bato-adv
کد خبر: ۲۵۳۶۳۰

نسبت نواندیشی‎دینی و داعش از نظر احسان‌شریعتی

به گفته احسان شریعتی، علی شریعتی قرآن را کتابی متافیزیکی نمی‌داند و می‌گوید روش قرآن متافیزیکی نیست و ما مفاهیمی مانند عقل نداریم، بلکه تعقل و فعل خردورزی داریم که یک پروسه است.

تاریخ انتشار: ۱۳:۲۲ - ۰۲ آذر ۱۳۹۴
به گفته احسان شریعتی، علی شریعتی قرآن را کتابی متافیزیکی نمی‌داند و می‌گوید روش قرآن متافیزیکی نیست و ما مفاهیمی مانند عقل نداریم، بلکه تعقل و فعل خردورزی داریم که یک پروسه است.

دوم آذرماه، زادروز تولد علی شریعتی، معلم انقلاب، خطیب، نویسنده و اندیشمند ایران اسلامی است و انتشار مصاحبه با فرزند شریعتی کوششی است در بازخوانش وی؛ احسان شریعتی هنوز معتقد به تاثیر شریعتی در همه سطوح جامعه ایران است. احسان شریعتی در گفت‌وگو با ایکنا، به بررسی ابعاد اندیشه شریعتی و نیز نواندیشی دینی در جهان معاصر می‌پردازد. 

فهم شریعتی تا چه حدی متاثر از احادیث بود؟
شریعتی نسبت به احادیث و روایات رویکرد تاریخی دارد، آن‌ها را بر اساس تاریخی فهمیده و برای فهم وقایع تاریخی به کار می‌برد و البته معنای قدسی هم در این میان نهفته است. این نکته‌ای است که زیاد در گذشته به آن توجه نمی‌کردند و فکر می‌کردند اگر شیعه بحث تقیه را مطرح می‌کند، بحث در واقع کلامی است و عقاید باید همیشه پنهان شود و این جا سوالات زیادی ایجاد می‌شد که چرا باید عقایدمان را پنهان کنیم و برخی اوقات واکنش‌هایی مانند آنچه در میان بهاییان رخ داد، روی می‌دهد که معتقد بوندند اتفاقا باید همه عقایدمان را آشکار کرده و بر آن تاکید کنیم.

باید دانست تقیه ربطی به ابن الوقت بودن ندارد و نوعی رازدار بوده و از اصول مبارزه است و باید تقیه را در زمان خاص  خود و کاربردی که داشته است، تفسیر کرد. شریعتی احادیث را در بستر تاریخ فهمیده است. برخی از عقاید تبدیل به اصولی جزمی شده است و مثلا نماز خواندن به شکل خاصی صورت می‌گیرد. آداب و رسوم از نظر شریعتی منشائی تاریخی داشته است و با سنت‌های بومی و محلی غیر اسلامی و قبل از اسلام مخلوط شده است و وقتی شما به حج می‌روید متوجه این تفاوت‌های می‌شوید و اینکه چگونه تفاوت‌ها وجه اسلامی پیدا کرده است. خلط سنت و دین، سنت‌های غیردینی را نیز دینی کرده و باید به خود قرآن باز گردیم.

این شبیه بحث ذاتی و عرضی که بعد‌ها مطرح شده است، نیست؟ یعنی بخش‌هایی از قرآن که ذاتی‌اند، ثوابت هستند؟
این‌‌ همان بحث است، اما متد ذاتی و عرضی متدی متافیزیکی است و شریعتی با آن مخالف است و می‌گوید روش قرآنی متافیزیکی نیست و ما مفاهیمی مانند عقل نداریم، بلکه تعقل و فعل خردورزی داریم که یک پروسه است و وقتی در قرآن از روح پرسیده می‌شود، بیان می‌شود که از امور الهی است و به همین دلیل که خداوند کارکرد روح را مطرح می‌کند، اما اینکه روح چیست، موضوع قرآن و اسلام نیست.

شریعتی تمایزی و تقدمی میان ناسوت و لاهوت قائل نبود، درست است که امری ذاتی داریم که جهان شمول و همیسشگی است، اما اتفاقا بر عکس اهمیت ذاتی برای کسانی که بحث ذاتی و عرضی دین را بعد از انقلاب مطرح کردند، برای شریعتی این مهم است که عرضی دین چه مشکلاتی را و چگونه، حل می‌کند و نه اینکه عرضی را کنار بگذاریم. شریعتی به دنبال این است که اعراض یا شریعت هم مهم است، چون ما را پیش می‌برد و در همین راستا است که فقه برای او بسیار مهم است، زیرا موجب تحول حقوقی شده است و نقد او این است که فقه متصلب شده است و خود مانع تحول حقوقی شده است و همین تصلب یکی از عللی است که باعث شده است تا ما الان در اسلام فیلسوف سیاست نداشته باشیم. پارادکوسی که پیش آمده این است که اسلام چون توجه حقوقی داشته است باعث تحول می‌شد، اما همین توجه حقوقی حالا مانع کاکرد دین شده است.  

اتفاقا اعراضی مانند حقوق و سیاست و اخلاق مهم‌اند و شهروندان با برخورداری از اعراض متناسب می‌توانند به اموری اصلی دینی و معنوی بپردازند. پس باید مدینه عادلانه و آزاد درست شود که دین شکوفا شود. در شرایطی که استبداد و استثمار مثل مکه بود چنین کاری نمی‌شد و مسلمانان در مکه در سرکوب و تفتیش بودند، در حالی که در مدینه آزادی سیاسی به وجود آمد و قراردادی که شد بین همه قبایل مسیحی و یهودی و مسلمان نوشته شده بود، چون قراداد سیاسی بود و آزادی دینی را محترم می‌شناخت.

دکتر علی شریعتی چه نسبتی با تفسیر داشته است و نظرشان در خصوص تفسیر قرآن چیست و اگر مطالعات تفسیری داشته‌اند، چه نسبتی با مفسران داشته‌اند؟
ایشان تفاسیر را خوانده و در ترجمه‌ها دقت کرده بود، مثلا ترجمه اخلاص به یکتایی، که می‌گفت در نسخ قرن چهارم آن را یافته است، ولی از طرف دیگر در این‌ها محدود نمی‌شد. یک بار به شوخی پدرشان به ایشان گفته بود که برداشت‌های تازه‌ای که می‌کنید را از کجا می‌آورید، در حالی که ما این‌همه تفاسیر را خوانده‌ایم، نیافته‌ایم که دکتر شریعتی جواب داده بود که این حرف‌ها دقیقا به دلیل نخواندن آن تفاسیر بوده است.

به نظرم سهروردی است که بیان می‌کند باید آیات را طوری خواند که انگار الان دارد نازل می‌شود و شما باید برداشت و تجربه‌ای خاص از آن پیدا کنید. استاد محمدتقی شریعتی هم در تفسیر نوین که نام دیگر قرآن است، به دنبال عرضه نشان دادن نوین بودن قرآن بوده است. شما با مستند کردن به تفاسیر دیگران در گذشته، محدود به برداشت‌های گذشتگان می‌شوید، در حالی که شما باید فلک را سقف بشکافید و طرحی نو دراندازید.

واقعیت هم این است که اگر شما سنت را بشناسید می‌توانید طرحی نو دراندازید و نمی‌توان بدون شناخت از گذشته امری جدید پیشنهاد کرد. مثلا شعر حجم که جدید‌ترین سبک شعر است، اما برای اینکه هجو از کار درنیاید، باید شما حافظ و شعر سنتی را خوانده باشید. شریعتی البته تحصیلاتی در خصوص علم سنتی داشت و هم به دنبال ابتکار بود. به قول هگل نوآوری راستین تربیت راستین می‌خواهد و شما باید تربیتش را داشته باشید و از طرفی نو باشید.

وقتی رجوع مستقیم به متن پیش می‌آید یک سری برداشت‌های خشونت بار ممکن است از متن انجام شود که نمونه‌اش داعش است، یا قوچانی مطرح می‌کند که روشنفکری دینی نیای داعش است، در این خصوص چه نظری دارید؟
این‌ها برخوردهایی ابزاری از متن است. به این معنا، اگر اسلام هم دین این جامعه‌ها نبود، ممکن بود پدیده‌ای مثل پل پوت به وجود بیاید. درست است که جهان اسلام در حالت بحرانی است، اما در فرهنگ‌های دیگر مانند بودایی‌ها که بسیار صلح طلب هم هستند، به یک باره قتل عام‌های عجیب و غریبی علیه مسلمانان در برمه رخ می‌دهد.

دین امری خطیر است، زیرا شما با امر قدسی سر و کار دارید که از امور ظاهری فرا‌تر می‌رود. مانند کیرکگارد که بحث قربانی را مطرح می‌کند، اگرچه از نظر اخلاقی ایراد دارد، اما به لجاظ سمبلیک خداوند می‌خواهد برای حقیقت خدا و معنویت از عزیز‌ترین وابستگی‌ها دست برداری و هر کس اسماعیلیش می‌تواند چیز خاصی باشد، اما این تفسیر کیرکگارد به لحاظ ظاهری می‌تواند در حرکت‌هایی مانند داعش تعبیر شود.

این نشان می‌دهد که خوانش درست و فهم معنا اهمیت زیادی دارد و اگر دین ظاهری و جزمی و صوری بشود و صورت‌گرایی دینی حاکم گردد، می‌تواند شرایط وحشتناکی پدید بیاید و جامعه به جاهلیت بر گردد. اسلام در زمان جاهلیت‌ زاده شده اما ضد آن بوده است. تعریف اسلام طبق آنچه گلدزیهر و برخی از اسلام‌شناسان بیان کرده‌اند حلم است.  فرق میان مسلمان و جاهل در علم نیست بلکه در حلم است، مسلمان یعنی کسی که متمدن شهری بوده و صلح آورده است، اما جاهل به معنی که الان است لمپن و لات و چاقوکش خوانده می‌شود. اسلام می‌خواست توحش قبایل را در مقابل نظامی مدنی و توحیدی قرار دهد.

اما اسلام بسیاری از قوانین عربستان آن زمان را پذیرفت و این‌ها آداب و رسوم جاری بوده است، برخی معتقدند باید بردگی احیا شود و داعش نیز چنین است. رفتار داعش هیچ ربطی به سلفی که سیدجمال می‌گوید ندارد، در حالی بازگشت به سلف صالح که شعار سید جمال بود، معنی‌اش این نبود که به شرایط آن دوره و زیست تاریخی آن برگردیم، بلکه به دنبال این بود که ما باید پیام اسلام توجه کنیم که در آن سیستم جاهلی آن زمان چه تغییری داد و ما اکنون در خصوص جاهلیت جدید و استعمار و برای فهم وقایع تاریخی روز باید به پیام اسلام توجه کنیم و البته سیدجمال خیلی بر علم، فلسفه و دستاوردهای تمدن جدید از جمله مدنیت و دموکراسی تاکید داشت و خودش منشا همه انقلاب‌های دموکراتیک، ضد استعماری و ناسیونالیستی در کشورهای عربی و اسلامی شده و از تفکراتی مدرن برخوردار بود، اما سلفیان جدید نوعی سنت‌گرایان اقتدارگرای سیاسی‌شده هستند و می‌خواهند به گذشته برگردند و ربطی به نواندیشی ندارند و و نواندیشی بدیل این سنت‌هایی مانند داعش است و نباید در اینجا مغطله انجام داد.

آیا داعش ثمره نوعی توقف اندیشه دینی از زایش و نوآوری نیست؟
متوقف شدن برداشت‌های نو از دین به خشونت دینی کمک می‌کند و این را در همه کشورهای اسلامی می‌توان ملاحظه کرد. ما از زمان شریعتی این بحث‌های نظری و فرهنگی را داشته و تجاربی داشته‌ایم که جامعه ایران به نوعی در مقابل این خشونت‌گرایی واکسینه شده است.

توقف روند نواندیشی دینی یا ضعف آن پرسشی ایجاد می‌کند که چرا نواندیشان دینی در جهان اسلام نتوانستند توده‌ای بشوند، درحالی که اصلاحگران مسیحی دهقانی و مردمی شدند و بخشی از عالم مسیحیت به این نواندیشی گرویدند، اما در عالم اسلام هنوز جای کار وجود دارد و ما یک انحطاط تمدنی داریم و توده مردم در کشورهای اسلامی دچار عقب ماندگی تمدنی، تاریخی فرهنگی ساختاری هستند.

وقتی می‌گوییم عقب‌ماندگی یا انحطاط یا هر اسم دیگری، فقط استضعاف مادی مطرح نیست و بعد فکری را هم در بر می‌گیرد. الان البته با توجه به ابزارهای اطلاعاتی و انقلاب سایبرنتیک، اختلاف سطوح در زمینه ذهن و اطلاع و آگاهی کم می‌شود و ما در دور‌ترین نقاط که از نظر تمدنی رشد نکرده‌اند با ابزارهای جدید آنچه در دنیاست را می‌توانند مطلع شوند که خود حرکت‌های جدید منطقه‌ای این را نشان می‌دهند. اینکه امواج مردمی راه می‌افتند و به جایی می‌روند که امنیت است به این خاطر است که فهمیده‌اند اگر مکان خود را تغییر دهند وضعیت معیشتی‌شان به کل تغییر می‌کند و این آگاهی، اطلاعات و نقشه راه را هم از روی همین نرم‌افزار‌ها به دست می‌آورند. راهپیمایی مسلمانان دارد تبدیل به راهپیمایی قرن می‌شود و خارج از بحث قرآنی، امروزه جهان تبدیل به دهکده کوچکی شده است و شما نمی‌توانید کشورهایی را بمباران کنید و عواقب و پیامد‌هایش به شما بازنگردد و نمی‌توان از بالا بمباران کرد و مشکلات را حل کرد.

از این طرف ما باید این مساله را ملاحظه کنیم که این تحولات چه تاثیرات فرهنگی دینی و اخلاقی خواهد داشت و برداشت‌های منفی که از دین و قرآن می‌شود، می‌تواند چه دافعه‌ای ایجاد کند و چه خدمتی به دشمنان این فرهنگ انجام دهد.

دکتر شریعتی معروف به معلم انقلاب بود و برخی از نقد‌ها به ایشان بحث رادیکال کردن اسلام بود، شریعتی هنوز تاثیرگذار است، به نظر شما شریعتی امروز کجای فرهنگ ما قرار دارد.
شریعتی امروز مقداری به ادبیات کلاسیک ما تبدیل شده است و شما می‌توانید ببینید که کتاب‌های ایشان جزو کتاب‌هایی است که  تیراژشان بعد از کتاب‌های ادبی و دینی  جایگاه بالا و ثابت دارد و این خود نشان دهنده این است که ما از سویی نیاز به نوشریعتی داریم، یعنی برداشت‌های تازه‌ای که از گفتمان بر اساس شرایط تازه باشد و از سویی نقطه قوتش این است که تثبیت شده است و نمی‌شود آن را حذف کرد.

در بین توده جامعه ما، شریعتی مقامی تثبیت شده یافته است که شما می‌توانید در مناطق مختلف در میان همه ایرانیان آثاری از تعلق خاطر مردم به شریعتی را ببینید. شریعتی الان به هر شکلی در جامعه ما دیده می‌شود و این نشان‌دهنده حضور وی است. برداشت‌های بسیاری از شریعتی وجود دارد که نمی‌توانند همه صادق باشند، زیرا با هم ضد و نقیض هستند و هم را خنثی می‌کنند و نشان می‌دهد هیچ کدام از این‌ها درست نیست و باید یک شریعتی‌شناسی وجود بیاد که نشان دهد اصل حرف چه بوده است.

درباره ایده نوشریعتی یا شریعتی ۲ چه می‌توان گفت، این ایده چیست؟
شریعتی چند بعید کویریات، اجتماعیات و اسلامیات دارد، از اسلامیات امروزه نقد سنتش مطرح است و یا در کویریات چون ما به نوعی زیبایی نیاز داریم، بیشتر مورد توجه قرار دارد که خیلی مهم هم است. ظاهر و لحن شریعتی هم حتی جذابیت‌هایی داشت و می‌توانست از نظر زیبا بودن جذاب باشد. از سویی دیگر بسیاری از نظریات در شریعتی حالا دیگر بی‌مورد و منسوخ شده است و دیگر کارکرد ندارد و موضوعیت خود را از دست داده است. زمانی که شریعتی شعار بازگشت به خویش می‌داد، ما خویشی نداشتیم ولی حالا بعد از انقلاب ما دارای خویش شده‌‎ایم، و حالا باید دید این بازگشت به خویش به چه معناست و به نظر می‌رسد که به معنای خود اندیشی است و این در گفت‌و‌گوی درونی است و این پتانسیل و ظرفیت را نیز برای بقا و تفسیر مجدد دارد.

منبع: ایکنا
گفتگو از میثم قهوه‌چیان

bato-adv
مهران
Seychelles
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
جای اقلا یک عکس ازاحسان شریعتی خالی است .
محمدرضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
تفكرات داعش نو انديشى دينيه !!!
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
اتفاقاً تفکرات داعش برداشت متحجرانه و کینه توزانه از اسلام است .
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳