داستان از یک شوخی شروع شد. دو دوست که همیشه با هم شوخی میکردند، اینبار شوخیشان به میخِ داغ و قاشق داغ و پس از آن یک تلافیِ خطرناک کشیده شد. شوخیهایی از این دست کم اتفاق نمیافتند؛ رفتاری که بیش از شوخی جنبهای خشونتآمیز به خود میگیرد. کدام علتها در چنین رفتارهایی موثرند؟
کارشناسان در تحلیل ایندست از رفتارها که در اصطلاح عامیانه "شوخیِ خرکی" گفته میشوند؛ ابعاد مختلف روانی و اجتماعی را دخیل میدانند.
آنها معتقدند شوخی باید شادی و خوشحالی بههمراه داشته باشد و نه ناراحتی و درد و احساسی از کینه و انتقام را.
یک پژوهشگر اجتماعی در تحلیل این اتفاق بیش از هرچیز از عدم وجود بلوغ و تربیت اجتماعی در برخی جوانان سخن میگوید.
علی شفیعی در تحلیل این ماجرا
در گفتگو با فرارو اظهار کرد: باید دید چرا چنین اتفاقي بايد در میان افرادی که در یک محیط تحصیلی بودهاند رخ دهد؟
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به اینکه شوخی همیشه در خوابگاههای دانشجویی وجود دارد اذعان کرد: خوابگاه هميشه محلی برای شوخیهای دوستانه و شيطنتهای سبک سرانه بوده اما در عين حال محلی برای جامعهپذيری جوانانِ دانشجو و فرصتی برای بلوغ اجتماعی آنها محسوب میشود.
وی در ادامه تصریح کرد: اما در اين ماجرا ما شاهد چيز ديگري هستيم؛ عدم كنترل جوانان كم سنوسال بر رفتارشان مشهود است.
علی شفیعی ادامه داد: همچنین جدا از آنكه هويت دانشجويي نتوانسته در بههنجار كردن كنش و واكنش آنها موثر باشد، اثري از بلوغ و تربيت اجتماعي براي تعامل مناسب با ديگران هم ديده نميشود.
عضو انجمن جامعهشناسی ایران ضمن اشاره به انجامِ گروهیِ اینکار گفت: بخش تاسفآور آنجاست كه اينكار به صورت گروهی انجام شده و اين موضوع را به ذهن متبادر میكند كه لااقل بخشهايی از جامعه دانشجويی نيازمند توجه بيشتری از سوی متوليان دانشگاه براي تربيت و پرورش مهارتهای روانی و اجتماعيشان هستند.
اما روانشناسان در تحلیل این دست از اتفاقات و رفتارها عوامل دیگری را مدنظر قرار میدهند. آنها به چگونگی شکلگیری ویژگیهای شخصیتی منفی در میان جوانان ایرانی اشاره میکنند.
فاصلهای میان "من" و "دیگری" است
دکتر مهدی ملکمحمد -روانشناس، مشاور و عضو انجمن روانشناسی ایران- در تحلیل اتفاق رخداده به تفکرِ تمایزآمیز ایرانیان در جدایی "خود" یا "من" با "دیگری" پرداخت.
این روانشناس در گفتگو با فرارو اظهار کرد: یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ایران تمایز میان خود و دیگری است. این تمایز باعث شده که "خودمحوری" در جامعه گسترده شود.
وی در ادامه گفت: افراد تصور میکنند هر چیزِ خوب و کمترین درد و رنج باید برای آنها باشد. آنها معتقدند برای "من" اهمیتی ندارد که دیگر رنج و درد داشته باشد.
ملک محمد درباره رشدنیافتن افراد از لحاظ اخلاقی توضیح داد: در مراحل رشد که در روانشناسی بررسی میشود، این ویژگی در ابتدای کودکی در انسانها به طور طبیعی وجود دارد و انسانها در صورتیکه از لحاظ اخلاقی رشد نکنند در این مرحله باقی میمانند.
وی ادامه داد: بنابراین خودمحوری اتفاقی برای کودکی است و توجه به دیگری در پی بلوغ در افراد شکل میگیرد و نتیجه رشد است.
این مشاور با ذکر این نکته که در جامعه ما این رشد در افراد زیادی اتفاق نمیافتد گفت: ما گمان میکنیم نقش ما در جامعه پررنگ و نقش دیگری کمرنگ است. هنگامی نیز که افراد به این رشد نرسیده باشند ناگهان دست به کارهایی میزنند که در آن رنجِ "دیگری" وجود دارد.
عضو انجمن روانشناسی با تاکید بر نقشِ پررنگ "من" در روحیه ایرانیها اظهار کرد: این بدینمعناست که "من" میخواهم کاری را انجام دهم که در رهگذرِ آن، از درون ارضا شوم. بنابراین "من" در تلاش خواهم بود تا نشان دهم هرکاری بخواهم با بدن و روحِ دیگری انجام دهم نتیجه آن برایم اهمیت نخواهد داشت.
ملکمحمد در واکاوی دلایل این روحیه عنوان کرد: اما این امر شالوده چیست؟ این اتفاق شالوده دلیلی است که در جامعه ایرانی وجود دارد؛ مثلا اینکه چون در اینجا "من" حضورِ پررنگی داشته و خودمرکزبینی حاکم است، همه باید اتفاقات را با من تنظیم کنند.
وی گفت: درنتیجه این ویژگی ما شاهد این بودهایم که بخشش در جامعه ایران کاهش پیدا کردهاست؛ چرا که من با خود گمان میکند که اگر ببخشد حضور دیگری را پررنگ کردهاست.
این مشاور با تاکید بر اینکه حسِ انتقام در جامعه ایران وجود دارد گفت: بنابراین حسِ انتقام در جامعه ایران شکلی پررنگ به خود گرفته که در نتیجه وجود یکِ "منِ" پررنگ است.
این روانشناس در ادامه تصریح کرد: در اتفاقی که در این حادثه رخ داده ما ابدا نباید از یک "شوخی" حرف بزنیم. شوخی در روانشناسی زمانی است که حالِ خوبی برای "من" و "دیگری" ایجاد کند. بنابراین این لفظ یک ردگَمکُنی یا سرپوش بر میزان قبحِ ماجراست.
وی ادامه داد: مثالی در اینباره میتوان زد و آن زمانی است که افراد حرفی رکیک به یکدیگر میزنند. فردی که حرفِ رکیکی زده وقتی رنج طرف مقابل را ببیند، بلافاصله از مکانیزم توجیه استفاده میکند و میگوید "شوخی" کردم! او اینکار را برای کاهش اضطراب خود میکند.
ملکمحمد با تاکید بر اینکه ایندست ازشوخیها با پرخاشگری تفاوتی ندارند توضیح داد: این در حالی است که چنین شوخیهایی هیچ تفاوتی با انتقام و یا رفتار پرخاشگرانه و آسیبزننده ندارند.
وی اظهار کرد: اما چرا خودمحوربینی و حسِ انتقام در جامعه ما پررنگ شدهاست؟ یکی از عمدهترین دلایل آموزش خودمحوری به فرزندان از طریق تلویزیون، فیتمها و اطرافیان است.
این روانشناس به نقش مهم آموزشها بر فرزندان گفت: خانوادهها به فرزندانشان و افرادِ مختلف به یکدیگر میگویند "اگر در این جامعه زرنگ نباشی، سرت کلاه میرود"؛ منظور از این زرنگیکردن همان خودمحوری است. معنای عمیقتر این آموزش چیست؟ یعنی فدای سرت اگر هر بلایی بر سر جامعه آمد، تو فقط کلاهِ خودت را دودستی بچسب!
وی تاکید کرد: بنابراین کسی که با این طرزِ فکر بزرگ شود میان خودش و دیگری یک خطِ تمایز ایجاد میکند.
این مشاور با تصریح ایننکته که بهکارگیری لفظِ دشمن در جامعه منجر به شکلگیری خصومت خواهد شد اظهار کرد: اگر دقت کنیم میبینیم که لفظِ "دشمن" در جامعه ما به کرّات مورد استفاده قرار میگیرد. ما به طور ناخودآگاه هرکسی که با ما تفاوت داشته باشد را "دشمن" میپنداریم. لفظ دشمن باعث ایجادِ حس خصومت خواهد شد.
این روانشناس در ادامه گفت: بنابراین تا زمانیکه آموزشها و آموزش رسمی در جامعه ما به همین صورت هست، خصومت نیز حاکم خواهد بود.
مهدی ملکمحمد در انتها گفت: این درحالی است که آموزش تنها راه برای کمک به بهبود وضعیت روانی افراد است تا کمتر خودمحورانه به زندگی نگاه کنند. این آموزش شامل سینما، تلویزیون، داستانها، والدین و یک گستره وسیع خواهد بود.
ژاک دریدا از "دیگری" دانستن شخصی که متفاوته حرف میزنه و معتقده ریشه خشونت در جامعه از تفاوتهای موجود که علتش دوگانه های متضاد هست نشات میگیره. در واقع "دیگری" متفاوت چون مثل ما نیست باید مورد خشونت قرار بگیره!
همه فکر میکنن یه موضع خودی و یه غیر خودی دارن که باید با هر ابزاری با طرف مقابل بجنگن.