سن بالای شاهزادگان سالمندی که در صف حکومت قرار دارند، نگرانی قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا را فراهم آورده و حتی پترائوس، رئیس سازمان سیا را به عربستان کشانده است.
ماجرا از کشته شدن دو تن از اهالی منطقۀ قطیف عربستان در درگیری با پلیس محلی شروع شد. در همانجا بود که شعلۀ خشم شیعیان در اعتراض به دستگیری النمر، روحانی شیعیان زبانه کشید و نیروهای امنیتی را به تکاپو انداخت.
تاکنون 600 نفر در این ناآرامی ها دستگیر شده اند و همچمنان قطیف و شرقیه شاهد درگیری های پراکنده میان طرفین است. در باب دلایل و علل اعتراضات شیعیان در شرق عربستان غالباً گفته می شود که تظاهرات متأثر از انقلاب های عربی بوده است.
عربستان سعودی در میان نظام های پادشاهی و غیردمکراتیک منطقه به لحاظ سطح پائین حقوق شهروندی و مدنی از ویژگیهای خاصی برخوردار است. نمی توان فراموش کرد عربستان سعودی تنها رژیمی بود که از بعد از شروع قیام های مردم در کشورهای عربی، حامی روسای جمهورِ مادام العمرِ کشورهایی مانند مصر، تونس، یمن و امیرنشین بحرین بوده و بسیار تلاش کرد که کوشش های مردم در کشورهای مختلف به نتیجه نرسد.
پادشاهی عربستان سعودی زین العابدین بن علی را پناه داد و از حسنی مبارک دعوت کرد تا برای نجات جانش به آن کشور فرار کند. اما به رغم همۀ این تلاشها، کوشش های مردم در کشورهای عربی همگی به ضرر پادشاهی عربستان سعودی تمام شد و هم اکنون خاندان سعودی با 3 مشکل اساسی بعد از قیام های مردم در کشورهای عربی مواجه هستند:
اول اینکه این قیام ها مردمی و بر ضد رژیم های استبدادی و دیکتاتوری عربی بوده و رژیم عربستان یکی از مظاهر همین حکومت ها در خاورمیانه است.
دوم اینکه قیام ها خواهان مردمسالاری در کشورهای عربی است و رژیم عربستان از جمله کشورهایی است که در آن مردمسالاری محلی از اعراب ندارد و یک قبیله بر آن حکومت می کند. مردم در جریان انقلاب ها در کشورهای عربی، خواستار آزادیهای سیاسی، حضور و مشارکت در حاکمیت بودند و طرح چنین شعارهایی، تهدید بزرگی برای حکومت های پادشاهی موروثی است و مفاهیمی همچون آزادیخواهی و مشارکت مردم، اساس حکومت این رژیم را به خطر می اندازد.
معضل دیگری که سعودیها با آن مواجه هستند، سرایت خیزش های مردمی به بحرین است؛ کشوری که اکثریت آن را شیعیان تشکیل می دهند؛ در حالیکه حکومت در دست یک خانوادۀ سنی وابسته به آل سعود است. سعودیها به خوبی می دانند در صورتی که حکومتی مردمی جایگزین امیرنشین آل خلیفه شود، تمام حکومتهای امیرنشین و پادشاهی در حوزۀ خلیج فارس سقوط خواهند کرد و دقیقاً بر همین اساس بود که سال گذشته عربستان با دخالت گروههای نظامی خود در بحرین مانع از به ثمر رسیدن قیام مردمی در این کشور شد.
اما امروز به رغم همۀ تلاشِ سعودیها برای مهار انقلاب ها، قیام مردمی از درون عربستان و از منطقۀ شرقیه سر برآورده و شیعیان قطیف و منطقۀ شرقیه با تمام قوا احیاء حقوق خود و کسب حداقل آزادیها را فریاد می زنند. شاید نظام سیاسی عربستان بیش از هر زمان دیگری دستخوش تلاطم قرار گرفته باشد؛ نمی توان انکار کرد که بحران داخلی از یک سو و حضورنظامی سعودیها در بحرین سیاستمداران را بسیار نگران کرده و در سویی دیگر قیام ها و خیزش های مردمی در کشورهای عربی نفوذ سنتی ریاض در منطقۀ خاورمیانه را کاهش داده است.
برهمین اساس بود که رژیم آل سعود برای مقابله با خیزش های مردمی در کشورهای عربی ظرف 3 سال گذشته حداقل 7 میلیارد دلار هزینه کرده است. سقوط مبارک برای شاهزادگان سعودی ضربۀ بزرگی بود؛ چه آنکه حسنی مبارک، همپیمان آمریکا و اسراییل از متحدین عربستان نیز به شمار می آمد و سقوط آن حکومت و جایگزینی آن با اخوان المسلمین که معتقد با سازش با اسراییل علیه فلسطینیان نیست، نفوذ عربستان در این منطقه را با چالش های زیادی مواجه ساخته است.
در این میان نمی توان تحولات یمن و تأثیر آن بر موقعیت منطقه ای عربستان را نادیده گرفت. در یمن، سقوط علی عبدالله صالح فضا را برای عربستان تنگ کرده و هم اکنون دولت سعودی از ناحیۀ یمن نیز احساس نگرانی زیادی می کند. در صورتی که در یمن مردم، بتوانند دولت مستقلی را تشکیل دهند، این به مفهوم کاهش شدید نفوذ عربستان خواهد بود.
در کنار بحران سیاسی در پادشاهی عربستان، پیر و فرتوت بودن حاکمان این کشور و سن بالای شاهزادگان سالمندی که در صف حکومت قرار دارند، نگرانی قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا را فراهم آورده و حتی پترائوس، رئیس سازمان سیا را به عربستان کشانده تا در مورد حکومت آیندۀ عربستان به رایزنی بپزدازند و چاره ای برای حاکمان سالخورده سعودی بیابد.
نمی توان انکار کرد مدتی است که خیزش های مردمی در کشورهای عربی پایان عمر حکومت های سلطنتی و موروثی حاکمان مادام العمر را کلید زده و شاید سالهای آینده تحولات عظیمی بیش از آنچه که تاکنون در کشورهای عربی رخ داده است، رقم خواهد خورد.