که چنين توافق
دريايي مي تواند از بروز تنشهاي دريايي يا کاستن از تنشهاي دريايي موثر باشد اما چنين
احتمالي در حال حاضر نامحتمل است. درباره رفتارهاي شناورهاي ايراني در آبهاي منطقه
که بايد آنها را حرکتهايي دلقک وار توصيف کرد نيز بايد به نکاتي توجه داشت. تعداد اين
تحرکات ايران در يک سال گذشته افزايش يافته است اما خطر آنها بيشتر نشده است. نکته
مهم اين است که اين تحرکات در چه سطحي رخ مي دهد بطوريکه با يک قايق گشت زني است يا
در سطح يک مقر دوردست نظامي است يا اينکه در سطحي بالاتر است.
اگر به چندين رخداد اخير نگاه کنيم متوجه مي شويم که در همه اين رويدادهاي دريايي از رخدادهاي واقع شده در تنگه هرمز گرفته تا مناطق شمالي خليج عربي(فارس)، همواره شناورهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران دخيل بوده اند و به نظر من، همين مسئله نشان ميدهد که اين تنشها در سطح بالا است و به صورت بسيار تعمدي رخ داده است و هدف از آن تحريک طرف آمريکايي بوده است. اين اقدامات تحريک آميز تاحدي رسيده که به شليک تيرهاي هشدار منجر شدهاست. يکي از کارهايي که ناوگان پنجم نيروي دريايي آمريکا در آن مهارت زيادي دارد ارائه رهنمودها به فرماندهان دريايي است تا در اين مواقع چه کار کنند. رويههايي براي اقدام وجود دارد. براساس اين رويهها مشخص مي شود که اقدام طرف مقابل،لزوما اقدامي خصمانه نيست و فقط اقدامي تحريک کننده است و براي جلوگيري از تشديد تنش بايد چه کار کرد تا مانع از بروز عواقب راهبردي اين رويدادها شد. اينکه چرا ايران اين کارها را انجام مي دهد کمي مرموز است! فکر مي کنم ايران بازهم به اين کارها ادامه خواهد داد.
"صائب " هم سخنان "میلر" را تایید کرد و گفت: هرگز نميتوان نقش ايران را در محاسبات نظامي ايران از نظر دور داشت. همين مسئله درباره اسرائيل نيز مصداق است. برخي از اقدامات نظامي اسرائيل، منحصرا براي مقابله با ايران است. همين مسئله درباره اقدامات اسرائيل در مناطق مرزي لبنان عليه حزب الله مصداق دارد. ايران به خوبي ميداند که روابط اسرائيل و ايالات متحده به چه صورت است اما درباره روابط ايالات متحده با کشورهاي عربي حوزه خليج(فارس) ترديدهايي وجود دارد. ايران به خوبي مي داند که مسئله اسرائيل براي ايالات متحده، تقريبا خط قرمز است اما درباره کشورهاي عربي منطقه مسئله متفاوت است. دقيقا به همين علت، ماجراجويي هاي ايران عليه اسرائيل کمتر است. درعين حال، ايران به خوبي ميداند که ارتش اسرائيل چه توانمنديهايي دارد و توانمنديهاي نظامي اسرائيل بسيار بيشتر از کشورهاي حوزه خليج (فارس) است. توان موشکي ايران درباره اسرائيل بيشتر مبتني بر بازدارندگي و در حال تدافعي است حال آنکه اين نگرش درباره کشورهاي عربي حوزه خليج(فارس) ضعيفتر است.
●يکي ديگر از حاضران در اين جلسه در ادامه پرسيد:برخي ميگويند ايران ديگر به اسرائيل به چشم خطر علیه خود نگاه نميکند اما به نظر من، همه تحولات موشکي ايران براي مقابله با اسرائيل است. اگر اسرائيل بتواند در آمريکا، بار ديگر رئيس جمهوري همانند جرج بوش پيدا کند که به شدت طرفدار اسرائيل بود و اجازه ميداد اسرائيل هرکاري بخواهد انجام بدهد، شايد تل آويو بهانهاي پيدا کند تا تاسيسات هستهاي يا ديگر تاسيسات ايران را هدف قرار بدهد و در اين صورت، ايران نيز با شليک موشک واکنش نشان بدهد. اگر چنين حملهاي رخ بدهد، عواقب آن در حوزه موشکي يا هستهاي چه خواهد بود؟ اگر اسرائيل به دنبال بهانهاي باشد و عليه ايران حملهاي انجام بدهد، پاسخ ايران چه خواهد بود؟ اگر اسرائيل اين کار را انجام بدهد، جامعه بين المللي به آن به چشم قلدر نگاه خواهد کرد. اگر آمريکا به اين تقابل ايران و اسرائيل واکنش نشان بدهد و درگير شود، جامعه بين المللي، امريکا را قدرت قلدر تلقي کرد و متعاقب آن نيز کشورهايي همانند چين و روسيه نيز وارد اين تقابل خواهند شد.
"صائب "در پاسخ گفت: من نيز نگفتم که ايران، اسرائيل را تهديدي براي خودش نمي داند. درواقع، اسرائيل در ردههاي بالاي تهديدهايي قرار دارد که ايران براي خودش درنظر ميگيرد. سخن من اين بود که موضع ايران درخصوص اسرائيل، موضع بازدارندگي است. نوع مسلحسازي حزب الله که ايران درباره اين گروه در پيش گرفتهاست يا نوع تقابلي که ايران با اسرائيل داشته، همواره با رويکرد تدافعي بوده است. در پاسخ به سوال مبني بر سناريوي تقابل ايران و اسرائيل نيز بايد بگويم که پاسخ ايران به شدت حمله بستگي خواهد داشت. بي ترديد، ايران اين اقدام اسرائيل را بدون پاسخ نخواهد گذاشت. درعين حال بايد به توان اقدامات تلافي جويانه حزبالله نيز توجه داشت. حزبالله گروهي است که بازيگر غير دولتي به شمار ميرود اما توان نظامي آن اصلا بياهميت نيست. حزبالله از نظر نظامي توان بالايي دارد. البته ايران ترجيح مي دهد از طريق لبنانيها با اسرائيل بجنگد و حتي همه لبنانيها در اين مسير وارد جنگ شوند و خود ايران به صورت مستقيم با اسرائيل سرشاخ نشود. اين نظر من است اما ممکن است اشتباه کنم. ايران همواره در اين خصوص حساس بوده است.
"مايکل المن" در ادامه افزود: اگر به
سابقه برنامه موشکي ايران نگاه کنيم ميبينيم که از سال هزار و نهصد و نود و پنج تا
سال دو هزار و ده، اين کشور تلاشهاي زيادي صورت داد تا توان اقدام تلافي جويانهاي
بوجود بياورد تاهرگاه لازم شد از خاک ايران بتواند اسرائيل را با موشکهايش هدف قرار
بدهد. حداقل فاصله ايران تا اسرائيل يک هزار کيلومتر است . البته اگر قرار باشد اين
موشکهاي ايران از مناطقي شليک شود که محافظت بيشتري از آن ميشود، فاصله بيشتر ميشود
و به يک هزار و سيصد کيلومتر ميرسد. ايران در فاصله سالهاي دو هزار تا دو هزار و هشت
به شدت روي اين مسئله متمرکز شدهبود. بنابراين ميبينيم که ايران بي ترديد به نوعي
از بازدارندگي فکر کرده است. يک شکل ديگر از بازدارندگي ايران، مسلح کردن حزبالله
با دهها هزار موشک و راکت است. موشک فتح 110 يکي از اين تسليحات است.
يکي از نگرانيهاي مطرح براي اسرائيل اين است که اگر ايران، سامانههاي موشکي بسيار دقيقتر را به حزبالله بدهد، شايد اين گروه بتواند حملاتي عليه اسرائيل انجام بدهد بدون آنکه نگران باشد اسرائيل اهدافي ازقبيل فرودگاههاي نظامي حزبالله را در جنوب لبنان هدف قرار بدهد. حزبالله با اين موشکهاي دقيقتر مي تواند براي عمليات هوايي اسرائيل به گونه اي بهتر، مشکل آفريني کند. در نوع نگاه به صادرات ايران به حزبالله بايد با دقت بيشتري به اين مسائل نگاه کنيم.
●درادامه اين نشست يکي از حاضران پرسيد: نگرش عمومي اين است که پس از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، برنامه موشکي ايران ديگر مهم نيست. اما در اين نشست گفته شد که برنامه موشکي ايران ممکن است مهم باشد. با اين اوصاف، چرا گفته نميشود که پس از برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) بايد تلاشهاي منسجم ديپلماتيک صورت پذيرد تا توانمندي موشکي ايران به عقب رانده شود و محدوديتهايي در اين خصوص اعمال شود. برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) بجاي آنکه به موضوع موشکي ايران رسيدگي کند به صورتي است که پس از هشت سال، در اين حوزهها، محدوديتها کمتر ميشود. اگر تا هشت سال ديگر اين تحريمها برداشته شود، وضعيت به چه صورت خواهد شد؟ چه تحرکات گسترده ديپلماتيک بايد صورت پذيرد تا برنامه موشکي ايران به عقب رانده و محدود شود؟ اگر کشورهاي اروپايي حاضر نباشند با ايالات متحده در اين مسير همراهي کنند، آيا نبايد خود آمريکا به حمله اي پرهزينه مبادرت کند؟
"مايکل المن" در پاسخ گفت: سوال خوبي
مطرح شد. اينکه موضوع موشکي ايران در برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) دليل داشت. موضوع
هستهاي به اندازه کافي مشکل بود چه برسد به اينکه موضوع ديگري هم به آن اضافه شود.
تا وقتيکه موشکهاي ايران به تسليحات هستهاي مجهز نشوند، خطر موجوديتي آن براي منطقه
کاهش مي يابد. مجهز شدن موشکها به جنگ افزارهاي هستهاي سبب خطرناک شدن جدي آنها مي
شود. اينکه موضوع موشکي ايران در برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) گنجانده نشد، مرا خوشحال نميکند و من نميخواهم
برداشت اشتباه بوجود بيايد. از نظر ديپلماتيک، بزرگترين چالشي که مطرح است نوع نگاه
ايران به برنامه موشکياش است. برنامه موشکي در دي ان اي (ذات) ايران است به اين معنا
که يکي از سه ستون اصلي راهبرد دفاعي ايران است. مقامات ايراني که دوران جنگ شهرها
را تجربه کردهاند ميدانند موشک چه جايگاهي دارد. بنابراين، تعجبي ندارد که ايران
با هياهو ، موشکهاي خود را به نمايش مي گذارد و به آزمايش موشکي مي پردازد و رزمايش نظامي برگزار ميکند تا پيامي درباره توان
بازدارندگي خودش منتقل کند.
پس فعلا برنامه موشکي براي ايران بسيار مهم است. سوالي که در بازه زماني بلندمدت تر مطرح است اين است که اگر ايران بتواند هواپيماهاي جديد و تسليحات جديد از چين و روسيه وارد کند، آيا اولويتي که در حال حاضر ايران براي موشکهايش قائل است، کاهش مي يابد يا خير؟ به نظرمن، تا وقتي فرماندهان کنوني ايران در مسند قدرت باشند، پاسخ اين سوال منفي است زيرا آنها اين باور را دارند که موشک براي توان دفاعي ايران اهميت حياتي دارد. اما ممکن است در بلند مدت، مقامات ايران به اين جمعبندي برسند که منابع مالي خود را براي مقاصد ديگري صرف کنند. البته اين مسئله نيز به نوع روابط ايران با رقباي منطقهاي اش و مناسبات با آمريکا در منطقه بستگي خواهد داشت. به هرحال، خوب خواهد شد اگر راه حلي ديپلماتيک براي مسئله موشکي ايران نيز پيدا شود و نوعي توافق در منطقه ايجاد شود که براساس آن، موشکهايي با برد بيش از دو هزار و پانصد کيلومتر يا سه هزار کيلومتر ساخته شود يا سازوکاري براي پايش اين تحولات ايجاد شود و اقداماتي براي اعتمادسازي صورت پذيرد. بايد منتظر ماند و ديد که آيا کشورهاي منطقه نيز به اين پيشنهادها علاقه اي دارند يا خير. به هرحال، شايد بتوان با تاکتيک تفرقه بينداز و حکومت کن در ميان ايراني ها، قابليت هاي آتي ايران را در زمينه موشکي کاهش داد.
"داوين پورت" در ادامه اين نشست گفت: بنده
نيز موافق هستم که خارج نگاه داشتن موضوع موشکي ايران در مذاکرات مربوط به برنامه جامع
اقدام مشترک(برجام) اقدامي عاقلانه بود. چندين علت هم براي اين مسئله مطرح است. ايران
خواهان آن بود که ممنوعيت ازمايش موشکها و تحريم ها موشکي ايران بلافاصله برداشته
شود. اما اين مسئله در مذاکرات گنجانده نشد و ميتوان از آن به عنوان ابزاري براي مذاکرات
آتي استفاده کرد. گزينههاي مختلفي هم براي رويکرد ديپلماتيک درباره برنامه موشکي ايران
مطرح است. برخي مي گويند نوعي بده بستان درباره محدوديتهاي برنامه موشکي ايران درمقابل
دسترسي به دلار براي ايران ايجاد شود. البته خود من ترديد دارم که اين گزينه خوب باشد
زيرا اين شيوه ميتواند ايران را در مسيري حرکت کند که براي دورزدن تحريمهاي ديگر
از همين شيوه بده بستان استفاده کند.
در اين ميان بايد توجه داشت که ايران حاضر نيست هيچ محدوديتي درباره برنامه موشکهاي بالستيک اين کشور ايجاد شود وقتي هيچ کشور ديگري در منطقه مشمول اين محدوديتها نباشد حتي اگر توانمندي هاي اين حوزه را دارا نباشند. به هرحال ميتوان به سازوکارهايي ازقبيل اعلام برنامه آزمايشهاي موشکي فکر کرد يعني از نوع کارهايي که درباره پاکستان و هند اجرا شده است. يا اينکه محدوديتهايي درباره برد موشکهاي آزمايش شونده اعلام و اعمال کرد. يا اينکه به دنبال اجراي طرحهايي درحوزه موشکي بود که اين طرح بخشي از طرح کلي براي عاري سازي منطقه خاورميانه(غرب آسيا) از تسليحات کشتار جمعي باشد. شايد اين طرح خيلي دور از ذهن باشد اما به هرحال، به صورت يک گزينه مطرح است و بايد مدنظر داشت. رئيس جمهور آتي آمريکا بايد به اين گزينه ها فکر کند.
"خليل زاد" هم اظهار داشت: من در مذاکرات
مربوط به مسئله هستهاي ايران مشارکت نداشته ام و نميدانم که آيا درباره مسئله موشکي
ايران مي توانستيم کاري انجام بدهيم يا خير. بايد توجه داشت که ايران در زمينه موشکي
نيز تحت فشار بود و ايران همانطور که در حوزه هستهاي، قطعنامهها را نقض کرده بود
در حوزه موشکي نيز از قطعنامهها عدول کرده بود. ايران قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان
ملل متحد را در دو حوزه فوق نقض کرده بود. قطعنامهها، اسنادي قانوني هستند. ممکن
است کسي دوست نداشته باشد مشمول تحريمها قرار بگيرد اما بايد از قوانين تحريمها تبعيت
کند. همانطور که ايران از تحريمهاي هستهاي خوشش نمي آمد از تحريمهاي موشکي نيز خوشش
نميآيد. ايران همانطور که فکر ميکرد حق دارد غني سازي اورانيوم انجام بدهد فکر ميکند حق دارد به برنامه موشکياش مشغول باشد اما در هر دو مورد ديديم که تحريمهايي عليه ايران اعمال شد.
به هرحال، نميخواهم فعلا به اين موضوع ورود پيدا کنم. سوال مطرح اين است که چگونه مي توان در عرصه ديپلماسي از اين موضوع به صورت اهرمي استفاده کرد همانطور که در قضيه سوريه نيز کوشيدهايم از توافق هستهاي به صورت اهرمي براي حل مسئله استفاده کنيم. اگر چنين اهرمهايي وجود نداشته باشد نميتوان به نتيجه رسيد. سوال مطرح اين است که آيا ميتوان در حوزه موشکي نيز همانند حوزه هستهاي بر ايران فشار وارد کرد البته بدون آنکه توافق هسته اي تضعيف شود؟ يکي از محدوديتهاي دولت آمريکا نيز دقيقا همين است. دولت کنوني آمريکا نگران است که اگر در حوزه موشکي بيش از اندازه اقدام کند و بخواهد تحريمهايي به علت برنامه موشکي عليه ايران اعمال کند، توافق هستهاي تضعيف شود و حتي ممکن است عزم بين المللي هم براي اعمال تحريمهاي موشکي عليه ايران وجود نداشته باشد.
يکي از مواردي که ميتوان به آن توجه کرد فروش هواپيما به ايران است. ميتوان به ايران هواپيما فروخت اما در عين حال اعلام کرد فروش هواپيما به اين کشور مشروط به اين است که محدوديتهايي در برنامه موشکياش اعمال کند. درباره توافق منطقه اي در حوزه موشکي نيز مطالبي مطرح مي شود اما بنده چندان خوشبين نيستم که بتوان به چنين توافقي دست يافت زيرا منطقه در سمت وسويي متفاوت از روند مذکور حرکت مي کند. مي توان از رويکرد ريسک و پاداش استفاده کرد به اين معنا که گفت اگر کاري درست انجام شود با پاداش همراه خواهد بود و درنقطه مقابل آن نيز اگر کاري اشتباه انجام شود، با مخاطراتي مواجه خواهند شد. اما در مجموع بايد بگويم که در اين زمينه، چندان خوشبين نيستم.
●درياسالار "ميلر" در ادامه گفت: وقتي ايران دو آزمايش موشکي اخير خودش را انجام داد، چندين کشور با هم بيانيهاي مشترک و شديداللحن منتشر کردند و اعلام کردند که اين آزمايشهاي موشکي ايران با قعطنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد سازگار نبوده و ناقض اين قطعنامه نبوده است و درخواست شد که سازمان ملل متحد در اين خصوص گزارشي منتشر شود. درنهايت هم ديديم که سازمان ملل متحد گزارشي منتشر کرد و در اين گزارش گفت که اين آزمايشهاي موشکي ايران، رويدادي ناخوشايند بوده است. اين واکنش بسيار شديد بود (باکنايه و تمسخر)!
"خليلزاد" نيز با تمسخر گفت:« اين واکنش بسيار شديد بود!
"ميلر"در ادامه گفت:وقتي چنين واکنش شديدي (با تمسخر) به اين اقدامات ايران صورت ميپذيرد، نميتوان انتظار ديگري داشت.
"خليلزاد"نيز با تمسخر گفت:« نميتوانستيم واکنش شديدتري نشان بدهيم!
از کجا معلوم شما (امریکا) ب ایران حمله نکنید؟
ایا حاضرید ب ازای هر یک موشک ایران ک نابود شود،یک بمب اتم تان را ب ما دهید؟
ایا حاضرید ب ما اف۳۵ و اف۲۲ تحویل دهید و بعد ما موشک هایمان را نابود کنیم؟
چرا موشک های جدید هسته ای ک قابلیت شلیک چند عددشان از یک جنگنده اف۱۵ هست میسازید؟
چرا بمب های اتم تان را ارتقا میدهید؟
می شود بگویید ایران بود که بمب اتم در هیروشیما و ناکازکی انداخته که شهرت بد دارد ؟
و یا ایران است که ادعای دروغین و به نام مقابله تسلیحات شیمیایی به عراق حمله کرده است ؟
و یا ایران بود که به مردم ویتنام با بمب های شیمیایی حمله کرده است؟
و یا ایران است که به اسراییل بمب و موشک می دهد که مردم مظلوم فلسطین را بمباران کند؟