مطلب زیر را آقای کامران منصوری جمشیدی به سایت فرارو ارسال نمودهاند
شاید خیلی از پدران و مادران جوان امروز در دوران کودکی خویش بنا به عرف و مقتضیات زمان چندان از والدین ابراز احساس و علاقه و یا نوازش علنی و آشکار ندیده باشند و حال ابراز مهر و علاقه و حمایتهای گاه افراطی نیز متاثر از آن گذشته است.
شاید هم ارتقاء سطح سواد و آگاهی این نسل از والدین دلیل این امر بوده و آنان این ابراز علاقه را به صلاح روح و روان کودکانشان میدانند و احتمالا تک فرزندی و فرزند کم نیز مزید علت باشد.
بالاخره و به هر دلیلی که هست این علاقه افراطی و احساسی به صورت یک اتفاق کاملا در جامعه ملموس است و میتوانیم این شیفتگی والدین نسبت به فرزندان را در به وضوح در رفتار آنها دید.
چنانکه از نامهای مستعار و عکسهای مندرج در فضای مجازی گرفته تا تصویر پس زمینه رایانهها و گوشیهای همراه و عکسهای آویخته در اتاق و خودرو و محل کار گواهی بر آنند و یا حساسیت بیش از حد آنها نسبت به دلخواستهای کودکان، مهرورزیهای آشکار و وافر و ... از جمله دیگر شواهد ماجراست.
اما آنچه در پس این اتفاق نیکو و زیبا نگران کننده است، احتمال پیدایش و ظهور یک نسلی از بچههای امروز و جوانان فردا که به اصطلاح عامیانه لوس و نُنُر بار آمده و خلق و خویی خودخواه، متکبر و شاید هم گستاخ باشند.
در زمان کودکی امثال بنده اگر دو کودک در گرماگرم بازیچه خود کارشان به دعوا میکشید اغلب تنها با توپ و تشر والدین یک طرف و هم رایی و همراهی والدین طرف دیگر مرافعه فیصله داده مییافت و هرگز آن دعوای کودکانه اثری در ارتباط بزرگترها نداشت و والدین به دنبال یافتن مقصر یا احتمالاً احقاق حق فرزند خود یا دفاع از او و جانبداری مسئلهای کودکانه را بزرگ ننموده و کینه نمیجستند.
در حالیکه امروز بسیاری از روابط خانوادگی و فامیلی چه بسا به خاطر دعوایی کودکانه بوده که با جانبداری بزرگترها بزرگ شده، گسسته و کدورتی جدی را سبب شود.
در گذشته شیطنت کودک اگر توسط بستگان و آموزگار مورد ملامت و سرزنش قرار میگرفت رنجشی در دل والدین ایجاد نمیکرد و پدر و مادر حق چنین برخوردهای جزئی و لسانی را منحصر به خود نمیدانستند. در حالیکه امروزه پدربزرگها که ولی قهری کودکانشان نیز میباشند جرأت و جسارت تذکری به نوههای خود را ندارند.
کودکان امروز هر وسیله بازی سرگرمی و بازیچه را که اراده کنند به هر قیمت معنوی و مادی برایشان مهیاست و البته که پدر و مادری که چنین هزینههای هنگفتی را برای کودک خود متقبل میشوند، بازی و احیاناً تخریب آنرا تنها از خود کودک تحمل کرده و همبازیهای کودکشان را به هیچ رو بر نمیتابد.
بیایید از همین مورد اخیر یک آسیب شناسی مختصر و ساده ای داشته باشیم، زمانی که کودک با همرایی والدین حاضر نیست اسباب بازی خود را به همبازیش به اشتراک بگذارد و از تقسیم شادی و بازی با دیگری امتناع میورزد و این رفتار او با حمایت ضمنی والدین صورت میگیرد، از همان آغاز بذر فردگرایی، خساست و خودخواهی در دل او کاشته شده و ریشه احسان، تعاون، همکاری، مهر و محبت و بخشش و... در درون او خشکیده میشود.
درد دیگر اینکه این معضلات اخلاقی تنها برای کودک نیست بلکه بسیار انسانهای بزرگوار، مهربان و با گذشتی را دیده ایم که علاقه افراطی که نه ، بلکه ابراز علاقه افراطی و برخورد احساسی آنها به کودکانشان و اینکه درخصوص فرزند گذشت و بخششی با دیگران نداشته اند اندک اندک این بی گذشتی و تعصب بر روح و اخلاق خود ایشان هم اثر سوء نهاده است.
کودکی که چون عزیز دل والدین است در همه برخوردها با اجتماع، حق به او داده میشود و تحت حمایت احساس و نه منطقی والدین همه جا را ذیحق و طلبکار می داند و با همین حال و وضع بزرگ میشود فردای بزرگسالی نه راه تعامل و مدارا با دیگران و نه شیوه مروت و مهربانی با دوستان را میشناسد.
چنین شخصیتی عذرخواهی و پوزش به هنگام خطا و جفا در حق دیگری را نیز یادنگرفته و همین خلقیات او را به فردی منزوی، نامحبوب، دیرجوش و تنها و کم دوست مبدل خواهد ساخت.
به نظر میرسد لازم و ضروری باشد پدر و مادران جوان و امروزی از همکنون در رفتار با فرزندان خود بازنگری نموده و در شیوه مهرورزی و افراط و تفریط آن تامل کنند و بیشتر از پیش آنها را با مقولاتی چون گذشت، بخشش، کرم، عذرخواهی، دلجویی، تعاون، نوع دوستی، مهربانی جمع گرایی و.. آشنا سازند که این امر بر آینده و آتیه خود آنان و ایام پیریشان نیز اثر دارد.